سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزاد

تاریخ اتحادیه گایا

گایا (تلفظ کره ای: کاجا) اتحادیه ای کره ای از جوامع ارضی در حوضه آبریز رودخانه ناکدونگ در جنوب کره بود که در داخل اتحادیه بیون هان از دوران سامهان رشد و نمو یافت.بازه سنتی مورد استفاده توسط تاریخ دانان برای بیان تاریخ گایا 42 تا 532 بعد از میلاد می باشد. بر اساس مدارک باستان شناسی در قرون سوم و چهارم میلادی برخی از دولت شهرهای بیون هان به شکل اتحادیه گایا تکامل یافتند که بعدها توسط شیلا، یکی از سه پادشاهی کره ای تصرف شد. جوامع منحصر به فردی که اتحادیه گایا را شکل دادند، مشخصاتی به مانند دولت شهرهایی کوچک داشتند. فرهنگ مادی باقی مانده از گایا عمدتا شامل خاکسپاری ها و کالاهای تدفینی محتوی آنها است که توسط باستان شناسان کشف شده اند.باستان شناسان گورستان های تدفینی برآمده متعلق به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم میلادی به مانند ته سونگ دونگ در گیمهه و بوکچون دونگ در بوسان را به عنوان زمین های گورستان سلطنتی جوامع گایا به حساب می آورند.گایا همواره به فرهنگ آهنی شکوفای خود بالیده و نام پادشاهی آهن را برای خود به دست آورده بود.

اسامی:

اگرچه این اتحادیه عموما به دلیل عدم دقت در رونویسی کلمات کره ای در رسم الخط هانجا با نام گایا خوانده می شود، منابع تاریخی گستره عظیمی از کلمات مثل گاراک، گارا، گاریانگ و گویا را نیز به کار می برند. بر اساس نوشته های کریستوفر ای بکوید : ” تلفظ کایا قرائت امروزی کره ای حروف های استفاده شده برای نوشتن این نام می باشد، تلفظ /کارا/ ( رونویسی شده: کالا) مسلم است.”گایا در ژاپنی میمانا نامیده می شود، نامی با دلالت های ضمنی قابل توجه سیاسی. اما کلمه کارا ( ” کره “، ” [تانگ] چین “، ” [هان] چین “) که احتمالا از نام گایا در دوران قدیم شبه جزیره کره مشتق شده است، در ژاپنی با مفهوم ” چین یا کره، سرزمین اصلی شرق آسیا ” و اخیرا حتی با مفهوم مبهم تر ” ملل آنسوی دریاها، کشور خارجی ” محفوظ است.

تاریخ:

بر اساس افسانه ای که در سامگوک یوسا نوشته شده در قرن سیزدهم میلادی ثبت گردیده است، در سال 42 میلادی شش تخم با پیامی مبنی بر اینکه آنها باید پادشاه شوند از آسمان فرود آمدند. شش پسر به دنیا آمده و در عرض دوازده روز به بلوغ رسیدند. یکی از آنان که سورو نام داشت، پادشاه گوم گوان گایا لقب گرفت و پنج تای دیگر پنج گایا باقی مانده به نام های ته گایا، سونگ سان گایا، آرا گایا، گوریونگ گایا و سو گایا را تاسیس نمودند.جوامع گایا از داخل ساختارهای سیاسی عمده دوازده قبیله ای اتحادیه باستانی بیون هان (یکی از اتحادیه های سامهان) رشد و نمو کردند. خانسالاران آزادانه سازماندهی شده در شش گروه گایا ترکیب گشته و در گوم گوان گایا متمرکز شدند. محققینی به مانند سین بر مبنای منابع باستان شناسی و نیز منابع نوشتاری محدود، اواخر قرن سوم میلادی را به عنوان دوران گذار از بیون هان به گایا معرفی کردند در حالیکه که فعالیت های نظامی افزایش یافته و آداب و رسوم تدفین عوض شده بود. سین بیشتر ادعا کرد که پیوندهایی بین این موضوع و جایگزینی نخبگان پیشین در برخی از قلمروهای شاهزادگی (شامل ته گایا) با عناصری از پادشاهی بویو که ایدئولوژی و سبک حکومت نظامی گرایانه تری را با خود آوردند وجود دارد.اتحادیه گایا در حدفاصل بین سال های 391 تا 412 میلادی تحت فشار از جانب گوگوریو شروع به متلاشی شدن کرد. این اتفاق در حالی به وقوع پیوست که آخرین جوامع گایا تا زمان تصرفشان به دست شیلا در سال 562 به عنوان تنبیهی برای همکاری با بکجه در جنگی برعلیه شیلا، مستقل باقی مانده بودند.

اقتصاد:

جوامع در جلگه های آبرفتی دره های منشعب رودخانه و دهانه ناکدونگ ساکن بودند. به خصوص دهانه ناکدونگ دشت های حاصلخیز، دسترسی مستقیم به دریا و ذخایر آهن دارد. جوامع گایا اقتصادی داشتند که مبتنی بر کشاورزی، ماهیگیری، ریخته گری و تجارت راه دور بود. عموما آنها به خاطر تولیدات آهنی خویش شناخته می شدند، آنگونه که بیون هان نیز قبلا به آن مشهور بود. جوامع گایا مقادیر قابل توجهی سنگ معدن آهن، زره آهنی و سایر تسلیحات را به بکجه و پادشاهی وا در دوران یاماتو ژاپن صادر می کردند. بر خلاف همکاری های به شدت تجاری و غیر سیاسی بیون هان، جوامع گایا به نظر می رسد در تلاش برای ادامه روابط مستحکم سیاسی با آن پادشاهی ها برآمده بودند.چندین مرجع تاریخی باستانی فهرست تعدادی از جوامع گایا را آورده است. به عنوان مثال گوریوساراک پنج مورد را فهرست کرده است: گوم گوان گایا، گوریونگ گایا، بیهوا گایا، آرا گایا، و سونگ سان گایا.جوامع مختلف گایا در قرون دوم و سوم میلادی اتحادی را تشکیل دادند که در قلب تپنده گوم گوان گایا در گیمهه امروزی متمرکز شده بود. اتحادیه بعد از یک دوران زوال در حول و حوش قرون پنجم و ششم میلادی و اینبار به مرکزیت ته گایا از گوریونگ امروزی احیا گردید. اما آن نتوانست تا از خود در برابر یورش ها و حملات پادشاهی همسایه یعنی شیلا دفاع کند.

بهروزی:

اتحادیه گایا به خاطر زمین های کشاورزی حاصلخیز، تجارت دریایی و در راس همه آنها معادن سنگ آهن خود به کامروایی رسید. جزئیات بسیار اندکی در مورد ساز و کار ایالت های گایا یا زندگی روزمره وجود دارد ولی ما می توانیم مدل مشابهی با سه پادشاهی معاصر را تصور کنیم که در آن خانواده سلطنتی بر یک سلسله از اشراف موروثی تسلط داشته و آنها نیز در عوض مناطق تحت سلطه رعایای کشاورز را اداره می کردند.سرنخ هایی از مصنوعات به دست آمده از مقبره ها وجود دارند که اطلاعاتی در مورد زندگی مذهبی مردم گایا را ارائه می دهند. تعداد زیادی از ظروف سفالی حاوی باقی مانده غذای پیشکشی وجود دارد که نشانگر باورهای شمنی می باشد. نمونه هایی از تاج های سلطنتی که به تقلید از درخت ها و شاخ و برگ های آن ساخته شده بودند نیز ارتباطاتی با شمن باوری را خاطر نشان می سازد. بعلاوه، یک نقاشی دیواری در مقبره ای از گایا در کوادونگ نوعی از نقوش مثل برگ های لوتوس و ابرها را در خود جای داده است که در هنر بودایی قابل مشاهده می باشد.

سقوط:

ایالت های گایا در طول تاریخشان مستمرا توسط همسایگان خود شیلا و بکجه مورد هجوم قرار می گرفتند و در نتیجه هرگز فرصت این را نیافتند تا دولت متمرکزتری را که ممکن است در نتیجه ثبات سیاسی ایجاد شود تشکیل دهند. از اواسط قرن چهارم میلادی، بلندپروازی های ارضی بکجه در خلال سلطنت پادشاه گیون چوگو رو به فزونی نهاد و این امر موجب حملاتی به زمین های گایا گردید. سپس زمانی که پادشاهی شیلا قلمرو خود را در قرن ششم میلادی گسترش داد، اتحاد گایا با بکجه اصلا کارگر نیفتاد و گوم گوان گایا (در سال 532 میلادی) به مانند ته گایا (در سال 562 میلادی) و دیگر شهرهای مهم گایا فتح و نابود شدند. اتحادیه گایا دیگر وجود نداشت.

روابط با ژاپن و چین:

روابط با وا از ژاپن عموما نزدیک بود و محققین به بحث های خود در باب اینکه کدام فرهنگ بیشتر بر دیگری تاثیر داشته است ادامه می دهند. موضوع رنگ و بوی تعصبات ملی گرایانه به خود گرفته است به این صورت که برخی از تاریخ دانان بر این باورند که گایا مستعمره ژاپن بود و برخی دیگر این فرضیه را مطرح می کنند که اسب سوارانی از استپ های اوراسیا از طریق گایا به ژاپن آمده و تپه های خاکسپاری را به آن فرهنگ معرفی نمودند. مدارک برای اثبات هر یک از این دو فرضیه ناکافی می باشد ولی بیشتر محققین بر این موضوع اتفاق نظر دارند که گایا فرهنگ پیشرفته تری داشته و یافته های اخیر جوشن های آهنی اسب ها که به ویژه از مقبره قرن پنجمی پوکچون دونگ به دست آمده است، بر این مطلب صحه می گذراد که گایا در استفاده از این حیوان مهارت داشت.قطعی ترین مسئله این است که آهن مهم ترین صادرات گایا به ژاپن بود. مدرک روابط اولیه با امپراطوری چینی هان در سکه های چینی قرن اولی یافت شده در گومگوان گایا و حضور کوره های شیب دار مورد استفاده توسط سفالگران گایا قابل مشاهده است.

هنر و معماری:

هنرمندان گایا کوزه گری ظروف سفالین رسی خاکستری را در شکل فنجان های گردنه دار، فنجان های شاخ مانند، بستوهای بلند با بدنه های سوراخ دار، و ظروف فواره ای در گونه های اردک، کفش، قایق و حتی خانه تولید می کردند. ظروف سفالین به یک دمای بالای پخت نیاز داشت و بدون شک این تکنولوژی به کوره های مورد نیاز برای تولید آهن مرتبط بود. احتمالا سفالگران گایا این نوآوری را به ژاپن منتقل کردند که در نتیجه آن ظروف سفالین مشهور سوئکی (یا سوئه) تولید شده است.اشیایی مثل تاج های پیچیده و عالی از جنس طلا و نقره نیز توسط صنعتگران گایا ساخته می شدند. تولیدات آهنی گایا شامل شمشیرها، جوشن های پرچ شده بدن، کلاه خودها و سر تیرها می باشند. این تولیدات به قدری مشهور بودند که به مناطق شمالی – شرقی کره، چین و ژاپن صادر می شدند. صادرات موفق دیگر گایاگوم (کایاگوم) نام داشت که سنتوری با 12 زه برنزی بود و توسط پادشاه کاسیل در قرن ششم میلادی اختراع شده و توسط موسیقی دانان در ژاپن مورد استفاده قرار گرفت. این وسیله حتی امروزه نیز به عنوان نماد باشکوه فرهنگ کره ای باقی مانده است.منطقه گایا از لحاظ مقبره ها غنی مباشد، تنها بالغ بر هزار آرامگاه در گومگوان گایا شناسایی شده است. مقبره های گایا در قرن چهارم میلادی عموما به شکل مستطیل شکل یا گورهای حفره ای بیضی شکل بودند که در داخل تپه های طبیعی قرار می گرفتند. گایا از قرن پنجم میلادی مقبره های اتاقکی سنگی ساخت که نمونه های آخر آن دارای ورودی افقی بودند. بسیاری از آرامگاه ها همانگونه که اشاره شد دارای تجهیزات اسب سواری مثل زره آهنی، قطعات زین اسب، لجام و رکاب هایی بودند که نشان می دهد اسب بخش مهمی از فرهنگ و جنگ آوری گایا می باشد.

 

جنجال میمانا/ایمنا:

روابط سیاسی و تجاری با ژاپن منبعی برای مباحثات ملی گرایانه در کره و ژاپن بوده است. روزنامه نگاران ژاپنی در خلال قرن بیستم میلادی به نیهون شوگی توجه خاصی داشتند زیرا آن ادعا کرده است که گایا (در ژاپنی با نام های ” میمانا ” و ” کارا ” خوانده می شود) پاسگاه مرزی نظامی ژاپن در طول دوران یاماتو (300-710) بود. در حالیکه هیچ مدرکی دال بر اثبات این موضوع وجود ندارد، با اینحال این ادعا در زمان های مختلفی توسط امپریالیست ها، ملی گرایان و نشریات ژاپنی برای توجیه حاکمیت استعماری ژاپن بر کره در بین قرون نوزدهم و بیستم میلادی مورد حمایت قرار گرفته است.اسناد باستان شناسی بر این موضوع صحه می گذراند که جوامع گایا صادر کننده اصلی تکنولوژی و فرهنگ به کیوشو در آن زمان بودند. فرضیه وجود یک پاسگاه مرزی ژاپنی به طور گسترده ای در کره رد شده است زیرا در آن زمان هیچ گروه محلی ژاپنی وجود نداشت که قدرت نظامی کافی برای غلبه بر گایا یا هر بخش دیگری از کره را داشته باشد. تکنولوژی گایا بسیار پیشرفته تر از سلسله های ژاپنی آن دوران بود.

شش دولت اتحادیه ای:

هر کدام از دولت های گایا تاریخ منحصر به فردی دارند. متاسفانه تحقیقات آکادمیک برای یکی از آنها (سوگایا) برای افشای تصویری از فرهنگ و زندگی آن ناکافی می باشد.

گومگوان گایا:

گومگوان گایا (کومگوان گایا)(532-43) یا ” گایا تاج “،  که با نام بون گایا (پون گایا، ” گایا اصلی “) یا گاراک گوک (” دولت گایا “) نیز شناخته می شود، دولت شهر حاکم اتحادیه گایا در خلال دوران سه پادشاهی در کره بود. گمان می رود که این دولت شهر در گیمهه امروزی، منطقه گیونگ سانگ جنوبی، در نزدیکی دهانه رودخانه ناکدونگ واقع بود. آن پادشاهی به علت موقعیت جغرافیایی خود از دوران بیون هان تا اتحادیه گایا نقش حاکم را بازی می کرد.بر اساس سامگوک یوسا، گومگوان گایا شامل 9 دهکده می شد که توسط پادشاه سورو از گایا متحد شده بود. برخی از افسانه ها نام همسر وی را هو هوانگ اوک ذکر می کنند که ظاهرا شاهزاده خانمی از منطقه آیودهیا در هند بوده است. این در حالی می باشد که بسیاری بر این باورند که این داستان افسانه ایست که در خلال زمان های بعدی بودایی شاخ و برگ گرفته است. چندین موج مهاجرتی از شمال مثل موج های اولیه از گوچوسون، بویو، و بعدها از گوگوریو به منطقه رسیده و با جمعیت حاضر درهم آمیختند و موجب برانگیختگی فرهنگی و توسعه های سیاسی شدند. تفاوت هایی محسوس در سبک های تدفین در حدود اواخر قرن سوم میلادی قابل توجه است. روش های تدفین مانند دفن اسب هایی با متوفی با مردمان چادر نشین آسیایی اشتراکاتی دارد که ناگهان جایگزین روش های قبلی در آرامگاه های اشراف شد (چول 2000). بعلاوه مقبره های اولیه به صورت قاعده مندی از بین رفتند. در اوایل دهه 1990 میلادی، یک مجموعه آرامگاه سلطنتی در ته سونگ دونگ، منطقه گیمهه، از دل خاک بیرون آمد که اگرچه ظاهرا از زمان های بیون هان مورد استفاده قرار می گرفت، به گومگوان گایا منتسب می باشد.بعد از انقیاد گومگوان گایا به شیلا در سال 532، اشرافیت شیلا خاندان سلطنتی آن را پذیرفته و مرتبه ” خون حقیقی ”  که دومین رتبه در سیستم طبقاتی خونی شیلا بود را به آنان اعطا نمود. ژنرال کیم یوشین از شیلا از نسل آخرین پادشاه گایا بود.

ته گایا:

ته گایا دولت شهری در اتحادیه گایا در خلال دوران سه پادشاهی کره ای بود که در شهرستان گوریونگ کنونی در منطقه گیونگ سانگ شمالی کره جنوبی قرار داشت. (با گوریونگ گایا در جینجو کنونی اشتباه گرفته نشود.)بر اساس شرح های موجود در سامگوک ساگی، ته گایا از زمان اولین پادشاه خود یی جین آشی تا آخرین آن دوسولجی، برای مدت تقریبی 520 سال وجود داشت. ته گایا از پادشاه یی جین آشی تا پادشاه دوسولجی شانزده پادشاه به خود دید، ولی تنها نام چهار تن از آنان ثبت گردیده است:  اولین پادشاه یی جین آشی، نهمین پادشاه آنوی، شانزدهمین پادشاه دوسولجی و پادشاه هاجی با نسلی نامشخص. پادشاه هاجی از ته گایا در سال 479 فرستاده ای به نامجه ( سلسله ژی جنوبی ) فرستاد. بر اساس منابع چینی، وی رتبه ای در دسته سوم را دریافت کرد که یک رده کمتر از بکجه و شیلا بود.ته گایا به سرعت رشد کرده و عمدتا به دلیل صنعت پیشرفته فولاد سازی خود نقشی بزرگ در اتحادیه گایا در خلال قرن پنجم میلادی ایفا نمود. اما همسایگی با پادشاهی های بکجه و شیلا روند پیشرفت آنها را محدود کرد. منابع تاریخی تصادفی و یافته های باستان شناسی خبر از یک جامعه به شدت طبقه بندی شده اشرافی در آن زمان می دهد. پادشاه هاجی به منظور حمله به گوگوریو در سال 481 با بکجه و شیلا متحد شد. ته گایا در سال 554 در حمله به شیلا در نبرد دژ کوهستانی گوان با بکجه وارد اتحاد شد ولی بکجه و گایا متحمل شکست های سنگینی گشتند. این سیاست های تقابلی باعث انحراف سایر اعضای اتحادیه شده و ته گایا رهبری خود را بر اتحادیه به آرا گایا از دست داد.ته گایا در سال 562 به ارتش شیلا تحت هدایت ژنرال لی سابو تسلیم شد.

سونگسان گایا:

اطلاعات اندکی در مورد سونگسان گایا که در حوالی سونگجو از گیونگ سانگ بوک دو حضور داشت وجود دارد. سونگسان  به وسیله تبادلاتی نزدیک با دیگر دولت شهرهای اتحادیه گایا در ارتباط بود. سونگسان گایا به خاطر تعداد بیشماری از مقبره ها (تپه های تدفینی) در سونگسان (کوهستان سونگ) که ارتفاع آنها به 389.2 متر می رسد به شهرت رسیده بود. یک دیوار دژ کوهستانی در سرتاسر بالای کوهستان کشیده شده است، حدودا هفتاد مقبره در آن نزدیکی یافت شده بود. 129 عدد از مصنوعات به همراه مقبره ها کشف شده است که هر کدام از آنها در مرحله مختلفی از احیا قرار دارند. مقبره ها دارای اتاقکی مستطیلی شکل برای جسد و زیر اتاقک هایی برای متعلقات هستند. مدارکی در مورد خاکسپاری زندگان از دل خاک به دست آمده است. مدارک باستان شناسی نشان از روابطی نزدیک بین سونگسان و شیلا دارند. سونگسان گایا روابط خود را با ته گایا مجاور که در تخاصم با شیلا قرار داشت قطع کرده بود.

گوریونگ گایا:

گوریونگ گایا یکی از خانسالاران کوچکتر اتحادیه گایا در خلال دوران سه پادشاهی کره ای بود که به مرکزیت شهر سانگجو امروزی در منطقه گیونگ سانگ شمالی کره جنوبی قرار داشت. افسانه ها ذکر می کنند که گوریونگ گایا توسط پادشاه تجو تاسیس شده بود.گوریونگ گایا در سال 522 از طریق ازدواج وارد اتحادی با شیلا شد. به همین دلیل گوریونگ گایا در خلال تهاجم بکجه – ته گایا بر علیه شیلا در سال 538 در حاشیه قرار گرفت. این اتحاد سود اندکی به پادشاهی گوریونگ گایا رساند. بر اساس سامگوک ساگی و تاریخنگاری ژاپنی نیهون شوگی، گوریونگ گایا در سال 562 به دست شیلا افتاد. در همان سال شیلا ته گایا را در جنوب مورد تاخت و تاز قرار داد. اعضای خاندان هامچانگ کیم امروزی اصل و نسب خود را به پادشاهان گوریونگ گایا مربوط می دانند.

آرا گایا:

آرا گایا که با نام های آنا گایا، آسیریانگ گوک، و آلا نیز شناخته می شود، به عنوان یک پادشاهی دولت شهری در اتحادیه گایا در شهرستان هامان امروزی از کره جنوبی واقع بود. زمانی که سیاست خارجی تقابلی ته گایا با شکست مواجه شد، آرا گایا و سیاست های کمتر تقابل طلبانه آن باعث جلب حمایت هایی در دهه 540 میلادی گردید. از قرن ششم میلادی گایا استطاعت کمی برای به چالش کشیدن بکجه یا شیلا (دو مورد از سه پادشاهی کره که بر شبه جزیره کره مسلط بودند، مورد سوم گوگوریو می باشد) داشت. آرا گایا تلاش های زیادی مثل میزبانی از اجلاسی بین بکجه، شیلا و ژاپن برای دنبال کردن یک راه حل دیپلماتیک در راستای تامین استقلال خود انجام داد.اتحادیه گایا در زمانی که مناطق شمال غربی آن تحت تاثیر بکجه و مناطق جنوب شرقی آن تحت تاثیر شیلا قرار گرفتند، به شدت ضعیف شد. آرا گایا به وسیله اتحاد با گوگوریو در جستجوی حفظ استقلال خود برآمد و در سال 548 از گوگوریو درخواست کرد تا به بکجه حمله کند. این تلاش برای تضعیف دایره تاثیر بکجه در زمانی که گوگوریو در لشکر کشی خود ناکام ماند با شکست مواجه شد. در دهه 550 میلادی، شیلا بکجه را در جنگی شکست داد و منطقه گیونگ گی را به تصرف خود درآورد. شیلا همچنین به منظور حذف دایره نفوذ بکجه در گایا به این اتحادیه یورش برد. آرا گایا در سال 559 میلادی تحت انقیاد شیلا قرار گرفت.


امپراتوری باکجه2

روابط با ژاپن:

تاثیر فرهنگی و کمک نظامی:

پادشاهی بکجه  به خاطر فرهنگ بالایش مشهور می باشد که بسیاری از جنبه های آن به متحدش ژاپن صادر گردیده است. محققین ژاپنی در پی آموزش و فرهنگ به بکجه می آمدند در حالیکه اساتید، معماران، پیکرتراشان، کوزه گران و مهاجرین بکجه ای به ژاپن سفر کرده و عمیقا در توسعه فرهنگ، دین و تکنولوژی ژاپنی به ایفای نقش پرداختند. مهاجرین بکجه به انتشار کانجی و کلمات بیگانه در ژاپن کمک کردند.بسیاری از موارد به مانند جعبه های لاک الکلی، سفال، صفحه های تاشو و بخصوص جواهرات پر جزئیات سبک ملیله دوزی شده با ژاپن هم پیوند بوده و تحت تاثیر سبک ها و فنون بکجه که از طریق تجارت به ژاپن آورده شده بود قرار داشتند.به منظور مقابله با فشار نظامی گوگوریو از شمال و شیلا از شرق، بکجه (کودارا در ژاپنی) روابط نزدیکی با ژاپن پایه ریزی کرد. بر اساس کتاب تاریخی کره ای سامگوک ساگی، بکجه و شیلا برخی از شاهزاده های خود را به عنوان گروگان به دربار ژاپن می فرستادند. در اینکه فرستادن شاهزاده ها بایست به عنوان دیپلمات هایی در مجموعه یک هیئت اعزامی یا گروگان های واقعی تفسیر شود، بحث های در جریان است. به دلیل سردرگمی در مورد ماهیت دقیق این رابطه (سوال در مورد اینکه آیا کره ای های بکجه خانواده یا حداقل نزدیک به خاندان سلطنتی ژاپن بودند یا آنان گروگان به شمار می رفتند) و توجه به این حقیقت که که نیهون شوگی، منبع مادی اصلی برای این رابطه، تدوینی از افسانه هاست، ارزیابی این مسئله را سخت می کند.سامگوک ساگی نیز که به این مورد استناد می کند، می تواند به روش های مختلفی تفسیر شود و در هر صورت این کتاب در قرن سیزدهم میلادی بازنویسی شده است که حداقل هفت یا هشت قرن بعد از وقوع این وقایع خاص می باشد. بعلاوه کشف ” شمشیر اینارییاما ” و همچنین سایر شمشیر های مشابه که در ژاپن یافت شده و از سیستم نوشتاری کره ای ” ایدو ” بهره برده اند، بر این سردرگمی ها افزوده است. این شمشیرها اصالتی از بکجه داشته و پادشاهانی که اسم آنها بر روی شمشیر حکاکی شده است، به جای پادشاهان ژاپنی پادشاهان بکجه می باشند. ظاهرا فنون ساخت این شمشیرها شبیه به سبک هایی از کره و مخصوصا از بکجه است. در ژاپن تفسیر گروگان غالب می باشد.دیگر تاریخ دانان به مانند آنهایی که در نوشتن ” بکجه کره و ریشه یاماتو ژاپن ” همکاری داشتند و همچنین جاناتان دبلیو بست که در ترجمه آنچه از تاریخچه بکجه باقی مانده بود یاری رساند، به این مسئله اشاره کرده اند که این شاهزاده ها مدارسی در یاماتو ژاپن بنیان نهاده و کنترل نیروهای دریایی ژاپن را در خلال جنگ با گوگوریو در دست گرفتند. از این مطلب می توان به این مسئله استناد کرد که آن شاهزاده ها چیزی فراتر از ردیف هایی از دیپلمات ها بودند در حالیکه نوعی رابطه خانوادگی با خاندان سلطنتی ژاپن داشتند. همچنین این مطلب به عنوان مدرکی در برابر هرگونه حالت گروگانی استفاده می شود. بعلاوه، ترجمه مستندات تاریخی دشوار است زیرا در گذشته واژه ” وا ” حالتی موهن داشته و معنی ” ریزه ” یا ” کوتوله ” را می داد که به میانگین قامت ملاحظه شده کوتاه تر ژاپنی ها در زمان های باستان باز می گشت. در نتیجه، ارزیابی چیزی که به درستی اظهار شده است سخت می باشد، خصوصا در منابعی که بعد از سقوط بکجه در کره نوشته شده بود زیرا اشاره به یاماتو وا (ژاپن) می تواند یک بیان ناخوشایند توسط یک کشور رقیب (خصوصا شیلا) باشد.به دلیل کثرت تواریخ طولانی مدت و منابع رقیب، چیز بسیار اندکی را می توان با قاطعیت نتیجه گیری کرد. تحقیقات بیشتر سخت شده است که بخشی از آن به دلیل محدودیت سال 1976 در مورد مطالعه مقبره های سلطنتی در ژاپن (شامل مقبره هایی به مانند آرامگاه گوساشی که ادعا شده مقبره شهبانو جینگو است) می باشد. قبل از سال 1976 محققان خارجی دسترسی داشتند و برخی از آنها مصنوعات کره ای را در محل مکان های حفاری ژاپنی یافتند. اخیرا و در سال 2008، ژاپن دسترسی کنترل شده محدودی را به باستان شناسان خارجی داد ولی جامعه جهانی همچنان سوالات بی پاسخ فراوانی دارد. نشنال جئوگرافیک در مورد ژاپن نوشته است : ” آژانس دسترسی به مقبره ها را محدود نگه داشته و به شایعات ترس مقامات از برملا شدن ارتباط خونی مابین خانواده خالص سلطنتی و کره دامن زده است — یا اینکه برخی از مقبره ها هیچ بقایای سلطنتی در خود ندارند. “در هر صورت این کره ای ها چه دیپلمات و خویشاوند سلطنتی باشند یا نباشند، با خود دانش سیستم نوشتاری چینی، بودائیت، پردازش آهن برای سلاح و دیگر فنون را به ژاپن آوردند. در عوض ژاپن حمایت نظامی فراهم کرد.بر اساس شرحی افسانه ای در کتاب بحث برانگیز نیهون شوگی، شهبانو جینگو از پادشاهان بکجه، شیلا و گوگوریو خراج گرفته و قسم وفاداری دریافت نمود. در اوج ملی گرایی ژاپنی در اوایل قرن بیستم میلادی، تاریخ دانان ژاپنی از این شرح های افسانه ای به همراه مدخلی در ستون یادبود گوانگتو برای بنیان گذاری یک منطق ایدئولوژیکی در راستای بیداد امپرالیستی برای حمله به کره سود بردند. دیگر تاریخدانان بر این موضوع اشاره می کنند که هیچ مدرکی مبنی بر این شرح ژاپنی در هیچ کجای کره وجود ندارد، بعلاوه در هیچ کدام از متون قابل اعتماد کره ای و چینی این موضوع به چشم نمی خورد. در مورد ستون یادبود گوانگتو نیز ذکر این مطلب ضروری است که به دلیل فقدان علم نحو و نشان گذاری، متن می تواند در چهار حالت متفاوت تفسیر گردد. یکی از این حالت ها آن است که کره از دریا عبور کرده و یاماتو را تحت انقیاد خود درآورد. هیچ چیزی به خاطر این مشکل در تفسیر نمی تواند نتیجه گیری شود. همچنین پیچیدگی موضوع در این است که از شخصی کره ای به نام آمنوهیبوکو در نیهون شوگی به عنوان جد مادری تاجیما – نو – موروسوکو نام برده شده است. این موضوع به شدت متناقض بوده و تفسیر صحیح آن سخت می باشد.محققین معتقدند که تاریخ اعلامی نیهون شوگی در مورد حمله به شیلا و بکجه در اواخر قرن چهارم میلادی است. اما ژاپن در آن زمان اتحادیه ای از قبایل محلی بدون سلاح های آهنی پیچیده بود، در حالی که سه پادشاهی کره ای قدرت های متمرکز کاملا توسعه یافته ای به حساب می آمدند که سلاح های آهنی به روزی داشته و از اسب ها برای جنگ بهره می بردند. بسیار غیر محتمل است که کشور در حال توسعه ای به مانند یاماتو پتانسیل عبور از دریا و درگیری در نبرد با بکجه و شیلا را داشته باشد. نیهون شوگی به طور گسترده ای به عنوان یک منبع اطلاعاتی غیر قابل اتکا و جانبدار در مورد روابط اولیه با کره در نظر گرفته می شود زیرا آن مقدار زیادی حدسیات و افسانه را با حقایق آمیخته است.برخی از محققین ژاپنی ستون یادبود گوانگتو را که در سال 414 توسط پادشاه جانگسو از گوگوریو بر پا شده بود، به عنوان توصیقی برای یک حمله از سوی ژاپنی ها به بخش های جنوبی شبه جزیره کره تشریح می کنند. اما موهان اعتقاد دارد که گوگوریو تهاجم ژاپن را برای توجیه فتوحات خود در بکجه جعل کرده است. اگر این ستون یادبود برای یک پادشاه کره ای وقف شده باشد، می توان بر این موضوع استدلال نمود که منطقا بایست فتوحات کره را برجسته کند و به یک رخداد بیگانه در ارتباط با ژاپن اختصاص نداشته باشد. در هر صورت به دلیل این تفاسیر احتمالی و مختلف، تفاصیل پیرامون ستون یادبود همچنان محل بحث و جدل های بی پایان است.محققین چینی در مطالعه ستون یادبود در دهه 1980 میلادی مشارکت داشتند. وانگ جیان ژون با کشاورزان محلی مصاحبه کرده و نتیجه گرفت که هیچ جعل عمدی اتفاق نیفتاده است. او اضافه می کند که آهک موجود بر روی ستون یادبود توسط کارگران رونوشت ساز به منظور افزایش خوانایی به آن چسبانده شده است. ژو جیان ژین از آکادمی چینی علوم اجتماعی اولیه ترین رونوشت سائیده شده ای که قبل از سال 1881 ساخته شده بود را پیدا کرد. او نیز به این نتیجه رسید که که هیچ مدرکی دال بر اقدام عمدی ژاپنی ها در آسیب رساندن به هر کدام از حروف موجود بر روی ستون یادبود وجود ندارد.امروزه بسیاری از محققین چینی و ژاپنی بر پایه مطالعه خود ستون یادبود با فرضیه های توطئه مخالفت و از مداخله ژاپن در آن عصر پشتیبانی می کنند، اگرچه اندازه و تاثیر آن مورد بحث و جدل می باشد.کیم ته سیک از دانشگاه هونگیک در پروژه نوشتن یک کتاب درسی تاریخی عمومی فرضیه ژاپن را رد کرده است. اما کوساکو هامادا از دانشگاه کیوشو تفاسیر آنها را از متن ستون یادبود گوانگتو ارائه داد که هیچکدام از آنها بر فرضیه صدمه دیدن عمدی ستون یادبود منطبق نبود.

سقوط بکجه و حمایت نظامی از جانب ژاپن:برخی از اعضای اشراف و خاندان سلطنتی بکجه حتی قبل از سقوط این کشور به ژاپن مهاجرت کردند. ژاپن در پاسخ به درخواست بکجه در سال 663 ژنرال آبه نو هیرافو را با بیست هزار سرباز و هزار کشتی به منظور احیای بکجه فرستاد. بویو پونگ (که در ژاپنی هوشو نامیده می شد) پسر پادشاه اویجا که به عنوان فرستاده در ژاپن حضور داشت نیز این نیروها را همراهی می کرد. در حدود آگوست سال 661، ده هزار سرباز و صد و هفتاد کشتی به رهبری آبه نو هیرافو به مقصد رسیدند. نیروهای تقویتی ژاپنی بیشتری که شامل 27000 سرباز به رهبری کامیتسوکنو ده کیمی واکاکو و ده هزار سرباز به رهبری لوهارا نو کیمی در سال 662 در بکجه پیاده شدند.اما این تلاش در نبرد بک گنگ با شکست مواجه شد و شاهزاده به گوگوریو فرار کرد. بر اساس نیهون شوگی، 400 کشتی ژاپنی در نبردها نابود شدند. تنها نیمی از سربازان توانستند به ژاپن بازگردند.ارتش ژاپن با بسیاری از پناهنده های بکجه به ژاپن عقب نشینی نمودند. با اعضای سابق خانواده سلطنتی در ابتدا به عنوان ” مهمانان خارجی ” رفتار شده و برای مدتی در داخل سیستم سیاسی ژاپن وارد نمی گشتند. برادر جوان تر بویو پونگ که سونگ وانگ (زنگو در ژاپنی) نام داشت، نام خانوادگی کودارا نو کونیکیشی (” پادشاه بکجه “) را برای خود برگزید (همچنین آنها خاندان کودارا نامیده می شدند، زیرا بکجه در ژاپنی کودارا نام داشت).

میراث:بکجه در دوران سه پادشاهی جدید به موازات سقوط شیلا متحد مختصرا احیا شد. ژنرال گیون هوان در سال 892 هوبکجه ( ” بکجه جدید ” ) را در وانسان (جونجو کنونی) تاسیس کرد. هوبکجه در سال 936 توسط پادشاه تجو از گوریو برانداخته شد.آثار باستانی بکجه در کره جنوبی معاصر غالبا نمادی از فرهنگ های منطقه جنوب غربی به خصوص چونگنام و جولا به شمار می روند. به عنوان مثال مشعل بخور دان برنزی زرد اندود شده نمادی کلیدی از شهر بویو و مجسمه سازی بودایی سنگی دوران بکجه نمادی مهم از شهر سوسان می باشند.اوچی کیمیو از خاندان اوچی به منظور ادای احترام به اجداد بکجه ای  خود در هفدهم آوریل سال 2009 از شهر ایکسان کره بازدید کرد. خاندان اوچی نواده ای از شاهزاده ایمسونگ هستند.سرزمین فرهنگی بکجه در سال 2010 به روی بازدید کنندگان گشوده شد. هدف  از ایجاد این پارک محافظت از معماری و فرهنگ بکجه می باشد.نواحی تاریخی بکجه که موقعیت های آنان با بقایای آن دوران ترکیب شده اند، در سال 2015 در فهرست مکان های میراث جهانی یونسکو ثبت گردید. این حوزه به عنوان مرکز خلاقیت و نبوغ فرهنگی به ایفای نقش می پردازد.


امپراتوری باکجه

بکجه (18 قبل از میلاد – 660 بعد از میلاد) پادشاهی بود که درجنوب غربی کره قرار داشت. آن به همراه گوگوریو و شیلا یکی از سه پادشاهی کره ای به شمار می رفت. بکجه توسط اونجو ( سومین پسر موسس گوگوریو جومونگ و همسرش سوسونو) در ویریه سونگ (جنوب سئول امروزی) تاسیس شد. این پادشاهی به مانند گوگوریو در مورد جانشینی بویو، دولتی که در منچوری کنونی در زمان سقوط گوچوسون بنیان گردیده بود، ادعاهایی داشت. این کشور 31 پادشاه به خود دید و جمعیت آن در قرن هفتم میلادی به 761500 نفر می رسید.بکجه به طور متناوب در حال نبرد و اتحاد با گوگوریو و شیلا به سر می برد زیرا سه پادشاهی در حال توسعه کنترل خود بر شبه جزیره بودند. این پادشاهی در اوج خود در قرن چهارم میلادی بر بیشتر نواحی غربی شبه جزیره کره تا پیونگ یانگ در شمال کنترل داشت و ممکن است قلمروهایی در چین به مانند منطقه لیائوژی نیز داشته باشد، اگرچه این دیدگاه محل بحث و جدل است. بکجه به قدرت دریایی منطقه ای مهمی بدل گشت در حالیکه روابط تجاری و سیاسی با ژاپن و چین داشت.بکجه قدرت دریایی بزرگی بود و مهارت های ملوانی آن باعث شده بود به این کشور لقب فنیقیه شرق آسیا داده شود. این قدرت بحری در ترویج بودائیت و فرهنگ اقلیمی از طریق دریای شرقی به ژاپن مفید به فایده بود.این پادشاهی با حسن تاثیر خود بر ایجاد فرهنگ کره و ژاپن در تاریخ کره جایگاه محنصر به فردی را دارا می باشد. تاثیر کره بر مدنیت ژاپن در میان محققین کره و ژاپن به شدت مورد مشاجره می باشد. اما مدارکی که از اسناد و مکان های باستان شناسی به دست آمده است، این ادعا را که بکجه و به طور کلی کره تاثیر عمیقی بر بودائیت و هنر ژاپن داشته است را مورد حمایت قرار می دهد. بکجه به طریقی مشابهه تاثیر ژرفی بر فرهنگ و دین سلسله شیلا متحد داشته است.بکجه در سال 660 مغلوب نیروهای متحد شیلا و سلسله چینی تانگ شده و ضمیمه خاک شیلا متحد گردید.

تاریخپیدایش:بکجه در سال 18 قبل از میلاد توسط پادشاه اونجو که گروهی از مردم را از گوگوریو به سمت حوضه رودخانه هان در جنوب هدایت می کرد شکل گرفت. بر اساس کتاب چینی یادداشت های سه پادشاهی، یکی از خانسالاران اتحادیه ماهان در خلال دوران موسوم به سامهان، بکجه نامیده می شد. سامگوک ساگی جزئیات بیشتری در مورد تاسیس بکجه را به اطلاع ما می رساند. جومونگ پسرش یوری را در زمانی که وی به قصد تاسیس امپراطوری جدید گوگوریو بویو را ترک می کرد، در این پادشاهی جا گذاشت. جومونگ به پادشاه دونگ میونگ الهی تبدیل شد در حالیکه دو پسر دیگر از سوسونو به نام های اونجو و بیریو داشت. زمانی که یوری بعدها به گوگوریو رسید، جومونگ بلافاصله او را به سمت ولیعهد منصوب کرد. سوسونو که متوجه شده بود یوری پادشاه آینده خواهد شد، گوگوریو را ترک کرده و دو پسرش بیریو و اونجو را به همراه ده پیرو به منظور تاسیس پادشاهی های خودشان به سمت جنوب برد. او به عنوان شخصیتی کلیدی در پیدایش گوگوریو و بکجه در یادها مانده است.اونجو در ویریه سونگ ( هانام کنونی) ساکن شد و کشور خود را سیپجه (به معنای ده پیرو) نامید در حالیکه بیریو بر خلاف نصیحت پیروانش در میچوهول (اینچون کنونی) سکنی گزید. آب شور و باتلاق های موجود در میچوهول کار را برای زندگی سخت کرده بود در حالیکه مردم ویریه سونگ در بهروزی تمام زندگی می کردند.سپس بیریو به نزد برادرش اونجو رفت و از وی سلطنت سیپجه را طلبید. زمانی که اونجو این پیشنهاد را رد نمود، بیریو اعلام جنگ کرد ولی مغلوب شد. بیریو با سرافکندگی خودکشی کرد و مردمان وی به ویریه سونگ منتقل شدند، در جایی که پادشاه اونجو از آنها استقبال کرده و نام کشور خود را به بکجه ( ” صد پیرو ” ) تغییر داد.پادشاه اونجو پایتخت را از جنوب به شمال رودخانه هان منتقل کرد و سپس مجددا آن را به جنوب بازگرداند. احتمالا تمامی این مناطق در سئول کنونی قرار داشتند و این جابجایی ها به خاطر فشار از جانب سایر مناطق اتحادیه ماهان صورت می پذیرفت. اعتقاد بر این است که پادشاه گائرو در سال 132 پایتخت را به شمال رودخانه در بوک هانسان سونگ منتقل نمود که احتمالا در گویانگ امروزی در شمال غربی سئول واقع می باشد.در خلال قرون اولیه بعد از میلاد مسیح که بعضا دوران سه پادشاهی پیشین نامیده می شود، بکجه به تدریج کنترل خود را بر سایر قبایل ماهان اعمال کرد.این پادشاهی به لطف زمین های کشاورزی حاصلخیز خود به بهروزی رسیده و به خاطر تصرف قلمروهای همسایه به مانند شهرهای محصور ماهان و تکاور ته بانگ (دولت جین بون سابق) در سال 314 میلادی رشد کرد.

گسترش:در خلال سلطنت پادشاه گوی (234-286)، بکجه به موازات متحد نمودن اتحادیه ماهان به پادشاهی کاملا تکامل یافته ای تبدیل شد. پادشاه گوی در حصول قلمروهای جدید فعال بود؛ پادشاه در سال 246 حملاتی را بر حومه فرمانداری چینی نانگ نانگ انجام داده و خود را وارد رقابت با ایالات و کشورهای داخل و خارج چین کرد. در خلال سلطنت این پادشاه بود که یول لیونگ (قوانین و قواعد) انتشار یافت. برای مقاصد دفاعی نیز یک قصر سلطنتی توسط وی برافراشته گشت.در سال 249 و بر اساس منبع ژاپنی باستانی نیهون شوگی، توسعه طلبی بکجه به اتحادیه گایا در شرق آن رسید که محدوده دره رودخانه ناکدونگ را در بر می گرفت. بکجه به عنوان یک پادشاهی برای اولین بار در سال 345 در منابع چینی توصیف شده بود. اولین هیئت دیپلماتیک از بکجه در سال 367 به ژاپن رسید (بر اساس نیهون شوگی: 247).قرون چهارم تا ششم میلادی رقابتی خونین و طولانی با دو پادشاهی دیگر شبه جزیره یعنی شیلا و گوگوریو را به خود دید. پادشاه گیون چوگو (346-375) قملرو بکجه را از طریق جنگ با گوگوریو به سمت شمال توسعه داد، در حالیکه جوامع باقی مانده ماهان را نیز در جنوب ضمیمه بکجه کرد. او همچنین بخش هایی از پادشاهی رقیب یعنی گایا را تصرف نمود. در خلال سلطنت گیون چوگو، قلمرو بکجه بیشتر نواحی غربی شبه جزیره کره (به جز دو منطقه پیونگان) را در بر می گرفت و در سال 371، بکجه گوگوریو را با سه هزار سرباز در پیونگ یانگ شکست داد. بکجه به تجارت اساسی با گوگوریو تداوم بخشید و به طور فعالانه ای فرهنگ و تکنولوژی چینی را اتخاذ کرد. دوران سلطنت این پادشاه شاهد پایه ریزی ارتباطات دیپلماتیک و فرهنگی با سلسله چینی جین شرقی و وا در ژاپن بود. او همچنین برای مستحکم سازی کنترل بر سرزمین های توسعه یافته اقدام به اصلاحاتی بر سازمان های مدیریتی محلی کرد. بودائیت در سال 384 دین رسمی کشور شد.پادشاه گیون چوگو مکررا فرستاده های به شیلا به همراه هدایایی از اسب ها را گسیل می کرد. در مورد ژاپن نیز وی محققین و کارشناسانی به مانند باکسا را برای انتقال تجربیات فنی و آکادمیکی به این کشور فرستاد. همچنین در داخل بکجه لقب باکسا به آنانی اعطا می گشت که در یک زمینه مشخص فنی یا آکادمیکی سرآمد بودند.این سلسله به علت نقش مهمش به عنوان مسیر ترابری دریایی به مرکز اقتصاد و داد و ستد شمال شرقی آسیا بدل گشت.مدارکی وجود دارد که نشان می دهد وا یک دولت فئودالی تحت حاکمیت پادشاهان بکجه به حساب می آمد که در آن زمان دارای یک ناوگان قایقرانی مدرن بوده و مناطق سودآور تجاری حول دریاهای جنوبی و زرد را تحت کنترل خود داشت. همچنین پادشاه گیون چوگو وراثت سلطنت را در نسل پسری بنیان گذاری کرده و رسمی را بنا نهاد که بر اساس آن ملکه ها از میان خاندان جین انتخاب می شدند. وی در سال 375 به محققی به نام کوهونگ وظیفه نوشتن سوگی یا تاریخ بکجه را محول کرد. متاسفانه این اثر باقی نمانده ولی در کتاب سامگوک ساگی به آن ارجاع داده شده است.بکجه همچنین به یک قدرت دریایی بدل گشته و به روابط دوستانه دو جانبه با حکام ژاپنی دوران کوفون مبادرت ورزید. نتیجه این روابط انتقال تاثیرات فرهنگ اقلیمی به ژاپن بود. سیستم نوشتاری چینی، بودائیت، سفالگری پیشرفته، تشریفات خاکسپاری و دیگر جنبه های فرهنگ به وسیله اشراف، هنرمندان، محققین و راهب ها از طریق روابطشان به ژاپن منتقل شد.حوضه رودخانه هان در خلال این دوران به عنوان قلب تپنده کشور باقی ماند.

دوران اونگجین:بکجه در قرن پنجم میلادی به علت تهدید نظامی گوگوریو در جهت جنوب عقب نشینی نمود. پادشاه گائرو (جکومت: 455- 475) بر متمرکز کردن قدرت در داخل خانواده سلطنتی و پیاده سازی ساخت و سازهایی در مقیاس بزرگ به عنوان وسیله ای برای انباشت قدرت مطلق اقدام نمود. او به عنوان روابط خارجی در تلاش برای ایجاد یک رابطه دیپلماتیک با سلسله چینی وی شمالی برای تحت نظارت قرار دادن گوگوریو برآمد.  اما سیاست های وی به صورت تفرقه داخلی و حملاتی از جانب گوگوریو  نتیجه عکس داد. پایتخت بکجه هانسونگ در سال 475 به دست سربازان گوگوریو تحت رهبری پادشاه جانگسو سقوط کرده و پادشاه گائرو اسیر و کشته شد. دیگر اعضای خانواده سلطنتی به همراه پادشاه اعدام گشته و هشت هزار نفر نیز به اسارت گرفته شدند. پایتخت بکجه در حد فاصل بین سال های 475 تا 538 در اونگجین (گونگجو کنونی) واقع بود.پایتخت جدید که در دشت های کوهستانی منزوی بود، در برابر تهدیدات شمالی امن به نظر می رسید ولی موقعیت جدید این مشکل را نیز داشت که ارتباط آن با جهان خارج قطع شده بود. اما این مکان نسبت به ویریه سونگ به شیلا نزدیک تر بود و یک اتحاد نظامی بین شیلا و بکجه در برابر گوگوریو شکل گرفت.بیشتر نقشه های دوران سه پادشاهی گویای این موضوع هستند که بکجه مناطق چانگ چونگ و جولا را در تصرف خود داشت، این مناطق هسته اصلی کشور را در دوران های اونگجین و سابی شکل می داد.

دوران سابی:پادشاه سونگ در سال 538 پایتخت را به سابی ( شهر بویو کنونی) منقل نموده و پادشاهی خود را به شکل یک کشور قدرتمند بازسازی کرد. نام رسمی کشور از آن زمان به بعد به نام بویو ( ” بویو جنوبی “) تغییر کرد، تغییری که مرجعی به پادشاهی بویو بود که بکجه اصالت خود را در آن ردیابی می کرد. دوران سابی شاهد شکوفایی فرهنگ بکجه به همراه رشد بودائیت در کشور بود.تحت فشار گوگوریو از شمال و شیلا از شرق، سونگ در جستجوی استحکام روابط بکجه با چین برآمد. موقعیت مکانی سابی که در حوضه رودخانه قابل کشتیرانی گوم قرار داشت، ارتباط با چین را بسیار آسان تر کرده و در خلال دوران سلطنت وی تجارت و دیپلماسی شکوفا گشته و در قرن هفتم میلادی نیز ادامه یافت.بکجه در حد فاصل بین سال های 433 تا 553 اتحادی را با پادشاهی شیلا شکل داد و از بزرگترین دوران بهروزی بهره برد. اما در زمانی که شیلا دره پائینی رودخانه هان را اشغال نمود، این اتحاد به پایانی خشونت آمیز و دراماتیک ختم گردید. سپس در نبرد قلعه کوانسان سونگ (اوکچون امروزی) به منظور احیای قلمرو از دست رفته، ارتش سی هزار نفری بکجه شکست خورده و پادشاه سونگ (حکومت: 523 – 554 میلادی) کشته شد.در قرن هفتم میلادی با رشد نفوذ شیلا در جنوب و مرکز شبه جزیره کره، سقوط بکجه نیز آغاز شد.

سقوط و جنبش های احیا:در قرن آتی، پادشاهی های بکجه و گوگوریو نیروهای خود را در برابر شیلا متحد کرده و حالت هجومی به خود گرفتند، نتیجه این اقدام تصرف ته یا سونگ (هاپچون امروزی) در سال 642 و تقریبا 40 دژ مرزی از شیلا بود. سال بعد بکجه تانگهان سونگ را تصرف کرد که شاهراه حیاتی شیلا برای ارتباط با چین به شمار می رفت. با این حال شیلا حمایت سفت و سختی از جانب سلسله چینی تانگ (618-907) داشت که این موقعیت را فرصتی برای خود به منظور تامین منافعش در کره و تصرف پادشاهی های تضعیف شده بکجه و گوگوریو می دید.بکجه در جلب حمایت از جانب ژاپن ناکام ماند و نتوانست از سقوط سابی در زمانیکه کشور در سال 660 از زمین و دریا مورد تهاجم قرار گرفت جلوگیری کند. ارتشی پنجاه هزار نفره از شیلا به رهبری ژنرال کیم یوشین و نیرویی دریایی شامل 130000 هزار نفر که توسط امپراطور تانگ گائوژونگ فرستاده شده بود، برای نابودی ارتش بکجه بیش از حد به نظر می آمدند. ارتش بسیار کم تعداد بکجه به رهبری ژنرال گی بک در نبرد هوانگ سان بول در نزدیکی نونسان شکست خوردند. اویجا (حگومت: 641-660) که به عنوان آخرین پادشاه بکجه از کار درآمد، به همراه پسرش بویو یونگ اسیر گرفته شده و به همراه دوازده هزار نفر از ملازمینش با کشتی به چین برده شد.نیروهای بکجه در تلاش برای جنبش احیای مختصری برآمدند ولی با قوای مشترک شیلا و تانگ روبرو شدند. راهبی بودائی به نام دوچیم و ژنرال سابق بکجه بویو بوکسین در تلاشی برای احیای بکجه برخواستند. آنها از بازگشت شاهزاده بکجه بویو پونگ از ژاپن و ایفای نقش وی به عنوان پادشاه استقبال کردند، در حالیکه جوریو ( در سوچون امروزی، جنوب چانگ چونگ) را به عنوان مقر خود برگزیده بودند. آنان ژنرال تانگ لیو رینیوان را در سابی تحت محاصره قرار دادند. امپراطور گائوژونگ ژنرال لیو رینگی را که قبلا به علت رنجاندن لیو ییفو تنزل رتبه یافته بود، با یک ارتش کمکی به میدان نبرد فرستاد. لیو رینگی و لیو رینیوان قادر بودند تا در برابر حملات نیروهای مقاومت بکجه به پیکار بپردازند ولی قوای آنها برای فرونشاندن شورش کافی نبود و به همین دلیل در برخی مواقع ارتش های طرفین به بن بست می خوردند.بکجه کمک ژاپنی ها را طلبید و پادشاه پونگ با تقریبا پنج هزار سرباز به بکجه بازگشت. قبل از رسیدن کشتی ها از ژاپن، نیروهای وی در شهر اونگجین با قوای تانگ نبردی انجام دادند.در سال 663، نیروهای انقلابی بکجه و یک ناوگان دریایی ژاپنی در جنوب بکجه به منظور مقابله با نیروهای شیلا در نبرد بک گنگ دور هم گرد آمدند. همچنین سلسله تانگ هفت هزار سرباز و 170 کشتی فرستاد. بعد از پنج رودرویی دریایی که در آگوست 663 در بک گنگ (این مکان به عنوان کرانه پائین رودخانه گوم یا رودخانه دونگجین در نظر گرفته می شود) اتفاق افتاد، نیروهای تانگ – شیلا پیروز از میدان بیرون آمدند و بویو پونگ به گوگوریو فرار کرد.

ساختار سیاسی و اجتماعی:اغلب بنیان گذاری یک دولت متمرکز در بکجه به دوران سلطنت پادشاه گوی باز میگردد که شاید برای اولین بار جانشینی موروثی را بنا نهاده باشد. به مانند بیشتر سلطنت ها، بخش عمده ای از قدرت در اختیار اشراف قرار داشت. به عنوان مثال پادشاه سونگ قدرت سلطنتی را مستحکم کرد ولی بعد از اینکه وی در یک پیکار فاجعه آمیز در برابر شیلا کشته شد، اشراف بیشتر آن قدرت را از پسرش گرفتند.خاندان های هه و جین نمایانگر خانواده های سلطنتی بودند که قدرت قابل توجهی از اوایل دوران بکجه داشته و به مدت چندین نسل ملکه های زیادی برای پادشاهان فراهم می نمودند. احتمالا خاندان هه قبل از اینکه خاندان بویو جانشین آن شود در جایگاه خانواده سلطنتی قرار داشت و هر دو طائفه به عنوان نواده هایی از نسل بویو و گوگوریو ظاهر شدند. ” هشت خانواده بزرگ ” (سا، یون، هیوپ، هه، جین، گوک، موک و بک) اشراف قدرتمند در دوران سابی بودند که نامشان در منابع چینی به مانند تونگدیان نیز آمده است.مقامات دولت مرکزی به 16 رده تقسیم می شدند. شش عضو رده بالا نوعی کابینه را تشکیل می دادند در حالیکه بالاترین مقام هر سه سال یکبار انتخاب می شد. در طبقه سول، مقامات اول (جوا پیونگ) تا ششم (نِسول) سیاستمداران، مدیران و فرماندهان نظامی بودند. در طبقه دوک، مقامات هفتم (جانگ دوک) تا یازدهم ( ته دوک) ممکن است روسای هریک از عرصه ها باشند. موندوک، مودوک، جواگون، جینمو و گوکو نیز که مقامات طبقه دوازده تا شانزده را تشکیل می دادند، ممکن است در رده مدیران نظامی قرار داشته باشند. مقامات در مرتبه سول لباس ارغوانی، مرتبه دوک لباس قرمز و مرتبه موندوک به پائین لباس درباری آبی رنگ می پوشیدند.مقامات بالاتر کلاه ابریشمی با گل های نقره ای به سر می کردند در حالیکه پادشاه کلاه مشابهی داشته ولی تزئینات گلی آن از جنس طلا بود.بر اساس سامگوک یوسا، رئیس الوزرای بکجه (جه سانگ) در خلال دوران سابی با سیستم منحصر به فردی انتخاب می شد. نام چندین نامزد در زیر یک تخته سنگ (چون جونگ ته) در نزدیکی معبد هوامسا قرا می گرفت. تخته سنگ بعد از چندین روز حرکت می کرد و نامزدی که نام وی علامت مخصوصی داشت، به عنوان رئیس الوزرای جدید انتخاب می شد. در اینکه این طریقه روش گزینشی بر اساس قرعه بوده یا انتخابی پوشیده بر اساس شایستگی می باشد، بحث هایی در جریان است.روسای محلی در ایالت ها بر روستاها حکمرانی می کردند در حالیکه بر آنها نیز یک قاضی منصوب شده توسط دولت (کونجانگ) نظارت می نمود. اکثریت مردم کشاورزان بودند و از آنها انتظار می رفت تا به دولت مالیات پرداخت کنند. حتی آنها گاها نیروی کار خود را پیشکش کرده یا به خدمت نظام وظیفه می رفتند. در زیر طبقه رعایا برده ها (اغلب زندانیان جنگی و مجرمان) قرار داشتند که در زمین های اشراف به خدمت می پرداختند.پادشاهی به 22 منطقه یا تامنو تقسیم می شد که هریک توسط عضوی از اعضای خانواده سلطنتی اداره می گشت. همچنین بکجه دارای پنج ناحیه مدیریتی بود.

زبان و فرهنگ:بکجه توسط گروهی از مهاجرین گوگوریو تاسیس شد که زبانی را صحبت می کردند که می تواند زبان بویو باشد. این زبان گروهی فرضیست که زبان های گوچوسون، بویو، گوگوریو و بکجه را به هم مرتبط می ساخت. در مورد دو زبان گونگی، مردمان بومی سامهان که در موجی اولیه از منطقه ای مشابهه مهاجرت کرده بودند، ممکن است گونه یا لهجه ای از زبانی مشابهه را صحبت می کردند.هنرمندان بکجه تاثیرات زیادی از چینی ها گرفته و این تاثیرات را در سنت هنری یکتایی ترکیب می نمودند. موضوعات بودایی در آثار هنری بکجه حضور بسیار قدرتمندی دارند. لبخند سعادت آمیز بکجه که در بسیاری از پیکر تراشی های بودایی یافت می شود، ملایم ترین نوع از هنر بکجه را به نمایش می گذارد. اثر گذاری های تائویی نیز گسترده است. هنرمندان چینی در سال 541 توسط سلسله لیانگ به پادشاهی فرستاده شدند و این موضوع می تواند دلیل افزایش تاثیرات رو به فزونی هنر چینی در دوران سابی باشد.گفته می شود که مردمان سلسله بکجه در رفتار خود مهربان بودند. جهان هنری آنها با شکوه و جلال و حالت اسرار آمیزی زندگی می کرد که با هر دوران دیگری غیر قابل مقایسه می باشد.اگرچه مقبره پادشاه موریونگ (501-523) بر اساس آرامگاه های آجری چینی مدل سازی شده و برخی از اشیای وارداتی چینی را ارزانی داشته است، اما این مقبره  بسیاری از اشیای تدفینی متعلق به سنت بکجه به مانند تاج طلایی تزئینی، کمربند طلایی و گوشواره های طلایی را نیز در خود جای داده بود. همچنین رسوم تدفین نیز از یک سنت منحصر به فرد بکجه تبعیت می کرد. این مقبره نمایانگر مقابر دوران اونگجین می باشد.طراحی های ظریف لوتوس در کاشی های سقفی، الگوهای پیچیده آجر، منحنی های سبک سفال و نوشته های سیال و زیبای وفاتنامه ها از جمله مشخصات فرهنگ بکجه می باشند. پیکرتراشی های بودایی و پاگوداهای مهذب نیز خلافیت الهام گرفته از دین را به نمایش می گذارند. یک مشعل بخور دان برنزی زرد اندود شده باشکوه که از مکان معبد باستانی بودایی در نونگسان ری کشف شده بود، به خوبی هنر بکجه را به تصویر می کشد.در مورد موسیقی بکجه اطلاعات اندکی در دسترس می باشد ولی موسیقی دانان محلی در قرن هفتم با ماموریت های تکریمی به چین فرستاده می شدند که نشان از یک سنت موسیقیایی متمایز می دهد که تا آن زمان گسترش یافته بود.

هنر و معماری بکجه:هنر و معماری پادشاهی بکجه غالبا به عنوان زیباترین نوع در میان سه پادشاهی در نظر گرفته می شود اما نکته تاسف آور برای آیندگان این است که آنها در گذر قرن ها و به علت جنگ هایی با شیلا، گوگوریو و چین گرفتار بزرگترین نابودی ها شده اند. یک هم بخشی هنری مشهور پادشاهی بکجه کاشی های آنها می باشد که با نقاشی های منظره ای زیبا تزئین گشته اند. همچنین در مورد سفال ها نیز سفالگران بکجه دو نوع ظرف متمایز تولید می کردند: سنگ های قیمتی شدیدا حرارت دیده و کوزه گری کم گرما دیده که رنگ آن قهوه ای بود. سبوهای پیازی، ظروف پایه دار و سه پایه ها از اشکال متداول به شمار می رفتند. تزئین متداول بکجه استفاده از تمبرهای برات است. دیگر تولید سفالگران کاشی های سقفی بود که با گلبرگ های لوتوس تزئین شده اند. شاید پیکر تراشی بکجه در مجسمه های برنزی زر اندود شده بودا و چهره های حکاکی شده بر روی تخته سنگ در سوسان به خوبی مشاهده گردد.در مورد معماری، معبد قرن هفتمی میروک (که حال دیگر وجود ندارد) در ایکسان توسط پادشاه مو (حکومت: 600 – 641 میلادی) ساخته شده بود. آن بزرگترین معبد بودایی در شرق آسیا به شمار رفته و 2 پاگودای سنگی و یک پاگودای چوبی داشت. یک پاگودای سنگی از آن باقی مانده است، هر چند تنها شش طبقه از هفت تا نه طبقه اصلی آن به حیات خود ادامه می دهند. تنها پاگودای دیگر باقی مانده بکجه که آن نیز از سنگ است، معبد چونگ نیم در بویو می باشد. سرانجام، مولفه های طراحی معماری بکجه می تواند در بسیاری از بناهای چوبی باقی مانده در ژاپن مشاهده شود، از این روی که تعداد زیادی از صنعتگران بکجه در زمانی که سلسله ژاپنی وا متحد آنها بود، به آنجا رفتند.آرامگاه های بکجه در ابتدا ساختاری هرمی شکل داشتند که از سنگ ساخته می شدند و گاها جسد متوفا در داخل دو بستوی سفالی قرار می گرفت که به صورت دهانه به دهانه واقع می شدند. اما بعدها  تحت تاثیر چین، این ساختارها به شکل آجری و مقبره های اتاقکی سنگی پوشیده با تپه های خاکی ارتقا یافتند. بسیاری از دیوارهای داخلی با نقاشی های دیواری تزئین می گشتند. شاید یکی از شگفت انگیزترین این مقبره ها متعلق به پادشاه موریونگ وانگ (حکومت: 501 – 523 میلادی) باشد. این مقبره در داخل تپه خاکی عظیم خود یک طاق نیم دایره ای دارد که با صدها آجر قالب گیری شده پوشش داده شده است. بسیاری از این آجرها با گل های لوتوس و طرح های هندسی تزئین گردیده اند. تاریخ ساخت این بنا که در نزدیکی گونگجو واقع است، آنچنان که لوح کتیبه داخل مقبره نشان می دهد به سال 525 بر می گردد. ملکه در سال 529 در داخل آرامگاه به شوهرش ملحق شد.علی رغم استثنایی که در مقبره موریونگ وجود دارد، ورودی افقی آرامگاه های بکجه غارت آنها را نسبت به مقبره های کاملا محصور شیلا راحت تر نموده است. در نتیجه به طرز نا امید کننده ای تعداد اندکی از مصنوعات ممتاز باقی مانده  از یکی از متمایزترین پادشاهی های کره ای وجود دارد. اما یک قطعه فوق العاده که از مهارت های هنرمندان بکجه شهادت می دهد، مشعل بخور دان برنزی زرد اندود شده نام دارد که از نزدیکی سابی کشف شده و تنها نمونه از این دست از کره باستان به حساب می آید. پایه این مصنوع به شکل اژدهایی است که تکیه گاهی برای یک کوه به شکل تخم مرغ می باشد که با موجودات آسمانی و ابرها تزئین شده است. کل مجموعه در راس به یک کلاهک می رسد که با ققنوسی تزئین شده است.

حضور بکجه در شبه قاره:اگرچه این موضوع مورد بحث می باشد، برخی از منابع چینی و کره ای نشان می دهند که قلمرو بکجه  بخش هایی از چین امروزی در عرض دریای زرد را در بر می گرفت. بر اساس کتاب سونگ : ” گوگوریو اقدام به غلبه و تصرف لیائودونگ کرده و بکجه به تصرف لیائوژی ( در تانگشان امروزی در منطقه هه بِی) مبادرت ورزید. مکانی که توسط بکجه اداره می گشت، ناحیه جینپینگ یا استان جینپینگ نامیده می شد. منابع کتاب جین در باب مورونگ هوانگ بر این مطلب اشاره می کنند که اتحاد گوگوریو، بکجه و یک قبیله ژیانبی اقدامی نظامی انجام دادند. سامگوک ساگی این موضوع  که این نبردها در خلال سلطنت پادشاه میچون از گوگوریو اتفاق افتاده بود را ثبت کرده است.بر اساس کتاب لیانگ: ” در زمان سلسله جین (265- 420)، گوگوریو لیائودونگ را اشغال کرده و بکجه نیز لیائوژی و جینپینگ را به تصرف خود در آورد و ایالت های بکجه را تاسیس نمود.” کتاب زیژی توگجیان که توسط سیما گوانگ (1019- 1086) از سلسله سونگ (960 – 1279) تدوین شده بود، تصریح می کند که بکجه در سال 346 به بویو که در لوشان قرار داشت حمله کرده و در نتیجه مردم کشور به سمت یان در غرب پراکنده گشتند. این اتفاق در خلال اولین سال سلطنت پادشاه گیون چوگو (346-375) در بکجه به وقوع پیوست.

منبع تقریبا معاصر از کتاب ژی و همچنین بعدتر کتاب زیژی تونگ جیان نیز بر این باورند که ارتش وی شمالی (386- 534) که شامل صد هزار سواره نظام می شد، در سال 488 به بکجه حمله نمود ولی محتمل شکست گردید. سامگوک ساگی زمان وقوع این اتفاق را در دهمین سال سلطنت پادشاه دونگ سونگ (488) می داند که بر آن منبع نیز منطبق است. به دلیل اینکه سفر یک ارتش از شمال چین به گوشه جنوب غربی شبه جزیره کره مستلزم عبور از کشور متخاصم و قدرتمند گوگوریو (در زمان پادشاه جانگسو از گوگوریو) بود، فقدان اشاره به این مطلب در تاریخ نگاری های معاصر این معنی را می دهد که ” بکجه ” در آن منابع بایست به حضور این کشور در سوی دیگر گوگوریو در لیائوژی برگردد. همچنین کتاب ژی می گوید که در سال 495 پادشاه دونگ سونگ از بکجه عناوین افتخاری برای ژنرال هایی که حمله وی را دفع نموده بودند درخواست کرد. عناوین توسط دربار ژی جنوبی اعطا شده بود و نام حوزه های تحت تسلط آنها را به همراه داشت که صداهایی شبیه برخی مناطق لیائوژی را به مانند گوانگلینگ، ژینگه، چنگ یانگ و … می دادند.بخش سرزمینی کتاب مانژو یوانلیو کائو ( ” ملاحظاتی در باب ریشه مانچو “) نیز قلمروهای بکجه را خلاصه سازی می کند که به وضوح بخشی از لیائوژی را نیز در بر می گیرد:مرز بکجه از مناطق گوانگ نینگ و جین یی امروزی در شمال غربی شروع شده و سپس در عرض دریا در جهتی شرقی به مناطق هوانگ هه، چانگ چونگ، چولا و ….. چوسون می رسید. قلمرو بکجه در جهت شرقی به غربی باریک به نظر می رسد ولی آن در جهت شمالی به جنوبی طولانی است. بنابراین اگر کسی به قلمرو بکجه از مناطق لیوچنگ و بیپینگ نگاه کند، شیلا در جنوب شرقی بکجه قرار می گیرد. اما اگر شخصی از مناطق گیونگ سانگ و اونگجین بکجه نگاه کند، شیلا در شمال شرقی واقع می شود. بکجه همچنین مرزهایی مشترک با موهه در شمال داشت. پایتخت سلطنتی آن دو قلعه را در دو مکان مختلف در شرق و غرب به خود می دید. هر دوی این قلعه ها ” گوما ” نامیده می شدند. کتاب سونگ بر این باور است که منطقه اداره شده توسط بکجه با نام ناحیه جینپینگ از استان جینپینگ مورد خطاب قرار می گرفت. تونگ گائو می گوید که منطقه جینپینگ در میان لیوچنگ و بیپینگ از دوران تانگ واقع بود. بنابراین بکجه پایتختی در ” لیائوژی ” و پایتخت دیگری در منطقه ” چوسون ” داشت.در خلال سلطنت امپراطور وو از لیانگ بود که بکجه پایتخت خود را به جنوب کره منتقل نمود. هر دوی کتاب های تاریخ قدیم و جدید تانگ بر این باورند که قلمروهای قدیم بکجه توسط شیلا و بالهه تصرف و تقسیم گشتند. اگر بکجه به گوشه جنوب غربی شبه جزیره کره تقسیم می شد، آنگاه برای بالهه غیر ممکن بود که هر بخشی از قلمروهای قدیمی بکجه را تصرف کند. محقق شیلایی چوی چی ون (857-؟) نوشته است که ” گوگوریو و بکجه در اوج قدرت خویش ارتش هایی قدرتمند با تعداد یک ملیون سرباز را در اختیار داشتند. آنها به یوئه و وو در جنوب و یو، یان، ژی و لو در شمال سرزمین اصلی چین حمله کرده و دردسرهای بزرگی را برای پادشاهی میانه ایجاد نمودند. ” بر اساس آن منابع، بکجه بایست منطقه لیائوژی را برای مدت بیش از صد سال در اختیار داشته باشد

روابط باچین:پادشاه گیون چوگو در سال 372 به سلسله جین که در حوضه رودخانه یانگ تسه قرار داشت خراج پرداخت. بعد از سقوط جین و تاسیس سلسله سونگ در سال 420، بکجه فرستاده هایی به منظور جستجوی کالاهای فرهنگی و فنون فرستاد.بکجه برای اولین بار در سال 472 فرستاده به وِی شمالی از سلسله های شمالی گسیل کرده و پادشاه گائرو به منظور حمله به گوگوریو کمک نظامی خواست. پادشاهان موریونگ و سونگ چندین مرتبه فرستاده هایی به سلسله لیانگ گسیل کرده و عناوین اشرافی دریافت نمودند.مقبره پادشاه موریونگ با آجر و بر اساس سبک آرامگاه های لیانگ ساخته شده بود.تاثیر چین در اتخاذ عنوان وانگ (پادشاه) توسط سلاطین بکجه ای از اواخر قرن سوم میلادی به بعد مشهود است. دیگر نمونه های تاثیر چینی ها در آموزش، نوشتار ( وفق داده شده به زبان کره ای)، سفالگری، هنرها ، سنت های تدفین و غیره دیده می شود. از دیگر زمینه های تاثیر پذیری می توان از محبوبیت اولیه تائوئیسم و حتی کنفسیوسیسم به صورت اعلی تر نام برد.در سال 384 و در خلال سلطنت پادشاه چیمنیو، بودائیت بعد از اینکه آن توسط راهبی هندی به کشور معرفی شد، توسط پادشاهی بکجه به عنوان دین رسمی کشوری اتخاذ گردید. این دین جایگزین سیستم اعتقادی قبلی شد که بر پایه این ایده قرار داشت که پادشاه پسر خداوند می باشد.


دستاوردهای نظامی کیم یوشین

   کیم یو شین :متولد سال 595 ، ژنرالی در قرن هفتم میلادی در شیلا بود. او اتحاد شبه جزیره کره توسط شیلا که تحت فرمانروایی پادشاه موبول و پادشاه مونمو به وقوع پیوست را هدایت کرد.

گفته می شود یوشین بایستی نتیجه امپراطور گاهه آخرین فرمانروای کشور گایا باشد. همچنین به وی یکی از بالاترین مقام ها در سیستم رده بندی اشراف شیلا که به سیاستمداران و نظامیان داده می شد اعطا شده بود.

او در گیانگ بدنیا آمد و در حالی که فقط پانزده ساله بود جنگجوی هورانگ شد. در سن هیجده سالگی وی تبدیل به یک شمشیر باز ماهر و رهبر هوارنگ ها گردید.

 به یوشین درسن24 سالگی  فرماندهی کل قوای نیروهای مسلح شیلایی داده شد. سه سال بعد دختر خاله کیم یو شین (شاهزاده دوک من) با عنوان سوندوک امپراطوریس شیلا شد و وی کیم یو شین را به عنوان فرمانده ارتش سلطنتی منسوب کرد.

در طول سلطنت امپراطوریس سوندوک، کیم یوشین صاحب ده ها هزار سرباز خصوصی شد و توانست نبردهای زیادی را برعلیه باکچه پیروز شود و تبدیل به یکی از قدرتمندترین مردان شیلا گردد.

 

دستاوردهای نظامی:

احتمال می رود اولین رهبری کیم یوشین در نبردها در حدود سال 629 اتفاق افتاده است و در طول آن، وی توانایی خود را به عنوان یک مبارز به سرعت به اثبات رساند.

شیلا در نبردی دائمی با همسایه غربی خود بکجه بر سر قلمروهای منطقه بود. هر دو طرف موفقیت ها و شکست هایی داشتند و نبرد برای سال های متمادی ادامه داشت. در این زمان بود که کیم رده های نظامی را پیمود، به مقام یک ژنرال رسید و یک فرمانده ماهر میدان جنگ شد.

شیلا و بکجه اتحادی را در جهت مبارزه با گوگوریو و قصد آن در به تحت فشار قرار دادن قسمت جنوبی شبه جزیره شکل دادند و با هم یک حمله موفقیت آمیز را بر علیه گوگوریو راه انداختند. شیلا مناطق شمالی و بکجه قسمتی از جنوب رودخانه هان را تصرف کردند اما شیلا برای اینکه ادعای مالکیت بر هر دو ناحیه را داشت، اتحاد را شکست و به بکجه حمله کرد. بعد از این خیانت بکجه با گوگوریو متحد شد. زمانی که گوگوریو و بکجه در سال 655 به شیلا حمله کردند، نیروهای شیلا به منظور نبرد با مهاجمان به نیروهایی از تانگ ملحق شدند. اگرچه به روشنی مشخص نیست کیم یو شین چه زمانی برای اولین بار ژنرال شده است، اما او یقینا نیروهای شیلا را در این زمان هدایت می کرد.

در تابستان سال 660، پادشاه مویول (کیم چونچو) و ولیعهد یوم مین با ارتشی بزرگ کمپی را در نامچون به منظور حمله به باکجه دائر کردند.کیم اینمون به منظور درخواست سرباز به تانگ رفت و با ژنرال های چینی (سو تینگ فانگ و لیو پو یینگ) که صد و سی هزار سرباز را هدایت می کردند و از دریا گذشته و در جزیره تونگ مول پهلو گرفته بودند برگشت.

پادشاه به ولیعهد، کیم یو شین، چینجو، چونجون و دیگران دستور داد تا یکصد کشتی بزرگ را با سربازان بارگیری کنند و آماده همراهی با ارتش تانگ شوند. سرانجام کیم یوشین به سابی پایتخت بکجه در نبرد هوانگ سان بول که یکی از مشهورترین نبردهای قرن بود حمله کرد.

مدافعان بکجه ای که فقط توسط ژنرال گی بک هدایت می شدند، نبرد عادلانه ای با جنگجویان کیم نداشتند زیرا تعدادشان ده برابر کمتر از نیروهای شیلا بود. بکاجه که پیشتر مشکلات سیاسی و داخلی را متحمل شده بود، فروریخت.

ژنرال سو تینگ فانگ پیشنهاد کرد که کل بکجه را به یوشین، اینمون و یانگدو بدهند اما آنها قبول نکردند. پادشاه مویول بالاترین مقام شیلا (ریئس الوزرا) را به کیم یوشین اعطا کرد. به محض اینکه بکاجه شکست داده شد ، نیروهای تانگ در تپه های سابی اردو زدند و پنهانی نقشه کشیدند تا به شیلا حمله کنند. پادشاه شیلا فهمید و مقاماتش را برای طرح ریزی یک استراتژی فراخواند. زمانی که ارتش تانگ فهمید که شیلا به نقشه آنها پی برده است، آنها پادشاه باکجه را به همراه 93 مقام رسمی و بیست هزار سرباز زندانی برداشته و در سومین روز از ماه نهم بادبان ها را از سابی به مقصد تانگ کشیدند. آنها ژنرال لیو جن یوان را در بکجه به منظور در اشغال داشتن آن برجا گذاشتند.

هنگامی که ژنرال سوتینگ فانگ زندانیان را به امپراطور تانگ تقدیم کرد، امپراطور دلیل حمله نکردن به شیلا را از وی جویا شد. او در پاسخ گفت:“پادشاه شیلا مهربان است و مردمش را دوست دارد. افسران وی با وفاداری به ملت خود خدمت می کنند و پائین ترین مقام آنها به بالاترین مقامشان به مانند پدر و برادر بزرگ تر خود خدمت می کنند. به رغم اینکه شیلا کشور کوچکی است، هیچ کشوری نمی تواند بر علیه آنها نقشه ای بکشد.”

 

مجسمه ژنرال کیم یوشین

 

سپس نیروهای شیلایی به رهبری یوشین و متحدان تانگی آنها از دو جهت به سمت گوگوریو حرکت کردند و در سال 661 به امپراطوری به ظاهر تسخیر نشدنی گوگوریو حمله کردند اما گوگوریو آنان را دفع کرد.

این تهاجم گوگوریو را ضعیف کرد. در سال 667 تهاجم دیگری انجام شد که باعث نابودی گوگوریو در سال 668 شد. تانگ دوباره سربازان خود را در مناطق سابق بکجه مستقر کرد و تصمیم داشت با حمله ای به شیلا کل شبه جزیره کره را تحت کنترل خود درآورد. در سال 676 در شانزدهمین سال سلطنتی پادشاه مونمو، شیلا چینی ها را بیرون رانده و سرانجام سه سال بعد از فوت کیم یوشین شبه جزیره کره متحد شد.

کیم یوشین و خانواده سلطنتی:

کیم یو شین دو خواهر داشت (کیم یوهوی و کیم مونهوی). کیم مونهوی که بعدها با عنوان ملکه مونمیونگ شناخته شد، با دوست دوران بچگی یوشین که همان کیم چونچو (پادشاه مویول) بود ازدواج کرد.

کیم چونچو و ملکه مونمیونگ والدین پادشاه مونمو و کیم اینمون بودند. بعد از اینکه همسر کیم یو شین فوت کرد، او با سومین دختر کیم چونچو (بانو جیسو)ازدواج کرد که باعث نزدیکی بیشتر آنها شد.

در سال 642، بکجه بخش هایی از شیلا را اشغال کرد و کیم چونچو که عصبانی بود، خواست تا برای گرفتن انتقام از بکجه به گوگوریو سفر کرده و سرباز درخواست کند. زمانی که چونچو اماده سفر بود، قول داد تا در طی 60 روز برگردد. سپس هر دو قسم یاد کردند تا برادران خونی باشند.

زمانی که چونچو به دربار گوگوریو رسید، پادشاه فهمید که وی یک مرد عادی نیست پس دستور داد او را برای اعدام زندانی کنند. بعد از شصت روز زمانی که چونچو برنگشت، کیم یو شین سه هزار جنگجوی شجاع شیلایی را برای نبرد آماده کرد. اما قبل از تصمیم ملکه در خصوص زمان حرکت کیم یوشین، پادشاه گوگوریو از نقشه شیلا توسط جاسوسانش آگاه شد و چونچو را آزاد کرد.

یوشین ده فرزند داشت.پسر سوم وی (کیم ون سول) بعدها نقشی محوری در استقلال کامل شیلا از امپراطوری تانگ ایفا کرد. یکی از نوادگان وی نیز شخصی به نام کیم آم می باشد که منجمی مشهور در قرن هشتم شیلا بود.

داستان های زیادی در مورد کیم یوشین وجود دارد که به فرزانگی و شجاعت وی به عنوان یک ژنرال شهادت می دهند.

گفته می شود وی یکبار دستور داشت تا یک ارتش شورشی را سرکوب کند اما سربازان وی به دلیل مشاهده ی سقوط یک ستاره بزرگ از آسمان و بد یمن پنداشتن آن از نبرد سر باز زدند. برای بازیابی اعتماد به نفس سربازان، ژنرال از یک کایت که گلوله ای آتشین را به سمت آسمان حمل می کرد بهره برد.

سربازان که مشاهده کردند ستاره به آسمان بر می گردد، تجدید قوا کرده و شورشی ها را شکست دادند. همچنین ژنرال کیم به طرز خلاقانه ای از کایت ها به عنوان یک وسیله ارتباطی بین سربازانش زمانی که آن ها بایستی بین جزایر و سرزمین اصلی تقسیم می شدند استفاده می کرد.

در داستان دیگری امده است زمانی که شیلا با تانگ بر علیه بکجه متحد شد، یک مشاجره بین یکی از فرماندهان کیم و سو جونگ بانگ (ژنرال تانگ)رخ داد. گفته می شود زمانی که مشاجره داشت به طور بالقوه ای به یک نزاع خونین تبدیل می شد، شمشیر کیم از غلافش به دستش پرید زیرا اعتقاد بر این بود که شمشیر یک مبارز ذهن وی بود.

این اتفاق باعث وحشت ژنرال تانگ شد و وی سریعا از افسران شیلا عذرخواهی کرد.

درست قبل از اخرین نبرد با بکجه، پنجاه هزار جنگجوی دستچین شده تحت رهبری ژنرال کیم یوشین آماده می شدند تا همراه با 122711 سرباز ماهر از تانگ به رهبری “سو تینگ فانگ” بجنگند. یک پرنده درنده شروع به چرخیدن دور سر ژنرال “سو” کرد و یک پیشگو صراحتا بیان کرد که این یک نشانه بد برای کشته شدن قطعی وی در نبرد آینده است. ژنرال تانگ سر تا پا به لرزه افتاد و نزدیک بود به مردانش دستور بازگشت بدهد. کیم یوشین شمشیر درازش را از غلاف بیرون آورد و با حمله ای پرنده را کشت و آن را جلوی پای ژنرال قرار داد و گفت یک پرنده کوچک عجیب نمیتواند مانعی برای ارتش ما برابر یک پادشاه بد  باشد  

 در سال 661 در طی سلطنت پادشاه جینپیونگ، زمانی که کیم یوشین هفده ساله بود، گوگوریو،باکجه و ماگال تجاوزی را به خاک شیلا شروع کردند. کیم یوشین که عصبانی بود به غاری در کوه چکنگ آک وارد شد. وی در آنجا روزه گرفت و سوگند یاد کرد تا به نابسامانی ها پایان دهد. بعد از چهار روز مردی که لباس خشنی به تن داشت بر وی ظاهر شد .کیم یوشین فهمید که او یک فرد عادی نیست و به مدت هفت روز به وی التماس کرد تا رازهای مرد پیر را یاد بگیرد.

سرانجام مرد پیر سخن گفت شما برای اتحاد سه امپراتوری انتخاب شده اید اگرچه جوان هستید این قطعا یک شخصیت قوی را نشان میدهد  سپس مرد پیر به وی روش های سری را آموخت و در میان نور درخشان پنج رنگی ناپدید شد.

در سال 629 کیم یوشین در ارتش شیلا که تحت رهبری پدرش(سوهیون)بود می جنگید. سربازان اراده خود را بعد از شکست های متوالی در تصاحب دژ نانگ بی و کشته شدن تعداد زیادی از هم قطارانشان از دست دادند.

کیم یوشین که در آن زمان فرمانده سربازان محافظ رده میانی بود، به نزد پدرش رفت و قول داد به سربازان روحیه ببخشد. او به اسبش سوار شد، در راهش تا کمپ دشمن مبارزه کرد و در نهایت سر ژنرال دشمن را برید. زمانی که سربازان شیلا وی را دیدند در حالی که سر ژنرال را در دست دارد و در حال بازگشت است، به میدان جنگ شتافتند و بیش از پنج هزار سرباز دشمن را کشتند، بیش از هزار اسیر گرفتند و شهر محاصره شده تسلیم شد.

 

 

 

در طی زندگی اش کیم یوشین احساس می کرد که بکجه، گوگوریو و شیلا نبایستی کشورهای جداگانه ای باشند و باید متحد شوند. او به خاطر تلاش در جهت اتحاد شبه جزیره مورد احترام است و مشهورترین ژنرال در جنگ های اتحاد سه امپراطوری می باشد. وی به خاطر تلاش هایش در میادین نبرد به طرز سخاوتمندانه ای پاداش داده شد.

کیم یوشین حق ورود به قصر در هر زمانی را دریافت کرد و همراهان وی هر کدام مقامی را دریافت کردند.د ر سال 668 پادشاه مونمو به وی مقام افتخاری تدگاک کان (قاصد عالی دفاعی)را اعطا کرد. همچنین وی روستایی با پانصد خانوار دریافت کرد و در سال 669، 142 مزرعه پرورش اسب را در سراسر کشور دریافت نمود.

یک روز در ششمین ماه از سال 673 مردم صدها مرد زره پوش را دیدند که از خانه کیم یوشین خارج و ناگهان ناپدید شدند. زمانی که کیم یوشین این موضوع را شنید گفت:آنها سربازان مخفی تحت فرماندهی من بودند و احساس کردند شانس من روبه اتمام است و مرا ترک کردند من به زودی خواهم مرد.

ده روز بعد او در بستر بیماری افتاد و در اولین روز از هفتمین ماه در اتاق اصلی خانه اش فوت کرد و در کوهپایه کوه سونگهوا به خاک سپرده شد. پادشاه مونمو یک هزار توپ ابریشم رنگی و دو هزار کیسه برنج برای مراسم تشعیع وی فرستاد و به گارد سلطنتی دستور داد تا از مقبره وی محافظت کنند.

کیم یوشین تا سن 79 سالگی زندگی کرد و به عنوان یکی از مشهورترین ژنرال ها و اساتید شمشیر کره ای در تاریخ کره معروف است. او موضوع چندین داستان و افسانه کره ای می باشد و بسیاری از کره ای ها از ابتدای کودکی با وی آشنا هستند.

در پی فوت یوشین،او عنوان افتخاری “پادشاه هونگ مو” را دریافت کرد. مقبره اش مانند پادشاهان باشکوه ساخته شده است.

اگر به خاطر کیم یوشین نبود ملت کره متحد نمی شد و مردم کره نمی توانستند ملتی متمایز با فرهنگی منحصر به فرد باشند.این میراث نهایی ژنرال کیم یو شین است


افسانه سه برادر

مقدمه

افسانه‌های مربوط به رومانس سه پادشاهی تا قبل از اینکه به صورت کتبی نوشته شوند، در قالب داستان‌های شفاهی و سینه به سینه موجود بودند. در این داستان‌های محبوب، شخصیت‌ها خصوصیات اغراق‌آمیز بخود گرفته، گاهی به صورت موجودات فناناپذیر و مافوق الطبیعه با توانایی‌های جادویی در می‌آیند. این داستان‌ها با تمرکزی که بر روی چینی‌های نژاد هان داشتند، در دوره? تسلط امپراتوران مغول سلسله یوان محبوب شدند. با آمدن سلسله مینگ، علاقه به نمایشنامه و رمان باعث گسترش هر چه بیشتر این داستان شد.[نیازمند منبع]

اولین تلاش برای به تحریر کشیدن این داستان‌ها توسط سانگوژی پینگخوا صورت گرفت؛ که به نام داستان سانگوژی زمانی بین سال‌های 1321 تا 1323 منتشر شد. در این نسخه عناصر افسانه، جادو و رادمردی درهم آمیخته شده‌اند تا طبقه ی برزگر را بخود جذب کند. عناصر کارما و تناسخ نیز به این اثر افزوده شدند.

رومانس سه پادشاهی را به طریق اولی به لو گوان ژانگ نسبت می‌دهند که احتمالاً بین سال‌های 1315 تا 1400 (اواخر سلسه ی یوان و اوائل سلسله ی مینگ) می‌زیسته‌است. عده‌ای از صاحب نظران بر اساس خصوصیات این اثر (کتابت آن)، منشأ آن را نیمه ی دوم قرن پانزدهم (اواسط مینگ) ذکر می‌کنند. این نظریه تا حد زیادی در کتاب چهار شاهکار دوره ی مینگ اثر اندرو پلکس، بسط پیدا می‌کند. این داستان مقداری به زبان عامیانه و مقداری هم به زبان چینی کلاسیک نوشته شده‌است و به مدت 300 سال رسم‌الخط استاندارد چین محسوب می‌شد. نویسنده از مدارک تاریخی بهره ی زیادی می‌برد مانند: کتاب حوادث سه پادشاهی گردآوری شده توسط چن شو، که رخدادهای مربوط به شورش دستار زرد در سال 184 تا اتحاد سه پادشاهی تحت حاکمیت سلسله جین را در بر می‌گیرد. داستان همچنین حاوی آثاری از شعر سلسله تانگ، اپراهایی از سلسله ی یوان و همین‌طور برداست‌های خود نویسنده از المانهایی همچون پرهیزکاری و مشروعیت است. نویسنده دانشش از تاریخ را با قدرت ذاتی خود در داستانسرایی ترکیب و پرده ی عظیمی از شخصیت‌ها را به وجود آورده‌است. این داستان در ابتدا در 24 مجلد عرضه شد. تا سال 1522 که برای اولین بار تحت عنوان سانگوژی تانگسو یانی به چاپ رسید، با دست نوشته و منتشر می‌شد. در سال‌های حاکمیت کانگ زی از سلسله چینگ، مائو لون و پسرش مائو زونگ گانگ، داستان را تا حد زیادی ویرایش کرده آن را در 120 قصل گنجانده و عنوان آن را نیز به سانگوژی یانی تقلیل دادند. تعداد حروف از 900000 به 750000 کاهش پیدا کرد؛ ویرایش قابل توجهی نیز در جهت روانی بیان به عمل آمد و استفاده از اشعار سوم شخص کاهش پیدا کرد و ابیات متعارف تبدیل به قطعات آهنگینتر شدند؛ عبارات زیادی که در مدح و تمجید از مشاوران سائو سائو و فرماندهان بودند از میان رفتند. محققان همچنین بحث‌های زیادی را در مورد نگرش ضد سلسله چینگ یا جانبداری مائو از این خاندان داشته‌اند. نسخه‌های قبلی داستان تقریباً به صورت کامل جای خود را به نسخه ی مائو دادند که ار نظر ادبی اثر برجسته تری محسوب می‌شود.

این داستان در بردارنده ی ارزش‌های کنفوسیوسی است که در زمان نگارش رمان رایج بودند. بر اساس آموزه‌های اخلاقی کنفوسیوس وفاداری به خانواده خود، دوستان و اشخاص مافوق ابزار مهمی در جهت تشخیص مردمان نیک و شر هستند. در رمان شخصیت‌هایی که به سلسله هان در حال فروپاشی وفادار نیستند، انسان‌هایی بد و منفی تصویر شده‌اند. طرفه آنکه ایدئولوژی اصلی و امروزی در چین کمونیست مدعی است که توده‌های تحت ستم در تلاش برای سرنگونی اربابان فئودال بوده‌اند.

داستان

یکی از دستاوردهای عظیم رومانس سه پادشاهی پیچیدگی زیاد آن در قصه و شخصیت‌هاست؛ رمان قصه‌های بیشماری را در بر می‌گیرد. داستان زیر خلاصه‌ای از طرح مرکزی رمان است:

شورش دستار زرد

سه برادر. نقاشی از سکان ساکورای(1715–1790) نشاندهنده ی سه برادر. این نقاشی اغلب در دفتر کار تاجران نصب می‌شود تا خاطرنشان سازند همان‌طور که این سه برادر به یکدیگر اعتماد داشتند، آن‌ها نیز قابل اعتماد هستند.

داستان از سال‌های پایانی سلسله ی هان آغاز می‌شود. زمانی که خواجه‌های نالایق درباری امپراتور را فریب داده و کارمندان شایسته را تبعید کردند. دولت در همه ی رده‌ها به فساد عظیمی دچار شد که به تزلزل امور در امپراتوری منجر شده بود. به هنگام سلطنت امپراتور لینگ، یکی مانده به آخرین امپراتور سلسله هان، شورش دستار زرد به رهبری ژانگ جیائو که به انجام جادوی تائویستی هم متهم بود، شعله‌ور شد. ژانگ جیائو وانمود می‌کرد که شفابخشی دوره‌گرد است که بیماران را درمان می‌کند اما مخفیانه مردم را به طغیان فرا می‌خواند. در این دوره ی هرج و مرج بسیاری از شخصیت‌های اصلی داستان معرفی می‌شوند؛ لیو بی، گوان یو، شانگ فی، سائو سائو و دیگران.

شورش با سختی زیاد توسط قوای امپراتوری تحت فرماندهی هه جین، برادر همسر امپراتور لینگ و فرمانده ی عالی نیروهای دولت مرکزی سرکوب می‌شود. خواجگان که از قدرت رو به تزاید هه جین هراسان شده بودند، به رهبری ژانگ رنگ ویرا به قصر کشاندند که این امر به مرگ امپراتور و قتل هه جین که توسط رقبای او طرح‌ریزی شده بود انجامید. محافظان او، متحیر از این وقایع به فرماندهی یوان شائو با یورش بردن به قصر عکس‌العمل نشان دادند که این امر خود منجر به کشتار فاجعه باری شد. متعاقب هرج و مرج ایجاد شده، امپراتور شائو ی خردسال به همراه شاهزاده چن لیو در قصر ناپدید شدند.

بزودی، امپراتور و شاهزاده به وسیله ی سربازان سپهسالاری به نام دونگ ژو از لیانگ غربی پیدا شدند و این امر بهانه ی لازم را به وی برای کنترل پایتخت، تحت عنوان محافظت از امپراتور داد. بعدها دونگ امپراتور را خلع ید و شاهزاده ی چن لیو را به جای وی نشاند که نام امپراتور زیان را بخود گرفت. مردم، تحت حاکمیت دونگ متحمل ستم زیادی شدند. تلاش‌هایی برای به قتل رساندن وی توسط پزشک سلطنتی وو فو و سائو سائو نیز صورت گرفت، اما هر دو مورد به شکست انجامید.

تنش میان جنگ سالاران و اشراف

در این میان قلمرو امپراتوری به دامان جنگ داخلی افتاد. سان جیان، فرماندار چانگ شا، مهر سلطنتی را در قعر چاهی در ویرانه‌های لویانگ پیدا کرد اما آن را به منظور مقاصد مخفیانه نزد خود نگاه داشت و بعدها از آن برای تضعیف اقتدار دربار سود برد. در غیاب حکومت مرکزی قدرتمند، نظامیان قد علم کرده و برای به دست آوردن زمین و و قدرت به نبرد با یکدیگر پرداختند. یوان شائو و گونگ سان زان در شمال مشغول جنگ بودند و در جنوب هم‌سان جیان و لیو بیائو به مصاف یکدیگر رفتند. افراد زیاد دیگری هم حتی بدون داشتن عنوان و زمین، مانند سائو سائو و لیوبی، شروع به قدرت گرفتن کردند.

برپا ساختن امپراتوری در جیانگ دونگ توسط سان سه

در این هنگام سان جیان، جان خود را در یک غافلگیری در جنگ با لیو بیائو از دست داد و بدین ترتیب قسم شتاب زده ی خود او به آسمان برآورده شد. فرزند ارشد وی سان سه، مهر سلطنتی را در قبال دریافت قوای کمکی به مدعی تاج و تخت، یوان شائو از هوای نان تحویل داد. اینک، طبق ضرب‌المثل معروف همانند ببری که به او پنجه داده باشند، او نیز سرزمینی را در مناطق غنی کنار رودخانه در جیانگ دونگ جایی که بعدها امپراتوری وو در آن بنا نهاده شد، به تصرف خود درآورد. سان سه هم در اوج قدرت‌گیری خود از بیماری ناشی از توهم روبرو شدن با روح یو جی (ساحری نیرومند که سان سه ویرا از سر حسادت به غلط متهم و اعدام کرده بود)، درگذشت. با این وجود جانشین و برادر جوان‌تر وی، سان کوان، که مشاوران زبده‌ای چون ژو یو و ژانگ ژائو، او را همراهی می‌کردند نشان داد که رهبری توانا و کاریزماتیک است که توانایی انرا دارد که افراد مستعدی همچون لو سو را از راه دور جذب خود کرده و ارتش قدرتمندی را سازمان دهد که در جنگ جنوب با سائو سائو قابلیت‌های خود را به اثبات رساند.

جاه طلبی‌های لیو بی

لیو بی به همراه برادران قسم خورده ی خود، گوان یو و ژانگ فی، به سلسله ی هان پیمان وفاداری بستند (در پیمان باغ هلو) و قسم یاد کردند که در خدمت امپراتور و مردم باشند و عدالت و آرامش را حکمفرما کنند. علی‌رغم این، جاه طلبی و اهداف شخصی آن‌ها تا اواخر داستان برملا نمی‌شود. لیو بی که تلاش‌هایش در راه سرکوب موفقیت‌آمیز شورش دستار زرد نادیده گرفته شده بود و تنها به عنوان یک قاضی در قریه‌ای کوچک منصوب شده بود، به گونگ سان زان پیوست و به او در جنگ علیه دونگ ژو یاری رساند. سائو سائو به قصد انتقام از تائو چیان فرماندار زوژو که به دلیل نامعلومی اجازه داده بود که افرادش پدر سائو سائو را به قتل برسانند، به زوژو یورش برد. لیو بی سربازان خود را از پینگ یوانبه کمک تائو چیان برد و تائو نیز قبل از مرگ منصب فرمانداری زوژو را به وی واگذار کرد. هم‌زمان لو بو نیز با سائو سائو در جنگ بود، چرا که او نیز از زمانی که دونگ ژو را به قتل رسانیده بود در اندیشه ی حکمرانی بر چین بود. لو بو از سائو سائو شکست خود و به لیو بی‌پناه برد. سپس، لو بو محبت لیو بی در پناه دادن به او را با ناسپاسی پاسخ گفت و زوژو را به تصرف خود درآورد. لیو بی به سائو سائو پیوست و به کمک یکدیگر لو بو را شکست دادند. لو بو اعدام شد و لیو بی رسماً به عنوان عموی امپراتور زیان اعلام شد. لیو بی به همراه تنی چند از کارگزاران به دستور امپراتور نقشه‌ای را برای کشتن سائو سائو که قدرت زیادی پیدا کرده بود و در اندیشه ی تصاحب تاج و تخت بود، طرح‌ریزی کرد. لیو بی موفق به کشتن سائو سائو نشد و توطئه برملا گردید. لیو بی زوژو را به تصرف خود درآورد، اما هنگامی که که سائو سائو سربازانش را به قصد فتج زوژو حرکت داد، از وی شکست خورد. لیو بی با کمک یکی از شورشیان دستار زرد، رونان را تصرف کرد اما بار دیگر در جنگ با سائو سائو مغلوب شد. لیو بی نیز راهی نداشت جز اینکه از لیو بیائو درخواست پشتیبانی کند. لیو بیائو با احترام با لیو بی رفتار کرد و حکومت زین یه را به او داد. در این حین فردی ژوگه لیانگ را برای مشاور ارشد نظامی لیو بی به او پیشنهاد داد و لیو بی بعد از سه بار در خواست از ژوگه لیانگ توانست که او را به خدمت بگیرد.

نبرد صخره ی سرخ

سائو سائو که خود را صدراعظم خوانده بود، پس از متحد کردن شمال چین، نیروهای خود را به سمت جنوب رهبری کرد. تا این زمان لیو بیائو درگذشته بود و جینگ ژو بین دو پسرش لیو چی و لیو کونگ تقسیم شد. لیو بی مردم زین یه را به زیانگ یانگ جایی که لیو کونگ حکمرانی می‌کرد، منتقل کرد؛ اما وی از اجازه ی ورود به لیو بی‌خودداری ورزید. پس از این لیو کونگ تسلیم سائو سائو شد و برای لیو بی راهی نماند جز اینکه به جیانگ زیا، جایی که لیو چی حکومت داشت برود. در راه، لیو بی و مردم همراه او توسط نیروهای سائو سائو تعقیب شدند و تعدادی از غیرنظامیان به قتل رسیدند. لیو بی و یارانش موفق شدند که به جیانگ زی، جایی که او جای پای قدرتمندی را علیه تهاجم سائو سائو بنا نهاد برسند.

برای مقاومت در برابر سائو سائو، لیو بی، ژوگه لیانگ را رهسپار جیانگ دونگ کرد تا سان کوان را به بستن پیمانی راضی نماید. ژوگه لیانگ توانست که با سان کوان پیمانی علیه سائو سائو ببندد و به عنوان مشاور موقت در جیانگ دونگ ماندگار شد. سان کوان، ژو یو را به فرماندهی نیروهای جیانگ دونگ (ووی شرقی) در برابر تهاجم سائو سائو منصوب کرد. ژو یو که احساس می‌کرد ژوگه لیانگ با استعداد، تهدید بالقوه‌ای برای ووی شرقی خواهد بود، چندین بار برای کشتن وی تلاش کرد اما موفق نشد. سرانجام راهی برای او نماند جز اینکه با ژوگه لیانگ همکاری کرده و با نیروهای سائو سائو که به مرز رسیده بودند مقابله کند. سائو سائو در نبرد صخره سرخ که به جنگ چیبی هم خوانده می‌شود، از نیروهای متحد لیو بی و سان کوان شکست خورد و مجبور شد که به جینگ ژو عقب‌نشینی کند.

تنش میان لیو بی و سان کوان

پس از نبرد بزرگ صخره ی سرخ، ووی شرقی و لیو بی به قصد کنترل جینگ ژو به رقابت برخاستند. ژو یو نیروهای خود را برای یورش به جینگ ژو برد و پیروز شد؛ اما سرانجام این لیوبی بود که جینگ ژو را به تصرف درآورد چرا که ژوگه لیانگ به او پیشنهاد کرد هنگامی که نیروهای ژو یو و سائو سائو در حال نبرد هستند، اقدام به فتح جینگ ژو کند. ژو یو به شدت رنجیده خاطر شد و موضوع را به سان کوان گزارش کرد. سان کوان هم لو سو را راهی جینگ ژو کرد تا با لیو بی بر سر جینگ ژو مذاکره کند. اما هر بار لیو بی از تحویل دادن جینگ ژو به ووی شرقی خودداری کرد. سان کوان هم‌راهی نداشت جز اینکه از نقشه‌هایی که ژو یو به او پیشنهاد می‌داد استفاده کند. یکی از این راه‌ها، استفاده از حربه ی زیبایی بود؛ سان کوان تحت عنوان نامزد کردن خواهر جوان‌تر خود، بانو سان، لیو بی را به جیانگ دونگ کشاند (جایی که قصد داشت لیو بی را به عنوان گروگان در ازای جینگ ژو نگه دارد)، با این وجود ژوگه لیانگ، ژو یو را مقهور زیرکی خود نمود و لیو بی با همسر تازه ی خود به جینگ ژو بازگشت. ژو یو بارها برای گرفتن جینگ ژو تلاش کرد اما هر بار شکست خورد. پس از اینکه دو بار توسط ژوگه لیانگ به خشم آمد، خون سرفه کرد و بار سوم خون بیشتری بالا آورد تا در نهایت درگذشت.

ما چائو

در شمال غرب، ما چائو به خونخواهی پدرش که بدست سائو سائو به قتل رسیده بود، برخاست. قدرت ما چائو رعب‌آور بود چرا که او از پشتیبانی هان سوی و سربازان اقلیت چیانگ برخوردار بود. سائو سائو موفق شد که با به جان هم انداختن ما چائو و هان سوی، ویرا مغلوب کند. هان سوی تسلیم سائو سائو شد و ما چائو سرگردان رها شد. ما چائو سپس به ژانگ لو از هان ژونگ پناه برد و سرانجام به لیو بی پیوست.

تصرف سی چوان و هان ژونگ توسط لیو بی

پس از مرگ ژو یو، رابطه ی لیو بی و سان کوان وخیم تر شد اما به آستانه ی اعلام جنگ نرسید. تحت راهنمایی ژوگه لیانگ، لیو بی به سی چوان ( سرزمین رودها) جایی که اشراف زاده ی نالایق لیو ژانگ حکومت می‌کرد حمله و آنجا را تصرف نمود. او همچنین هان ژونگ را که در کنترل سائو سائو بود، اشغال کرد. لیو بی‌خود را شاه هان ژونگ خواند در حالیکه سائو سائو نیز خویشتن را از صدراعظمی به مفام فرمانروای وی ارتقا داد؛ سان کوان هم به عنوان دوک وو شناخته شد. در این زمان، لیو بی بر سرزمین وسیعی از جینگ ژو تا سی چوان در غرب فرمانروایی می‌کرد. این امر بعدها به شالوده ی قدرتمندی برای پی ریزی امپراتوری شو تبدیل شد. هم‌زمان سائو سائو و سان کوان مشغول جنگ با یکدیگر بودند؛ با پیروزی و شکست‌هایی که برای هر دو طرف در نبرد روزوکو و نبرد هفی به همراه داشت.

پس ار این حوادث وضعیت سه قدرت اصلی به حالت نه برد نه باخت رسید تا هنگامیکه سائو سائو در اثر یک تومور مغزی در گذشت. سال بعد از ان پسر سائو سائو، سائو پی، امپراتور زیان را وادار به کناره‌گیری نمود و بدین ترتیب سلسله ی هان که بمدت چندین قرن تداوم داشت به پایان خود رسید. سائو پی خود را امپراتور خوانده، سلسله ی تازه را سائو وی نامگذاری کرد. در پاسخ، لیو بی هم خود را امپراتور شو هان خواند تا خاطر نشان سازد که وارث خون خاندان شاهی هان است اما استقرار امپراتوری در سرزمین شو است.

مرگ گوان یو

مجسمه ی او را در هر اداره ی پلیسی در هنک کنگ می‌توان دید. گوان یو همیشه با چهره ی سرخ و کشیده، ریش سیاه بلند و یک گوان دائو در دست به تصویر کشیده می‌شود. سان کوان که از امتناع‌های مکرر لیو بی در تحویل جینگ ژو خسته شده بود، طرح‌هایی را برای بازپس‌گیری آن پی ریخت. با سائو سائو صلح کرد و عنوان شاهزاده ی وو را دریافت نمود. لیو بی برادر قسم خورده ی خود، گوان یو را در راس جینگ ژو گماشت و گوان هم با توجه به اینکه از طرف ژوگه لیانگ دستور داشت که تحت هیچ شرایطی جینگ ژو را ترک نکند نیروهای جینگ ژو را به جنگ سائو سائو برد. سان کوان هم از موقعیت بهره برد و لو منگ را به گرفتن جینگ ژو فرستاد. لو منگ سربازان خود را به هیئت بازرگانان درآورده، با زیرکی موفق شد که وارد[شهر] شود. در هنگامیکه گوان یو در حال حمله به ژنرال نیروهای سائو وی، سائو رن، بود سربازان لو منگ از پشت به او حمله برده به راحتی سپاه او را دور زدند. سردار سپاه گوان یو، لیائو هوا، داوطلب شد که با اسب خود از نیروهای در حال پیشروی وو گذشته، خود را به قلعه ی لیو فنگ برساند و از او تقاضای نیروهای کمکی نماید. لیو فنگ که خود را به واسطه ی نابود شدن نیروهایش در خطر می‌دید، از این کار امتناع ورزید و به سان کوان پیوست این امر به شکست گوان یو انجامید. در عقب‌نشینی نومیدانه، سپاه گوان یو متلاشی شد و خودش نیز به اسارت درآمد. لو منگ با وجود اینکه از طرف سان کوان دستور داشت که گوان یو را به قتل نرساند و این کار را به سربازان ساو رن واگذار کند از دستور سرپیچی نمود و به این دلیل که او را مسئول مرگ ژو یو میدانست خود شخصا سر گوان یو را از تن جدا کرد و این کا باعث خشم سان کوان و اعدام لو منگ با سمی کشنده را در پی داشت . لیو بی عمیقاً از مرگ گوان یو و از دست دادن جینگ ژو اندوهگین شد. او مترصد انتقام خون گوان یو بود که باخبر شد برادر قسم خورده ی دیگرش، ژانگ فی هم در خواب توسط افراد خود به قتل رسیده و آن‌ها سپس به ووی شرقی گریخته‌اند. لیو بی مصمم برای خونخواهی دو برادر، با نادیده گرفتن اندرزهای ژوگه لیانگ، ژائو یون و دیگران، سپاهی رعب‌انگیز مرکب از 750000 نفر را به جنگ ووی شرقی برد.

نبرد ییلینگ

سان کوان، باز پس دادن استان جینگ و خواهر خود (همسر سابق لیو بی، بانو سان) را پیشنهاد کرد. مشاوران لیو بی از جمله ژوگه لیانگ، از وی خواستند که این شرایط را قبول کند اما لیو بی به جنگ اصرار ورزید. پس از چندین پیروزی اولیه، چند اشتباه استراتژیک که ناشی ار اقدامات عجولانه ی لیو بی بودند، منجر به شکست فاجعه بار سپاه هان در نبرد ییلینگ شد. با این وجود، لو زون فرمانده ی قوای وو از تعقیب سربازان شکست خورده ی لیو بی‌خودداری کرد. سرداران مشهوری از هر دو سپاه به خاک افتاده بودند. دوراندیشی لو زون در دنبال نکردن لیو بی زمانی فایده ی خود را نشان داد که سائو پی که گمان می‌کرد نیروهای وو خارج از مرز هستند، به وو یورش برد. این تهاجم با پایداری جانانه ی وو و همچنین شیوع طاعون در هم شکسته شد.

همزمان در بایدی چنگ، لیو بی که از سه سال عدم توجه به سلامت خود رنج می‌برد، درگذشت و فرزند خود، لیو شان را تحت مراقبت ژوگه لیانگ گذاشت. در آخرین گفتگوی آن‌ها که بسیار تکان دهنده است، لیو بی از ژوگه لیانگ می‌خواهد که در صورت عدم لیاقت لیو شان، ژوگه لیانگ خود تاج و تخت را تصاحب کند. او نپذیرفت و به خاطر اعتمادی که لیو بی به او روا داشت، قسم یاد کرد که به وی وفادار خواهد ماند. این عهد به دغدغه ی اصلی وی تا پایان عمر بدل شد.

ژوگه لیانگ با آرامش پنج سپاه را دفع می‌کند

سائو پی با راهنمایی سیما یی، چندین سپاه شامل سان کوان، ژنرال خائن شو فنگ دا، فنگ هو از نان من و قبیله ی چیانگ را فرا می‌خواند تا با ارتش سائو وی به جنگ شو هان بروند. ژوگه لیانگ با موفقیت از نیروهای شو هان استفاده می‌کند و پنج ارتش را بدون اینکه قطره ی خونی ریخته شود، وادار به عقب‌نشینی می‌کند. در ادامه فرستاده‌ای از جانب شو هان به نام دنگ ژی، نزد سان کوان فرستاده می‌شود و او را راضی به تجدید پیمان سابق با شو هان می‌کند.

در یکی از آخرین بارقه‌های هوش خود، ژوگه لیانگ سربازان شو هان را به جنگ شاه بربر منگ هو از قبایل نان من می‌برد. نیروهای بربر به هیچوجه حریف سربازان شو هان نبودند و ژوگه لیانگ با زیرکی هفت بار منگ هو را به اسارت گرفت. در شش بار نخست، منگ هو شکایت کرد که او با حیله اسیر شده‌است و فرصت نبرد واقعی با سپاه شو هان به او داده نشده‌است. هر بار ژوگه لیانگ موافقت می‌کرد که او را رها کرده تا برای نبرد بازگردد. بار هفتم ژوگه لیانگ خواست که او را آزاد کند اما منگ هو نپذیرفت. منگ هو که از نیک نفسی ژوگه لیانگ یکه خورده بود، از طغیان علیه شوهان شرمنده شده و برای همیشه پیمان اتحاد با شو هان بست.

نبرد اندیشه ی ژوگه لیانگ و سیما یی

در این هنگام سائو پی بعلت بیماری درگذشت و سائو روی جای او را گرفت. ما چائو هم در 46 سالگی به دلیل بیماری از دنیا رفت. در جیانگ دونگ، سان کوان خود را امپراتور ووی شرقی خواند. ژوگه لیانگ توجه خود را معطوف به شمال کرد و تصمیم گرفت که با حمله به وی، همان‌طور که به لیو بی در بستر مرگش قول داده بود، سلسله ی هان را احیاء کند. با این وجود، روزهای عمر او به شماره افتاده بود و شو هم بسیار ضعیفتر از آن بود که از عهده ی برتری‌های مادی وی برآید. آخرین پیروزی مهم در مقابل وی، شاید جذب جیانگ وی سردار جوانی که هوش او با خودش برابری می‌کرد. جیانگ وی سردار شمالی‌ها بود که در ابتدا مقابل ژوگه لیانگ به پیروزی‌هایی دست یافت اما سپس بر اثر نقشه‌های زیرکانه ژوگه لیانگ گرفتار او شد و ژوگه لیانگ از او تقاضا کرد که در کنار او باشد که جیانگ وی نیز قبول کرد.

در یکی از نبردها ژوگه لیانگ موفق شد که سیمایی را فریب داده و به داخل تنگه‌ای بکشاند و مواد آتش زا و منفجره‌ای را که قبلاً آن جا بود را به آتش کشاند. نزدیک بود که سیمایی در این جنگ کشته شود اما به علت بارش ناگهانی باران او از این جهنم جان سالم به در برد. ژوگه لیان پس از این اتفاق گفت: وقتی چیزی که ما می خوایم خدا نخواد ما هیچ اراده‌ای از خود نداریم. ژوگه پس از بر شدت بیماری اش افزوده شد.

با این همه ژوگه لیانگ از یک بیماری مزمن در رنج بود که با خودداری وی از استراحت وخیمتر می‌شد. او حتی در ساعات اولیه ی صبح به تحلیل جبهه ی جنگ و شکل‌دادن نقشه ی بعدی خود می‌پرداخت و سرانجام هنگامی که یک نبرد فرسایشی را با فرمانده ی نیروهای وی، سیما یی با قوایی به مراتب نیرومندتر، در نبرد دشت ووژانگ رهبری می‌کرد، چشم از جهان فروبست. آخرین ترفندش این بود که به سرداران مورد اعتماد خود دستور داد مجسمه‌اش را بسازند تا بدینوسیله سیما یی را بترسانند و زمان لازم را برای عقب‌نشینی ارتش شو به هان شونگ بدست آورند.

تصرف وی توسط خاندان سیما

سال‌های طولانی جنگ میان شو و وی تغییرات زیادی را در خاندان حاکم سائو در وی به خود دید. پس از مرگ سائو روی خاندان سائو به‌تدریج ناتوان گردید و سیما یی به آرامی برای تصاحب تاج و تخت به توطئه پرداخت. او سائو شوانگ اشراف‌زاده قدرتمند از وی را با حیله از قدرت برکنار کرد و از این پس قدرت در وی در دستان سیما یی افتاد. پس از مرگ سیما یی، پسرانش سیما شی و سیما ژائو به کنترل قدرت ادامه دادند. سیما ژائو سائو فنگ را از تخت بر کنار و سائو مائو را به جای وی نشاند. بعدها سائو مائو تلاش نمود تا سیما ژائو را که در صدد تصاحب تاج و تخت بود به قتل رساند، اما بوسیله ی افراد سیما ژائو کشته شد. سیما ژائو وانمود کرد که از مرگ سائو مائو اندوهگین و عزادار است و حتی دستور داد که افرادی را که خود به کشتن سائو مائو امر کرده بود، به جرم شاه کشی اعدام کنند.

پایان سه پادشاهی

جیانگ وی سه دهه ی مشقت بار به نبردی که ژوگه لیانگ علیه وی راه انداخته بود، ادامه داد. با این وجود پسر لیو بی، لیو شان، به نصایح وی عمل نکرد و در عوض به خواجه ی اهریمنی هوانگ هائو گوش فرا داد. جیانگ هم به منظور پرهیز از افراد رقیب در دربار، از عنوان خود استعفا داد و به سرزمین حاصلخیز تاژونگ عزلت گزید. ژنرال سپاه وی، دنگ آی که در جنگ با جیانگ وی بود، از فرصت بدست آمده‌استفاده برد و به شو هان یورش برد. دنگ آی و سربازانش با استفاده از راه میانبر به دروازه‌های چنگ دو، پایتخت شو هان رسیدند. لیو شان بدون درگیری تسلیم شد و به سلطنت شو هان پایان داد. جیانگ وی تصمیم گرفت که با کمک یکی از سرداران سپاه وی، ژونگ هوی که رابطه ی خوبی با دنگ آی نداشت، شو هان را احیاء کند. گرچه خود او با غیرقابل تحمل شدن درد قلب در میانه ی نبرد، موفق نگردید که پایان این امر را شاهد باشد. با دیدن شکست شورش، با شمشیر به زندگی خود پایان داد و بدین ترتیب آخرین مقاومت شو رقم خورد.

در ووی شرقی، پس از مرگ سان کوان، درگیری‌های داخلی بین اشراف ادامه داشت. ژوگه که تلاش می‌کرد که تاج و تخت ووی شرقی را بدست آورد، اما بدست سان لین به قتل رسید. سپس خود سان لین که در آتش بدست آوردن قدرت می‌سوخت، امپراتور ووی شرقی، سان لیانگ را مجبور به کناره‌گیری کرد و سان زیو را به جای وی نشاند. سان زیو از سردار کهنه‌کار، دینگ فنگ یاری خواست و سان لین را از میان برداشت و بدین ترتیب قدرت ووی شرقی به دستان امپراتور بازگشت؛ اما این امر دوام زیادی نداشت.

در وی، سیما یان فرزند سیما ژائو، آخرین امپراتور وی، سائو هوان را به همان شیوه‌ای که سائو پی امپراتور زیان را برکنار کرده بود، وادار به ترک تاج و تخت کرد. سیما یان، سلسله جین را در 256 پس از میلاد بنیان‌گذاری کرد و خود را نخستین امپراتور سلسله ی تازه خواند. پادشاهی وی هم به پایان خود رسید.

سیما یان سپاه خود را از طریق سرزمین‌های سابق شو هان به جنگ ووی شرقی فرستاد و پس از نبردی طولانی با آخرین امپراتور ظالم ووی شرقی، سان هوا تسلیم شد؛ و بدین ترتیب دوره ی سه پادشاهی، پس از نزدیک به یک قرن کشاکش به پایان رسید