سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزاد

تاریخ چین

 

دودمان های بین هان وسوئی

از سال 220 که امپراتوری هان سقوط کرد تا سال 618 که امپراتوری سوئی حاکم شد مانند قرون وسطی در اروپاست. حملات بربرها و تاتارها و سایر قبایل دولت مرکزی را سست می کرد ولی تاثیر شگرفی بر فرهنگ و هنر چینی نمی گذاشت. با این وجود، پیروزیهای تاتارها و جنگ ها و آشوب ها غارت و ویرانی را گسترش داد. مراکز باستانی چین خراب شد، کتابخانه عظیم لو ویران گشت و کتاب های بسیاری از بین رفت. حکومت های بعد از هان دولت های مستبد نظامی بودند که از طریق غاصبان اداره می شدند.

دوره سان گو 265تا 221

دوره بعد از امپراتوری هان به سه سلطنت تقسیم شد. وی توسط تسائو تسائو در شمال، وو به وسیله ی خانواده سون در شرق و شوهان به دست لیوبی از اعضای دور خانواده ی هان تشکیل شد.

دودمان چین (دسین) 420 تا 265

در 265 سوماین، سردار بزرگ وی تاج و تخت را غصب کرد. و پس ازآن در سال 316 قبیله دسین از شمال به جنوب گریخت و در نانکن سکنی گزید. و دوره تقسیم چین به شمال و جنوب آغاز شد:

جنوب، پایتخت در نانکن

دسین 317 تا 419

سونگ 420 تا 477 (این سلسله با دودمان سونگ 960 تا 1278 متفاوت است)

چی 479 تا 510

لیا 479 تا 501

چن 557 تا 587

شمال، در لویا، داتونگ، الخ

وی شمالی 386 تا 532

وی غربی 535 تا 554

وی شرقی 534 تا 543

چی شمالی 550 تا 577

چوی شمالی 557 تا 581

سویی در شمال 581 تا 587

دودمان سوئی 581 تا 618

سردار یاجین امپراتوری چین را  دوباره احیا و یکپارچه کرد.

دودمان تانگ 618 تا 907

موسس  واقعی دودمان تانگ لی شیه مین بود. او پدر خود را مجاب به جنگ علیه سلسله ی سوئی کرد. خود او در سال 627 بر تخت نشست. او هم در جنگ دلیر بود و هم در فرهنگ و هنر مدیر و مدبر. او در تاریخ چین همتا ندارد. به سسب پیروزیهای او وصلح طولانی مدت، هنر و ادب پیشرفت  چشمگیری پیدا کرد. او در 46 سالگی در گذشت و لقب تای دسونگ را به خود گرفت. عملکرد او چین را تا بیش از یک قرن در صلح نگاه داشت. بعد از او امپراتریس ووجائو و بعد از آن نوه اش مینگ هوا بر تخت نشستند که شاعرانی جاودانه بودند.  لی لونگ جی که نام مینگ هوا را برگزیده بود 40 سال حکومت کرد( 712تا 756 )که با صلح همراه بود. ولی در پایان حکومت وی سردار تاتاری به نام آلوشا، شورش کرد.  این شورش آرامش 132 ساله ی داخلی را بر هم زد. این شورش در سال 766 به پایان رسید ولی ماپراتوری به شدت آسیب دیده بود. از 766 تا 868 جنگ با همسایگان غربی که تبتی بودند و استانداران قدرتمند و زیاده خواه مقدمات فروپاشی دولت تانگ را فراهم کرد. امپراتورها نیز عمر کوتاهی داشتند به غیر از دادسونگ (779 تا 805 ) که بیست سال حکومت کرد. در طی قرن نهم قدرت نائب السلطنه ها زیاد شده بود و و در اواخر قرن نهم دودمان تانگ ضعیف شده بود. در سال 881 چاآ (پایتخت) سقوط کرد و به طور واقعی به امپراتوری تانگ خاتمه داد. اما تا 27 سال بعد این دودمان ظاهرا بر سر کار بود. در 907 آخرین امپراتور مجبور به استعفا شد و چین به یازده تقسیم شد.

سلسله س تانگ از بیگانگان نی هراسید. و خارجیان را گرامی می داشت و به آداب و مذاهب بیگانگان توجه می کرد. ارتباطات سیاسی خوبی با کشورهای غرب آسیا داشت. حتی رومیان از ایشان فنون رزم اموختند.

5 دودمان  907 تا 960

پس از سلسله ی تانگ در 907 میلادی 53 سال تفرقه و هرج و مرج پیش آمد. 5 سلسله زودگذر روی کار آمدند.

لیای متاخر 907 تا 923

تانگ متاخر 923 تا 936

دسین متاخر 936 تا 947

هان متاخر 947 تا 951

جوی متاخر 951 تا 960

 

دودمان سونگ 960 تا 1279

چین برای سومین بار یکپارچه شد. برخلاف سلسله ی هان و تانگ، ایجاد وحدت امپراتوری از طریق سیاست بود نه از طریق پیروزی. در واقع انقیاد مسالمت آمیز ملتی بود که از هرج و مرج خسته شده بودند. این دودمان به میل مردم تشکیل شد. لذا از دسیسه ها و شورش های سهمگینی که در زمان هان و تانگ رخ می داد مصون ماندند.

جائو گوا یین بنیانگذار این سلسله بود. او سردار سلسله ی جو متاخر بود. او به اجبار افسران سپاه لباس زرد امپراتوری برتن کرد. تمدن در این دودمان پیشرفت قابل ملاحظه ای کرده بود. کشورهای همجوار هم از فرهنگ چین اقباس می کردند. در 1004 صلح بین چین و قیتان های دولت لیائو در مزرهای شمالی ان منطقه را امن کرد ولی تا 100 سال مرزهای  جنوبی در آشوب به سر می برد. دولت لیائو از فرهنگ چینی بهره می برد و روحیه ستیزه جویی خود را از دست دادند. اما نکته منفی این حرکت دولت لیائو، از دست دادن توان رزمی در مقابل طوایف تابعه بود. که سرانجام باعث سقوط اش شد.  از سوی دیگر قبایل خشن استپ مغولستان دول سهمگینی بودند که هدف آنها فقط جنگ بود. طایفه ی کین که دولت لیائو را شکست داده بود به چین هم چشم طوع دوخت و 1129 از رود یانگ تسه نیز کذشت. و جنوب چین در دست دودمان سونگ جنوبی باقی ماند. تا اینکه هر دو دولت مورد تهاجم مغول ها قرار گرفتند. در سال 1279 آخرین مدعی از خاندان سونگ که پسری خردسال بود  که در دریا به محاصره افتاد و به اتفاق اعضای خانواده و و وزیران خویش خود را در دیا افکند و پس از مرگ او دودمان سونگ منقرض شد.

در سال 1124 جمعیت چین صد میلیون نفر بود.

دودمان یوان (مغول)  1260 تا 1368

 دودمان مینگ 1368 تا 1644

 جویو آجا، بنیانگذار ساسله ی مینگ در سال 1328 در خانواده ای فقیر به دنیا آمد. او در ابتدا چوبان بود و بعدها راهب بودایی شد و بعد راهزن. او نیز به صف شورشیان چینی علیه دودمان مغول یوان پیوست و پیشرفت کرد. در سال 1356 نانکن را تصرف کرد و آن را به پایتختی برگزید. در 1368 سراسر چین را به تصرف درآورد و دودمان مینگ را تاسیس کرد. مرزهای شمالی چین نسبت به دودمان تانگ وسیع تر شد. او از سیاست خارجی دودمان تانگ تبعیت نکرد ولی در اصول دولت را بر اساس ایده های دودمان تانگ پایه ریزی کرد. امپراتوری های پیشین دودمان خود را براساس نام طایفه یا محل زندگی شان نامگذاری می کردند ولی جویو از این رسم تبعیت نکرد و دومان خود را مینگ به معنای درخشان نام نهاد. پایتخت مینگ نانکن بود و امروزه هم، قطع نظر از پیشرفتهای اخیرش، به همان صورتی است که جویو آن را تجدید بنا کرده بود. نانکن در کنار رود یانگ تسه می توانست از طریق قایق ها و کشتیها پر جمعیت تر و ثروتمند تر شود. و از حملات ناگهانی شمال در امان باشد.  اما یونگ لو سومین امپراتور مینگ پایتخت را به پکن منتقل کرد. اما کم کم تفکرات صلح طلبانه آنها که از سلسله ی سونگ اقتباس کرده بودند کم رنگ شد. و روحیات و روش های مغولی پر رنگ تر شد. در این دوره تمدن غرب پیشرفت چشمگیری داشت و تمدن چین ایستا مانده بود. برای مثال مارکوپولو پس از بازگشت از چین چند سال پس از انقراض ساسله ی سونگ، تمدن چین را بیشتر از زادگاه خود می دید. در سال 1644 زمان انقراض دودمان مینگ، اروپا به پیشرفتهای بزرگی نائل شده بود به ویژه در صنعت دریانوردی. از سوی دیگر چین در این دوره منزوی تر شده بود.

دیوار بزرگ چین که در دومان های قبلی ایجاد شده بود و در حال تخریب بود بازسازی شد و به طول آن افزوده شد.

بعد از یونگ لو، جانشینان اش دوره های کوتاهی را سلطنت می کردند و این باعث ضعف شد. در سال 1618 منچو ها دولت جدیدی تشکیل دادند و از آن پس با دودمان مینگ درافتادند تا به پکن رسیدند و پس از سقوط پکن آنها بر چین مسلط شدند.

در دوره ی مینگ دریانوردی رونق گرفت. آنها در اقیانوس هند، خلیج فارس، اندونزی، و حتی شرق آفریقا و استرالیا دریانوردی کردند.

معماری نیز در دوره مینگ از اهمیت بالایی برخوردار بود. آنها به تعمییر شهرها و معابد پرداختند و دیوار چین را که شی هوانگ تی از سلسله ی چین ساخته بود را چنان مرمت و توسعه دادند که صورت خارجی آن کار معماران دوره متاخر شمرده می شود.

یونگ لو طرح اولیه پکن و شهر ممنوعه را طبق معماری دوره ی تانگ و شهر چاآ پی ریزی کرد. نقشه ی شهر ممنوعه مانند شهر خاقانی چاآ بود. ابداع زیبای دوره مینگ کاشی های رنگی بود که در کاخ ها استفاده کردند. سلسله ی مینگ و منچوری 500 سال از دوران پادشاهی خود را در شهر ممنوعه ارغوانی سلطنت کرند.

 دودمان منچو (چینگ) 1644 تا 1911

لی دزرچا رهبر شورشیانی بود که در سال 1644 به پکن حمله کرد و آن را تصرف کرد. اما سردار ووساگوی مدافع مینگ بود و شکست او می توانست منجر به تاسیس سلسله ی شون توسط لی دزرچا شود. اما ووساگو از منچوها کمک خواست  و او را شکست داد و به دنبال او شتافت تا نابودش کند. لذا پکن بدون جنگ و خونریزی به دست منچوها افتاد. قدرت مینگ در شمال هم از بین رفته بود.پس منچو ها توانستند سراسر چین را در اختیار بگیرند و در سال 1644 دودمان منچو را تاسیس کنند. در آن زمان شون چه امپراتور شد. در سی سال نخست اطاعت ظاهری از دربار شون چه به عمل می امد و او گرفتار نفوذ خواجه سرایان شهر ممنوعه پکن بود. اما ووساگو در جنوب شورش کرد تا کاشی، جانشین شون چه که به سن قانونی رسید و زمام امور را به دست گرفت. هر چند با کفایت بود ولی از ووساگو و متحدانش شکست خورد و سرتاسر جنوب چین را از دست داد. پس از مرگ ووساگو، کاشی دوباره در سال 1682 بر جنوب حاکم شد و پس از چهل سال، منچو در پکن روی صلح و آرامش را دید. با این وجود همیشه در جنوب شورش وجود داشت. منچوها خود را وقف فرهنگ چین و آیین کنفسیوس کرده بودند. آنها از علوم جدید اروپا نیز استفاده کردند. عده ای از مسیحیان برای علوم نجوم و جنگ افزار سازی استخدام شدند ولی این علوم را مانند یشم تراشی و درودگری لفقط یک مهارت می دانستند. لذا در صدد برنیامدند که در باره ی ارزش علمی ان تحقیق کنند. این رکود فرهنگی در قرن نوزدهم باعث تضعیف دودمان منچو شد. نهضت های شورشگر نیز عقاید خود را تبلیغ می کردند. برای نمونه فرقه نیلوفر سپید متکی بر ایین بودا بود و شورش تای پینگ که در واسط قرن نوزدهم امپراتوری را متزلزل ساخت پروتستان بود. لذا تیشه بر ریشه ی فلسفه ی منچو ها خورد.

دوران امپراتوری چین لونگ 1735 تا 1795 درخشانترین دوره ی دودمان منچو بود. صلح در این دوره حاکم بود. پس از جنگ تریاک در 1840 ، ده سال بعد شورش عظیم تای پینگ در جنوب شروع شد. هونگ شیو چوآ معروف به تای پینگ (پادشاه آسمانی) در نانکن حکومت کرد. و د ر نهایت در سال 1911 آخرین نظام سلطنتی از صحنه ی تاریخ چین خارج شد.

 چین معاصر

پس از دوهزار سال امپراتوری در  چین، نظام جمهوری به رهبری گوئومین دانگ از حزب ملی سون یات سن  در 1911 ایجاد شد. و در سال 1921 حزب کمونیست تاسیس شد. رهبر این حزب که مائو تسه تونگ بود با رهبر حزب ملی که در آن زمان چیان کای شک بود بر سر حکومت به جنگ داخلی پرداختند. در جنگ جهانی این دو حزب همکاری کردند ولی بعد از آن حزب کمونیست قدرت گرفت و ملیون را وادار به عقب نشینی به تایوان کرد. در اول اکتبر 1949 مائوتسه تونگ جمهوری خلق چین را اعلام کرد. در آن زمان عملا دو کشوز چین وجود داشت: جمهوری خلق چین در سرزمین اصلی و جمهوری چین در تایوان. در حکومت کمونیستی، سیاست اصلی بی دینی بود. سرکوب دین در دهه 1950 آغاز شد. از سال 1950 تا 1976 که مائو در گذشت اغلب معابد ویزان شدند. بعد از مائو، شیائوپینگ در 1979 بر سر کار آمد که واقع گرا تر بود و درها را به روی غرب گشود. و در 1980 معابد بسیاری احیا شدند.