امپراتوری گوگوریو
تاریخ: ریشه: در تک پژوهش های جغرافیایی کتاب هان، واژه گوگوریو برای اولین بار در سال 113 به عنوان یک منطقه تحت صلاحیت فرمانداری زوانتو ذکر شده است (صفحه33). در کتاب قدیمی تانگ (945) گفته شده است که امپراطور تایزونگ تاریخ گوگوریو را در حدود 900 سال به حساب آورده است.بر اساس منبع قرن دوازدهمی سامگوک ساگی و منبع قرن سیزدهمی سامگوک یوسا، شاهزاده ای از بویو به نام جومونگ بعد از یک کشمکش قدرت با دیگر شاهزادگان دربار فرار نمود و در سال 37 قبل از میلاد مسیح در منطقه ای به نام جولبون بویو که اغلب تصور می شود در میانه حوضه رودخانه یالو و تونگ جیا قرار داشت و در مرز کنونی کره شمالی و چین واقع است، گوگوریو را تاسیس نمود. در سال 75 قبل از میلاد، گروهی از قبایل یه مِک که ممکن است ریشه ای از گوگوریو داشته باشند، در غرب رودخانه یالو تهاجمی بر علیه فرمانداری زوانتو ترتیب دادند. اما وزن منابع متنی از کتاب قدیم تانگ، کتاب جدید تانگ، سامگوک ساگی، نیهون شوگی و همچنین دیگر منابعی که از سال 37 قبل از میلاد یا نیمه قرن اول قبل از میلاد به عنوان زمان پیدایش گوگوریو حمایت می کنند، بیشتر است. یافته های باستان شناسی از گروهای متمرکز شده ی قبایل یه مِک در قرن دوم قبل از میلاد حمایت می کنند اما هیچ مدرکی مستقیمی در این مورد که این گروه های یه مِک با عنوان گوگوریو شناخته شده یا خود را گوگوریو بنامند، وجود ندارد.اولین باری که گوگوریو به عنوان گروهی مرتبط با قبایل یه مِک ذکر شده است، به کتاب هان شو بر می گردد که در آن از یک شورش گوگوریو در سال 12 قبل از میلاد نام برده شده که در خلال آن آنها از تاثیر چینی ها در زوانتو رها شدند. گمان می رود در زمان پیدایش آن، مردمان گوگوریو ترکیبی از مردمان بویو و یه مِک بودند در حالی که رهبرانی از بویو از پادشاهی خودشان فرار کرده و با خانسالاران موجود یه مِک ترکیب شده بودند. منابع سه پادشاهی در قسمتی به نام ” شرح وحشی های شرقی” تصریح کرده است که مردمان بویو و یه مِک از لحاظ قومی مرتبط بوده و به یک زبان مشترک صحبت می کنند. گوگوریو و بکجه افسانه های پیدایش مشترکی داشته و از بویو مشتق شده اند. امپراطوری گوگوریو جومونگ و افسانه پیدایش گوگوریو: اولین اشاره به جومونگ در بنای یادبود گوانگتو در قرن چهارم میلادی صورت گرفته است. جومونگ رونویسی مدرن کره ای جومونگ، چومو یا جونگمو می باشد. بنای یادبود بر این نکته دلالت می کند که جومونگ اولین پادشاه و جد گوگوریو می باشد و این که وی پسر شاهزاده ای از بویو و همسرش یعنی دختر الهه چینی رودخانه زرد هابک می باشد. سامگوک ساگی و سامگوک یوسا اطلاعات بیشتری بر اینکه نام مادر جومونگ یوها بوده را اضافه کرده اند. گفته می شود پدر بیولوژیکی جومونگ مردی به نام هه موسو بود که به عنوان مردی قوی و شاهزاده ای آسمانی توصیف شده است. خدای رودخانه یوها را وادار کرد به دلیل بارداری اش به سمت رودخانه یوبال برود و در آنجا او با گوموا ملاقات کرده و صیغه ی وی شد. جومونگ به دلیل استعدادهای استثنایی اش در تیراندازی به خوبی شناخته شده بود. سرانجام پسران گوموا به وی حسادت ورزیدند و جومونگ مجبور شد تا به بویو شرقی بگریزد. بنای یادبود و منابع بعدی کره ای در مورد اینکه جومونگ از کدام بویو امده بود، عدم توافق دارند. بنای یادبود می گوید که او از بویو آمده ولی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا می گویند که او از بویو شرقی آمده است. جومونگ سرانجام به جولبون رسید و در آنجا با سوسونو دختر حاکم آن ازدواج نمود. متعاقبا او شخصا پادشاه شد و گوگوریو را با گروه کوچکی از پیروانش که از سرزمین مادری اش آمده بودند، تشکیل داد. یک مدخل سنتی از بخش “سالنامه بکجه” در سامگوک ساگی توضیح می دهد که سوسونو دختر یونتابال (یک شخصیت ثروتمند و تاثیر گذار در جولبون) بود و با جومونگ ازدواج کرده بود. اما همان منبع رسما تصریح می کند که پادشاه جولبون دخترش را به جومونگ که با پیروانش از بویو شرقی فرار کرده بود، به نکاح داد. او به همسرش جومونگ در راه تاسیس کشور جدید یعنی گوگوریو حمایت های مالی داد. بعد از اینکه یوری (پسر جومونگ و همسر اول وی بانو یه) از بویو شرقی آمده و به جومونگ ملحق شدند، او گوگوریو را ترک نمود و دو پسرش بیریو و اونجو را به سمت جنوب برد تا پادشاهی های خود را تشکیل دهند. نام یکی از این پادشاهی ها بکجه بود. نام خانوادگی نسبت داده شده به جومونگ ” هه” بود که نام حکام بویو نیز بود. بر اساس سامگوک یوسا، جومونگ نام خانوادگی اش را در انعکاسی هوشمندانه از نسب الهی اش به ” گو” تغییر داد. در منابع آورده شده است که جومونگ قبیله بیریو در سال 36 قبل از میلاد، هنگین در سال 33 قبل از میلاد و اوکجه شمالی را در سال 28 قبل از میلاد به تصرف در اورد. متمرکز سازی و گسترش اولیه: گوگوریو از مجموعه ای از قبایل مختلف یه مِک به یک کشور ابتدایی توسعه یافت و به سرعت قدرت خود را از مقر اصلی تحت کنترل خود در حوضه رودخانه هون گسترش داد.در زمان پادشاه ته جوته در سال 53 بعد از میلاد، پنج قبیله محلی به صورت پنج منطقه ی حکومتی مرکزی سازماندهی شدند. روابط خارجی و امور نظامی توسط پادشاه کنترل می شدند. ممکن است توسعه ی اولیه گوگوریو به خوبی توسط بوم شناسی توضیح داده شود. گوگوریو قلمروی را کنترل می کرد که امروزه در مرکز و جنوب منچوری و شمال کره قرار دارد و این مناطق هم بسیار کوهستانی و فاقد زمین های قابل کشت بودند. بعد از متمرکز سازی، گوگوریو منابع کافی را از زمین هایش برای سیر کردن جمعیت خود نداشت بنابراین متعاقب تمایلات تاریخی گیاه خواران، اقدام به تهاجم و بهره برداری از جوامع همسایه در مورد زمین ها و منابع آنها نمود. فعالیت های سلطه جویانه ی نظامی به توسعه گوگوریو کمک نمود و به آن اجازه داد تا از قبایل همسایه خراج گرفته و بر آنها از نظر اقتصادی و سیاسی تسلط داشته باشد. پادشاه تجو قبایل اوکجه را که در شمال شرقی کره حضور داشتند به همراه قبایل دونگ یه و سایر قبایلی که در جنوب شرقی منچوری و شمال کره واقع بودند، تصرف کرد. از عواید حاصل از افزایش منابع و نیروی انسانی که قبایل تصرف شده به او داده بودند، پادشاه ته جوته گوگوریو را در تهاجم به فرمانداری های هان نظیر للانگ و زوانتو در شبه جزیره کره و شبه جزیره لیائودونگ هدایت نمود و به طور کامل از این فرمانداری ها مستقل شد. عموما ته جوته به قبایل تصرف شده اجازه می داد تا خانسالاران خود را حفظ کنند ولی آنها را ملزم می کرد تا به فرماندارانی که مرتبط با نسل سلطنتی گوگوریو بودند گزارش دهند.قبایل تحت سلطه گوگوریو از دادن خراج های سنگین معاف می شدند. پادشاه ته جوته و جانشینان وی این منابع افزایش یافته را به ادامه توسعه ی گوگوریو در جهات شمال و غرب مرتبط کردند. قوانین جدید اشراف و رعایا را تحت نظم درآورد و به موازات آن جذب نمودن روسای قبایل در اشرافیت مرکزی نیز ادامه یافت. جانشینی سلطنتی نیز از روش برادر به برادر به شیوه ی پدر به پسر تغییر یافت و به این ترتیب دربار سلطنتی ثبات یافت. توسعه ی پادشاهی گوگوریو به زودی تبدیل به ارتباط مستقیم نظامی با فرمانداری لیائودونگ در غرب کشور شد. فشار از جانب لیائودونگ گوگوریو را مجبور کرد تا پایتخت خود را از دره ی رودخانه هون به دره رودخانه یالو در نزدیکی هواندو منتقل کند. امپراطوری گوگوریو جنگ های گوگوریو – وی (WEI) در آشفتگی های بعد از سقوط سلسله هان، فرمانداری های سابق هان از کنترل رهایی یافتند و توسط جنگ سالاران مستقل و مختلف حکمرانی شدند. گوگوریو که با این فرمانداری هایی که توسط جانگ سالاران خشن هدایت می شدند احاطه شده بود، اقدام به بهبود روابط با سلسله جدیدا ایجاد شده ی سائو وی در چین نمود و در سال 220 به ان کشور خراج فرستاد. در سال 238، گوگوریو به منظور نابود کردن فرمانداری لیائودونگ وارد یک اتحاد رسمی با وی شد. زمانی که لیائودونگ سرانجام به دست وی تصرف شد، همکاری بین گوگوریو و وی از بین رفت و گوگوریو به مرزهای غربی لیائودونگ حمله کرد.این موضوع باعث تحریک وی و ضد حمله آن در سال 244 شد. بدین ترتیب گوگوریو در سال 242 جنگ های گوگوریو – وی را آغاز کرد و سعی نمود تا با گرفتن یک دژ چینی دسترسی چینی ها را از قلمروهای خود در کره قطع کند. اما کشور وی با حمله و شکست گوگوریو پاسخ این اقدام را داد. پایتخت در هواندو در سال 244 توسط نیروهای وی نابود شد. گفته می شود که پادشاه دونگ چون به همراه ارتش نابود شده اش برای مدتی به سرزمین اوکجه در شرق فرار کرد. وی مجددا در سال 259 حمله نمود ولی در یانگ مِنگ گوک شکست خورد. بر اساس سامگوک ساگی، پادشاه جانگ چون 5000 سواره نظام سرآمد را جمع آوری کرده و سربازان مهاجم وی را شکست داد و هشت هزار نفر از نیروهای دشمن را سر برید. بازسازی و توسعه بیشتر: در عرض تنها هفتاد سال، گوگوریو پایتختش هواندو را بازسازی کرد و مجددا شروع به تهاجم به فرمانداری های لیائودونگ، للانگ و زوانتو کرد. زمانی که گوگوریو قلمرو خود را به شبه جزیره لیائودونگ رساند، آخرین فرمانداری چینی در للانگ توسط پادشاه میچون مغلوب شده و در سال 313 جذب گوگوریو شد. با این کار باقی مانده بخش های شمالی شبه جزیره کره به تصرف در امد. این فتوحات موجب پایان حکومت چینی ها بر مناطق شمالی شبه جزیره کره شد که به مدت 400 سال ادامه داشت. از آن زمان به بعد تا قرن هفتم میلادی، اولویت رقابت بر سر کنترل قلمرو شبه جزیره توسط سه پادشاهی کره انجام می گرفت. گوگوریو با موانع و شکست های بزرگی در خلال سلطنت پادشاه گوگاک ون در قرن چهارم میلادی روبرو شد. در اوایل قرن چهارم، مردمان چادر نشین ژیانبی که مغول هایی بدوی بودند، شمال چین را تصرف کردند. در زمستان سال 342، ژیانبی های سلسله ی یان قدیم که توسط قبیله مارونگ هدایت می شدند، حمله نموده و پایتخت گوگوریو در هواندو را نابود کردند، 50 هزار مرد و زن گوگوریو را برای استفاده به عنوان نیروی کار برده به اسارت گرفتند ، ملکه دواگر و ملکه را به عنوان زندانی گرفته و گوگاک ون را مجبور نمودند تا برای مدتی فرار کند. همچنین ژیانبی در سال 346 بویو را نابود کرد و مهاجرت پناهندگان بویو به گوگوریو را تسریع کرد. در سال 371، گیون چوگو از بکجه پادشاه گوگاک ون را در نبرد چی یانگ کشته و پیونگ یانگ یکی از بزرگترین شهرهای گوگوریو را به توبره بست. سوسوریم که جایگزین پادشاه گوگاک ون مقتول شده بود، سازماندهی های کشور را به منظور نجات آن از یک بحران بزرگ دوباره شکل داد. سوسوریم که توجه خود را به ثبات داخلی و اتحاد قبایل تصرف شده ی مختلف معطوف کرده بود، قوانین جدیدی اعلام کرد، بودائیت را به عنوان دین رسمی کشور در سال 372 پذیرفت و سازمان اموزشی کشوری جدیدی به نام ته هاک را پایه گذاری نمود. به علت شکست هایی که گوگوریو از ژیانبی و بکجه متحمل شده بود، سوسوریم به منظور جلوگیری از این دست شکست ها در آینده اصلاحاتی نظامی را اجرا کرد. تمهیدات داخلی سوسوریم زمینه را برای موفقیت های گوانگتو فراهم نمود. جانشین وی و پدر گوانگتو کبیر، گوگاک یانگ، در سال 385 به سلسله یان جدید که جانشین سلسله یان قدیم بود و در سال 386 به بکجه حمله ور شد. گوگوریو از ارتش خود به منظور محافظت و بهره برداری از مردمان نیمه چادرنشینی به مانند مردم اوکجه در شمال شرقی شبه جزیره کره و مردمان موهه در منچوری که بعدها به جورچن ها بدل گشتند و به عنوان خراجگزار، سربازان ابتدایی یا برده ها عمل می کردند، استفاده می کرد. امپراطوری گوگوریو اوج قدرت گوگوریو (391 تا 531 بعد از میلاد): گوگوریو عصری طلایی را در زمان حکومت پادشاه گوانگتو کبیر و پسرش جانگسو تجربه کرد. در آن زمان قلمرو گوگوریو شامل سه چهارم شبه جزیره کره و در بر گیرنده سئول امروزی، تقریبا تمام منچوری، بخش هایی از مغولستان داخلی و بخش هایی از روسیه بود.مدرکی باستان شناسی وجود دارد که نشان می دهد بیشینه مساحت گوگوریو در غرب حتی به مغولستان امروزی نیز رسیده بود. این موضوع بر پایه کشفیات خرابه های دژهای گوگوریو در مغولستان گفته شده است. گوانگتو کبیر (391-412) امپراطوری بسیار پر انرژی بود که به دلیل گسترش نظامی سریع قلمرو کشور در یادها مانده است. او نام عصر خود را یونگ ناک به معنی شادمانی داخلی گذاشت و با این کار بطور قاطعانه ای تاکید کرد گوگوریو اعتبار مشابهی با سلسله های چینی دارد. گوانگتو 64 شهر محصور و 1400 روستا را در طول لشکر کشی های خود تصرف کرد. در غرب، وی قبایل خیتان همسایه را نابود کرد و به سلسله یان جدید یورش برد، کل شبه جزیره لیائودونگ را تصرف کرد؛ در شمال و شرق، او بخش اعظمی از بویو را ضمیمه کرده و بر قبایل سوشن که اجداد تونگوسیک جورچن ها و مانچوها بودند غلبه کرد. در جنوب او بکجه را شکست داده و تحت انقیاد دراورد، در فروپاشی گایا سهیم شد و بعد از دفاع از شیلا در برابر اتحاد بکجه ، گایا و ژاپن، آن را خراج گذار خود کرد. گوانگتو یک اتحاد تقریبی در شبه جزیره را بدست اورد و کنترل بی تردیدی بر بیشتر منچوری و دو سوم شبه جزیره کره را بدست اورد. شاهکارهای گوانگتو در یک ستون یادبود بزرگ که توسط پسرش جانگسو در منطقه جیان امروزی در مرز بین کره شمالی و چین نصب شده است، به یادگار مانده است. جانگسو (حکومت:413-491) در سال 413 به سلطنت رسید و در سال 427 پایتخت را به پیونگ یانگ که منطقه ای مناسب تر برای رشد به صورت یک پایتخت کلان شهری بود، منتقل کرد. این موضوع سبب رسیدن گوگوریو به سطحی بالا از موفقیت های اقتصادی و فرهنگی شد. جانگسو به مانند پدرش توسعه قلمرو گوگوریو به منچوری را ادامه داد و در شمال به رودخانه سونگهوا رسید. او با همراه متحدین روران خود به خیتان ها و سپس به دیدویو که در مغولستان شرقی حضور داشتند، حمله نمود. به مانند پدرش، جانگسو یک اتحاد موقتی از سه پادشاهی کره ای را به دست آورد. او بکجه و شیلا را شکست داد و مقادیر زیادی سرزمین از هر دو به دست آورد. بعلاوه دوران طولانی حکومت جانگسو تکمیل اقتصادی، سیاسی و دیگر آرایش های سازمانی گوگوریو را به خود دید. جانگسو تا 98 سالگی و به مدت 79 سال بر گوگوریو حکومت کرد که طولانی ترین دوران حکومت در تاریخ کشورهای شرق اسیا می باشد. در خلال سلطنت مونجا، گوگوریو به طور کامل بویو را تصرف نمود و بیشترین حد تصرف در جهت شمال را ثبت نمود در حالی که تاثیرات قدرتمند خود را بر پادشاهی های شیلا و بکجه و قبایل ووجی و خیتان را ادامه داد. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو نزاع داخلی (531 تا 551): گوگوریو در قرن ششم به اوج قدرت خود رسید. اما بعد از آن شروع به افولی مداوم کرد. پادشاه آنجانگ به قتل رسید و توسط برادرش آن وون که در زمان سلطنت وی حزب گرایی اشرافی افزایش یافته بود، جایگزین شد. به دلیل اینکه دو حزب از شاهزاده های مختلفی تا زمان به پادشاهی رسیدن پادشاه یانگ وون هشت ساله برای جایگزینی حمایت می کردند، یک تفرق حزبی در کشور پدید آمد. اما کشمکش قدرت هرگز به طور کامل حل نشد زیرا قضات خائن دارای ارتش های خصوصی خودشان را به عنوان حکام بالفعل مناطق تحت کنترلشان منصوب کرده بودند. با استفاده از کشمکش های داخلی گوگوریو، یک گروه چادرنشین به نام توچوح در دهه 550 میلادی به دژهای شمالی گوگوریو حمله نمودند و بعضی از زمین های شمالی آن را تصرف نمودند. به دلیل اینکه جنگ داخلی بین لوردهای فئودال بر سر جانشینی ادامه یافت، گوگوریو حتی بیشتر تضعیف شد و بکجه و شیلا برای حمله به گوگوریو از سمت جنوب در سال 551 میلادی با یکدیگر متحد شدند. نبردهای اواخر قرن ششم و قرن هفتم: در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، گوگوریو اغلب با سلسله های چینی سویی و تانگ در مناقشه نظامی بود. روابط آن با شیلا و بکجه بغرنج بود و یکی در میان بین دشمنی و اتحاد در حال تغییر بود. یک همسایه در شمال غربی گوگوریو به نام گوک ترک های شرقی وجود داشت که متحد اسمی گوگوریو بودند. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو گوگوریو دره رودخانه هان را از دست داد: در سال 551 بعد از میلاد، بکجه و شیلا به منظور حمله به گوگوریو و تصرف دره رودخانه هان که منطقه ای بسیار مهم و استراتژیک در نزدیکی مرکز شبه جزیره کره و ناحیه ای غنی از نظر کشاورزی بود، وارد یک اتحاد شدند. زمانی که بکجه خود را با یک سری تهاجمات هزینه دار بر علیه استحکامات دفاعی گوگوریو خسته نمود، سربازان شیلا با وانمود کردن به کمک به بکجه از راه رسیدند ولی حمله نموده و اختیار کل منطقه ی دره ی رودخانه ی هان را در سال 553 در دست گرفتند. به دلیل عصبانیت بر اثر این خیانت، پادشاه سئونگ در سال آتی یک حمله ی تلافی جویانه بر مرز غربی شیلا انجام داد ولی دستگیر شده و به قتل رسید. این جنگ که در میانه ی شبه جزیره ی کره انجام شد، عواقب بسیار مهمی داشت. آن عملا بکجه را تبدیل به ضعیف ترین بازیگر شبه جزیره کره نمود و به شیلا یک منبع مهم و منطقه ای با جمعیتی غنی به عنوان پایگاهی برای توسعه بیشتر داد. بالعکس، این جنگ باعث شد گوگوریو این منطقه را از دست داده و پادشاهی اش رو به زوال برود. این مسئله همچنین باعث دسترسی مستقیم شیلا به دریای زرد شد و درب های دسترسی مستقیم تجاری و دیپلماتیک به سلسله های چینی را بر روی شیلا باز نموده و اقتباس نمودن از فرهنگ چینی را برای شیلا تسریع نمود. بنابراین شیلا می توانست کمتر به گوگوریو در مورد جنبه های تمدنی تکیه داشته و مستقیما فرهنگ و تکنولوژی را از چین وارد کند. این تمایل رو به افزایش شیلا به چین به اتحادی انچامید که بعدا در قرن هفتم میلادی برای گوگوریو فاجعه بار بود. جنگ گوگوریو و سویی: سلسله سویی که در سال 581 به وجود آمده بود، به قدرت رسیده و به عنوان یک سلسله قدرتمند در چین ظاهر شد. توسعه طلبی گوگوریو با سلسله سویی تداخل پیدا کرده و تنش ها افزایش یافت. در سال 598، سویی که در اثر تهاجمات نظامی گوگوریو در منطقه لیائوشی به ستوه آمده بود، در اولین فاز از جنگ های گوگوریو و سویی به گوگوریو حمله نمود. در آن نبرد که با نبردهای سال های 613،612 و 614 دنبال شد، سویی شکست خورد و سه چهارم از ظرفیت نظامی خود را از دست داد. نود درصد از اعضای لشکر کشی اول هرگز برنگشتند. لشکرکشی های سال های 613 و 614 بعد از اقدام بی نتیجه ماند. لشکر کشی سال 613 بعد از اینکه ژنرالی از سویی به نام یانگ ژوانگ آن بر علیه امپراطور یانگ از سویی شورشی را انجام داد، قطع شد. لشکر کشی سال 614 بعد از اینکه گوگوریو پیشنهاد داد تا هوسی ژِنگ (پناهنده ای که به گوگوریو فرار کرده بود) را تسلیم نموده و بازگرداند، قطع شد. این موضوع به امپراطور یانگ اجازه داد تا هوسی را اعدام کند. امپراطور یانگ برنامه ریزی نمود تا تهاجم دیگری را در سال 615 بر علیه گوگوریو انجام دهد اما به دلیل وخامت اوضاع داخلی هرگز آن را عملی نکرد. شورش ها بر علیه حکومت امپراطور یانگ حکومت سویی را ضعیف تر نمود. تهاجمات بیشتر زمانی که سربازان سویی در داخل از فرستادن حمایت های لجستیکی سرباز زدند، غیر ممکن شد. لشکر کشی سال 612 که در آن سویی حداقل 1138000 سرباز مبارز را مسلح کرده بود، به عنوان یکی از فاجعه بارترین لشکرکشی های سویی به اثبات رسیده است. ژنرال اولچی موندوک با کشیدن سربازان سویی به داخل یک تله در خارج شهر پیونگ یانگ، سربازان گوگوریو را هدایت نمود. در نبرد رودخانه سالسو، سربازان گوگوریو آب را از یک سد رها کردند که باعث شد ارتش سویی از پا درآمده و تقریبا تمامی سربازان سویی غرق شوند. از 310 هزار سرباز اصلی، تنها 2700 تن زنده به چین بازگشتند. سویی سه مرتبه دیگر یورش برد که گوگوریو تمامی آنها را دفع نمود. خرانه ملی سلسله سویی تحلیل رفت و بعد از شورش ها و کشمکش های سیاسی، سلسله سویی در سال 618 فروپاشید. این جنگ ها همچنین استحکامات گوگوریو را تحلیل برده و باعث شد قدرت آن نیز کاهش یابد. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو جنگ گوگوریو و تانگ و اتحاد شیلا و تانگ: در سال 642، پادشاه یونگ نیو در مورد یون گه سومون (یکی از بزرگترین اشراف گوگوریو) نگران و دلواپس بود و به همراه سایر مقامات نقشه قتل او را کشیدند. اما یون گه سومون اخبار مرتبط با توطئه را شنید و با شروع یک کودتا، یونگ نیو و صد تن از مقامات را کشت. او پسر عموی یونگ نیو (گو جانگ) را به عنوان پادشاه بوجانگ به تخت نشاند در حالی که خودش در عمل به عنوان سپهسالار گوگوریو را کنترل می کرد. یون گه سومون حالت تحریک آمیز فزاینده ای در برابر شیلا و تانگ در پیش گرفت. در سال 643، شیلا از تانگ درخواست کمک نظامی نمود. در سال 644، تانگ شروع به آماده سازی برای یک لشکرکشی بزرگ بر علیه گوگوریو نمود. در سال 645، امپراطور تایزونگ که یک بلند پروازی شخصی در شکست دادن گوگوریو داشت و مصمم بود که در کاری که امپراطور یانگ شکست خورده بود موفق شود، شخصا تهاجمی را بر علیه گوگوریو هدایت کرد. ارتش تانگ تعدادی از دژهای گوگوریو از جمله دژ مهم یودونگ (در لیائونینگ امروزی) را تصاحب کرده و در مسیر خود ارتش های بزرگ گوگوریو را شکست داد. شهر آنسی (در شهر هایچنگ امروزی) آخرین دژی بود که تصرف آن باعث پاکسازی شبه جزیره لیائودونگ از استحکامات مهم دفاعی می شد و بی درنگ در محاصره قرار گرفت. اما دفاع قابل توجهی توسط فرمانده کل آنسی ( که نام او بحث برانگیز است اما به صورت سنتی اعتقاد بر این است که او یانگ مانچون می باشد) انجام شد، مانع نیروهای تانگ شده و در اواخر پائیز و با نزدیک شدن سریع زمستان و رو به اتمام بودن تدارکات، امپراطور تایزونگ عقب نشینی نمود. این لشکر کشی برای چینی های تانگ ناموفق بود و آنها بعد از یک محاصره طولانی که به مدت بیش از 60 روز طول کشید، در محاصره قلعه آنسی ناموفق بودند. امپراطور تایزونگ مجددا در سال های 647 و 648 به گوگوریو یورش برد ولی هر دو مرتبه شکست خورد. امپراطور تایزونگ مقدمات حمله دیگری را در سال 649 فراهم نمود ولی در تابستان و احتمالا به دلیل یک بیماری که او در خلال لشکرکشی به کره به آن مبتلا شده بود، درگذشت و بنابراین نتوانست تا به رویای تصرف گوگوریو در طول عمر خود دست یابد. شکست گوگوریو برای امپراطور تایزونگ یک عقده روحی بود و بعد از مرگ وی در سال 649، پسرش امپراطور گائوژونگ رویای او را ادامه داد. بعد از پیشنهاد کیم چونچو، اتحاد شیلا و تانگ در ابتدا بکجه را در سال 660 به منظور شکستن اتحاد گوگوریو و بکجه تصرف نمودند و سپس تمام توجه خود را به گوگوریو معطوف نمودند. اما امپراطور گائوژونگ نیز در شکست گوگوریویی که توسط یون گه سومون هدایت می شد، ناموفق بود. یکی از مشهورترین پیروزی های یون گه سومون در سال 662 در نبرد ساسو اتفاق افتاد که او ارتش تانگ را نابود کرده و ژنرال مهاجم یعنی پانگ ژیائوتای را به همراه 13 پسرش کشت. بنابراین تا زمانی که یون گه سومون زنده بود، تانگ نتوانست گوگوریو را شکست دهد. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو سقوط: در تابستان سال 666، یون گه سومون به علل طبیعی فوت نمود و گوگوریو به هرج و مرج افتاده و با کشمکش های جانشینی بین پسرانش و برادر کوچکترش، ضعیف شد. در ابتدا مقام” ته مانگ نیجی ” وی که بالاترین مرتبه ای بود که جدیدا در خلال دوران حاکمیتی یون گه سومون ایجاد شده بود، توسط بزرگترین پسرش یون نامسنگ به ارث برده شد. اما زمانی که یون نامسنگ بعدها گشتی در قلمرو گوگوریو انجام داد، شایعاتی شروع به پخش شدن کرد که یون نامسنگ در حال اقدام برای کشتن برادرانش یون نام گون و یون نامسان که او آنها را مسئول پیونگ یانگ گذاشته بود، است و اینکه یون نام گون و یون نامسان نقشه ی شورش بر علیه یون نامسنگ را دارند. بعدا زمانی که یون نامسنگ مقامات نزدیک به خود را در تلاشی برای جاسوسی در مورد اوضاع به پیونگ یانگ فرستاد، یون نام گون آنها را بازداشت کرده و خود را ته مانگ نیجی نامید و به برادر خود حمله کرد. یون نامسنگ پسر خود چون هون سونگ را برای درخواست کمک به تانگ فرستاد ( یون نامسنگ نام خانوادگی خود را از یون به چون تغییر داده بود زیرا می دانست نام یون برای امپراطور گائوژو یک تابو می باشد). امپراطور گائوژونگ این موقعیت را فرصتی مناسب دید و ارتشی را برای حمله و نابودی گوگوریو فرستاد. در بحبوحه ی کشمکش های قدرت در داخل گوگوریو بین جانشینان یون گه سومون، برادر کوچک تر وی، یون جونگ تو، به شیلا پناهنده شد. مطالب خواندنی: گو آنسونگ آذر 8, 1397 جون وو چی آبا 30, 1397 در سال 667، ارتش چینی ها از رودخانه لیائو گذر کرده و دژ شین ( در فوشون امروزی) را تصاحب کردند. پس از آن نیروهای تانگ با ضد حملاتی از جانب یون نام گون روبرو شدند و نیروهای خود را با نیروهای یون نامسنگ پیوند داده و تمام کمک های ممکن را از او که پناهنده شده بود، دریافت کردند. آنها در ابتدا با وجود این کمک ها به دلیل مقاومت گوگوریو نتوانستند از رودخانه لیائو عبور کنند. در بهار سال 668، لی جی توجه خود را به شهرهای شمالی گوگوریو معطوف کرد و شهر مهم بویو (منطقه جیلین امرزوی) را تصاحب کرد. در بهار سال 668، او از رودخانه لیائو عبور کرد و با هم آهنگی ارتش شیلا پیونگ یانگ را محاصره کرد. یون نامسان و پادشاه بوجانگ تسلیم شدند و در حالیکه یون نامگون به مقاومت در شهر داخلی ادامه می داد، ژنرال وی که راهبی بودایی به نام شین سونگ بود، بر علیه او تغییر موضع داد و شهر داخلی را به نیروهای تانگ تسلیم نمود. یون نامگون تلاش کرد تا خودکشی کند ولی دستگیر شده و مورد مداوا قرار گرفت. این پایان گوگوریو بود و تانگ گوگوریو را به قلمرو خود ضمیمه کرده در حالیکه ژو رنگوی به عنوان ژنرال محافظ در قلمرو سابق گوگوریو مسئولیت اولیه ای گرفت. اختلاف نظرهای خشونت آمیزی که بر اثر مرگ یون گه سومون پدید آمده بود، به عنوان عامل اصلی برای پیروزی تانگ و شیلا شناخته می شود و این امر به لطف تفرقه، پناهندگی و تضعیف روحیه ای که آن پدیده آورده بود، مسیر شد. همچنین ثابت شد که اتحاد با شیلا نیز ارزشمند بود زیرا آنها توانستند از جهات مختلف به گوگوریو یورش برده و همچنین شیلا کمک های نظامی و لجستیکی فراهم نمود. اما مقاومت زیادی در برابر حکومت تانگ (که توسط شیلایی که از عدم واگذاری قلمرو گوگوریو و بکجه به شیلا ناخرسند بود) وجود داشت و در سال 669، بعد از دستور امپراطور گائوژونگ، بخشی از مردم گوگوریو مجبور شدند تا به منطقه ی ما بین رودخانه ی یانگ تسه و رودخانه هوای و همچنین مناطق جنوبی کوهستان های ژین لینگ و غرب چانگ آن حرکت کنند و تنها ساکنان ضعیف و پیر را در سرزمین اصلی برجای گذاشتند. بعضی از مردمان گوگوریو به مانند گو ساگی و پسرش گو سونجی که ژنرالی مشهور بوده و نیروهای تانگ را در نبرد تالاس هدایت می کرد، به خدمت دولت تانگ درآمدند. سپس شیلا بیشتر شبه جزیره کره را در سال 668 متحد نمود اما تکیه ی پادشاهی به سلسله ی چینی تانگ هزینه های خود را داشت. تانگ دفتر ژنرال محافظ برای تسکین شرق را با فرمانداری ژو رنگوی تاسیس نمود ولی با مشکلات فزاینده ای در مورد حکومت بر ساکنان سابق گوگوریو و مقاومت شیلا در برابر باقی مانده ی حضور نظامی تانگ در شبه جزیره کره روبرو شد. شیلا مجبورا در برابر اعمال حاکمیت چینی ها بر کل شبه جزیره مقاومت نمود و این مقاومت به جنگ های شیلا و تانگ انجامید ولی قدرت خود آنها نتوانست از رودخانه ته دونگ فراتر رود. امپراطوری گوگوریو جنبش های احیا: بعد از سقوط گوگوریو در سال 668، بسیاری از مردم گوگوریو با شروع جنبش های احیای گوگوریو بر ضد شیلا و تانگ شوریدند. گوم موجام و ته جونگ سانگ به همراه چندین تن دیگر در میان آنهایی بودند که جنبش های احیای گوگوریو را آغاز نمودند. سلسله تانگ سعی نمود تا با تاسیس چندین فرمانداری بر منطقه حکومت کند ولی موفق نشد. ته جویونگ که پسر ژنرال سابق گوگوریو بود، اولین جنبش احیای موفقیت آمیز را هدایت نمود، بیشتر سرزمین های شمالی گوگوریو را احیا نموده و امپراطوری بالهه را در سال 698، سی سال بعد از سقوط گوگوریو تاسیس نمود. شیلا مناطق جنوبی رودخانه ته دونگ از شبه جزیره کره را کنترل کرد در حالی که بالهه شمال کره و منچوری را تصرف نمود. بالهه به عنوان جانشین موفق گوگوریو ظاهر شد. سلسله لیائو بالهه را در سال 926 تصرف نمود و بعد از آن بسیاری از مردمان بالهه به گوریو مهاجرت نمودند. گزارشات و منابع اندکی در مورد بالهه باقی مانده است. تاریخ دانان زمان بالهه و شیلای متحد را دوران حکومت های شمالی – جنوبی از تاریخ کره به حساب می آورند. در اوایل قرن دهم میلادی، ته بونگ ( که با نام هو گوگوریو(گوگوریو پسین) نیز شناخته می شود)، مختصرا بر علیه شیلا شورش نمود و ادعای جانشینی گوگوریو را نمود. گوریو، سلسله ای که برای حکومت بر شبه جزیره متحد کره جایگزین شیلا شد، نیز آن وراثت را مطرح نمود.