آزاد

معرفی اجمالی بخت النصر

معرفی اجمالی بخت النصر
[ویرایش]

بخت نصر در کتاب "مقدس" به صورت "نبوکه نصر" آمده و آن بهترین و بالا ترین القاب شهر بابل بوده است، او پسر «نبو پولاسر» و مؤسس مملکت بابل. بخت النصر مرکب از دو نام بخت (به معنی پسر) و نصر (که نام بتی است) می باشد یعنی پسر بت نصر. از مشهور ترین پادشا هان سلسل? خود بلکه می‌ توان گفت از مشهور ترین سلاطین دنیا بوده است. [2]
در تاریخ از دو پادشاه به این نام یاد شده، نخستین آنها متعلق به سلسل? چهارم بابل و دومی متعلق به سلسل? نو بابلی یا کلده است، شخص مورد بحث، دومی می ‌باشد، همان گونه که ذکر می ‌شود شهرت او بر اثر حمله‌ اش به اورشلیم و بیت المقدس و باز تاب وسیع آن در کتاب مقدس است. [3]
بخت نصر معاصر "ارمیا" و "دانیال نبی" بوده و قیام او حدود ششصد سال پیش از میلاد مسیح رخ داده است. [4] در قاموس کتاب مقدس آمده وی پادشا هی بزرگ بود که دانیال وی را "ملک الملوک" می ‌نامد.
او باغ هایی بسیار زیبا در تپه ‌های مصنوعی، ایجاد کرده بود که از جمل? عجایب دنیا محسوب می‌ شده و رود های بسیاری برابر آبیاری زمین ها حفر نموده بود، حاکم ظالم و سخت دلی که مجوسیان و ساحران را می ‌کشت به جرم اینکه قادر به تعبیر خواب هایش نبود ند، مردم را دستور می ‌داد تا او را عبادت کنند با وجودی که خودش پادشاه آسمان ها را یکی از خدا یان فرض می‌ نمود و او را پرستش می‌ کرد.[5]

کودکی بخت النصر
[ویرایش]

بخت النصر که از جبار ترین، ستمکار ترین و خون خوار ترین پادشا هان دنیا به شمار می آمد، فرزند یکی از پادشا هان بابل در زمان ارمیای پیامبر بود. مادرش که او را در اثر رابطه پنهانی با مردی حامله شده بود، پس از به دنیا آوردن فرزند ش، او را از خود جدا و به کنار بتی سنگی در میان شهر بابل به نام نصر رها کرد تا کسی از وجود کودکش آگاهی نداشته باشد.
از قضا کودک زنده ماند و به مدت یک سال توسط ماده سگی تغذیه کرد.تغذیه او از شیر سگ سبب می شود تا از نظر روحی، از دنیای آدمیان به کنار رود و از نظر قوای جسمی بسیار نیرو مند گردد. پس از یک سال، باری دیگر به آغوش مادر خویش باز گشت و نزد او به سن هفت سالگی رسید. با اینکه این کودک زشت رو،به بیماری آبله دچار بود و پاهایش از ناحیه زانو لنگ می زد،اما هیچ کودکی تاب پایداری در برابر زور و نیرو مندی هایش را نداشت. در حالی که تا 12 سال در کنار مادر خویش به هیزم شکنی سر گرم بود، خدا وند بعد از 12 سال، به پیامبران خویش (دانیال و ارمیا) خطاب کرد که از سر زمین بیت المقدس به سمت نینوا و بابل به نزد او بروید و از وی امان بگیرید، چرا که این کودک روزی بر خاندان بنی اسرائیل قدرتمند خواهد شد. پس آن دو پیامبر، پا به بابل گذاشتند و در پی فرما نبری از فرمان خداوند، به کمک نشانه هایی که در یافت کرده بودند، در جستجوی او بر خاستند. سر انجام، بخت النصر را یا فتند و به او ابلاغ کرد ند که «ای پسر، تو روزی بر خاندان بنی اسرائیل پیروزی خواهی یافت و توانا خواهی شد. امروز ما از تو در خواست می کنیم. تا آن زمان ما را در میان بنی اسرائیل امان دهی». بخت النصر نیز که از این خبر بسیار خشنود شده بود،عهد و پیمانی بست که به آنها امان دهد. پیامبران خدا به سمت بیت المقدس باز گشتند و به بنی اسرائیل خبر دادند که «اگر به درگاه خداوند متعال توبه نکنید، تمامی شما به دست چنین آدمی نابود خواهید شد!»، اما آنها سخنان دانیال و ارمیا را جدی نگرفتند و از سخن آنها پیروی نکردند.

پادشاهی بخت النصر
[ویرایش]

زمینه قدرتمند شدن روز به روز بخت النصر، به خواست خداوند فراهم شد، تا اینکه او مُنشی مخصوص وزیر گردید،اما پس از چند سال کار برای وزیر، سمت او از منشی گری به حاکمیت یک زندان که پنج هزار نفر زندانی داشت، تغییر یافت.در زمانی که بخت النصر، حاکم زندان شده بود،رسم بود که حاکم، زندانیان را به بیابان می فرستاد،تا پشته های خار بیا ورند و او نیز هر روز به آنها فرمان می داد هیزم گرد آوری کنند، سپس، سهم خزینه را می فرستاد و هیزم های باقی مانده را هم از آنها می گرفت،اما سرانجام،یک روز، پادشاه به سبب کمی سهم خزینه، بخت النصر را رنجا نید،او نیز رویه خود را تغییر داد. از آن پس، هر روز زندانیان را با سلاح های جنگی به سمت شهر می فرستاد و دستور می داد که تمامی انسانها را به وسیله سلاح های خود از میان ببرند. زندانیانِ بخت النصر نیز، با سلاح های خود به شهر ها وارد می شد ند و هر که را که می دید ند، می کشتند. او به هیچ کس رحم نداشت، حتی مادرش را به دست خود کشت. مردم و وزیران نیز که شاهد کشت و کشتار های بی رحمانه بخت النصر بودند، به زودی تسلیم و فرمان بردار او شدند و این گونه بود که این کودتا سبب شد، تا بخت النصر، به آسانی بر شهر چیره گردد و بر تخت پادشاهی شاه بنشیند. شاه هم که از حضور او ترس بسیار داشت و خونخواری های او را دیده بود، مطیع فرمان جنگ بخت النصر شد. بخت النصر او را با سپاهی بزرگ به سوی مصر و شام فرستاد، تا جای به جای آن شهر را از میان ببرند.
وقتی خبر حرکت سپاهیان او به بیت المقدس رسید، ارمیا و دانیال،باری دیگر،به بنی اسرائیل خطاب کردند:«ای مردم بنی اسرائیل، بخت النصر را خدا از خشم آفریده و او بر هیچ کس رحم نخواهد کرد. بدانید که عذاب او سخت است. پس، به بیت المقدس پناه ببرید».
بنی اسرائیل، همگی در بیت المقدس گرد آمدند و مشغول خواندن تورات شدند. طولی نکشید که سپاه بخت النصر به آن جا رسید. و هفتاد هزار نفر از اهالی مصر به دست آنها کشته شدند و مسجد الاقصی و همه کتاب های تورات نا بود شد.
این لشگر کشی و درگیری توسط بخت النصر، قضایی الهی برای مجازات سرکشی های بنی اسرائیل از فرمان های خداوند متعال بوده است.
خداوند نیز در آیه دیگری می فرمایند:
و در کتاب (تورات یا در لوح محفوظ) خبر دادیم و چنین مقدر کردیم که شما بنی اسرائیل، به یقین دو بار در زمین فساد و خونریزی می کنید و هر بار، به سرکشی بزرگی دست خواهید زد.
بنی اسرائیل، دو بار، در کفر و گناه سرکشی کردند و هر دو بار، کیفری بسزا یافتند. نخستین بار، به دست بخت النصر و بار دوم،به دست طیطوس که هر دو بیت المقدس را ویران کردند و این دو خونخوار، هفتاد سال فاصله زمانی با هم داشتند و هر دو،برای عبرت بنی اسرائیل آمد ند و آنها را ادب کرد ند.
سر انجام، پس از این کشت و کشتار ها، بخت النصر با 745 نفری که اسیر شان کرده بود، به بابل باز گشت و از این پس که در نتیجه این کودتا توانسته بود، بر بنی اسرائیل چیره شود، فردی به نام غود ولیا را حاکم باقیمانده بنی اسرائیل در بیت المقدس قرار داد، اما چون او مردی بسیار ظالم و ستمگر بود، زنده نماند و به دست اسماعیل(ع) کشته شد.هنگامی که خبر کشته شدن غودلیا به بخت النصر در بابل رسید، به شدت غضبناک شد و تصمیم گرفت تا یک تن از آن یهود زنده است از پای نایستد و تمامی آنها را میان او و بنی اسرائیل به یکباره قتل عام کند. پس، باری دیگر جنگ در گرفت و هنگامی که او به بنی اسرائیل رسید، آنها به سوی مصر کوچ کردند. بخت النصر نیز به مصر رفت و پس از یک کشتار دست جمعی، گروهی را اسیر کرد و به بابل بر گر دانید.

باغهای معلق بابل
[ویرایش]

بخت النصر در حوالی 612 ق. م با دختر هووخشتر پادشاه ماد ازدواج کرد و برای رضایت خاطر همسرش باغ های مرتفعی را بر تپه ای مصنوعی که مردمش ساخته بود ند بنا کرد که این باغ ها به باغ های معلق بابل معروف و از عجایب هفتگانه دنیا به شمار می رفتند. یکی از کارهای مهمش ساخت سدی بود که از طرف شمال و جنوب بابل برای حفاظت شهر از دشمن ساخت و این سد ممکن بود در موقع تهاجم خارجی، تمام جلگه بابل را از شمال به دریاچه تبدیل سازند.[6]

اسارت دانیال نبی و خواب بخت النصر
[ویرایش]

در میان اسرای دانیال(ع) نیز بود و راه آزادی نداشت، تا اینکه شبی رسید که بخت النصر در خواب صورتی ترسناک و بسیار بزرگ، با رویی روشن، سری از طلا و دست و بازو و سینه سیمین که دور آن از مس و دو ساق پای آن از آهن بود را دید که سنگی از دل کوه حرکت کرد و بر آن صورت فرود آمد،به طوری که هر دو قدمش شکست و تمام صورتش چون غبار شد و بر باد رفت و آن سنگ،همچنان در جای او رشد کرد، تا اینکه به کوهی بزرگ تبدیل شد و تمام زمین را فرا گرفت.
در این حال، بخت النصر تمامی تعبیر خواب کنند گان و حکیمان بابل را به منظور تعبیر خواب خویش فرا می خواند،اما از آنجایی که همگی از تعبیر خواب وی فرو ماندند، دستور داد تا تمامی حکیمان بابل را بکشند.اما دانیال با آگاه شدن از این تصمیم بخت النصر در مورد حکیمان بابل،به نزد بخت النصر رفت و از او خواست حکیمان را ببخشد و تعبیر خواب خویش را به او بسپارد.
آنگاه،خواب او را چنین تعبیر نمود:«ای بخت النصر، تو بر تمام بنی اسرائیل و تمام دولتها بر تری خواهی یافت و در اواخر، خداوند متعال، دولت و سلطنتی را ظاهر می سازد که این دولتها را محو خواهد نمود و تا ابد الدهر، پاینده خواهد ماند».
بخت النصر از تعبیر خواب دانیال که خبر از پادشاهی در سرزمینی پهناوری می داد، بسیار خوشحال شد، بنابر این در خواست او را پذیرفت، بر او سجده کرد، به او پا داش فرا وان داد و از آن پس، او را حاکم تمام سرداران سپاه و حاکمان در گاه خودش قرار داد، کشور خودش را به دانیال بخشید و او را رئیس الوزرای خودش خواند. دانیال هم در این فرصت توانست، تا به آسانی، مردم را به دین حضرت موسی(ع) دعوت کند.
در روایتی از شیخ صدوق (ره ) ضمن حدیث طویلى ، ماجراى دانیال نبی(ع) را این چنین نقل مى کند: بخت النصر، حضرت دانیال و عده دیگرى را به اسارت گرفت و چون به فضل او پى برد و شنید که بنى اسرائیل ، انتظار ظهورش را مى کشند و فرج را در او امید دارند، دستور داد که آن حضرت را در چاهى بزرگ و گود، به همراه شیرى بیا فکنند تا او را بخورد، اما (به امر پروردگار) آن شیر به دانیال نزدیک نشد و او را نخورد.
شبى بخت النصر در خواب دید که گویا دسته هایى از ملائکه از آسمان به چاهى که دانیال در آن بود، بر وى سلام مى کنند و بشارت فرج به او مى دهند (این خواب در او اثر گذاشت و) صبح که از خواب بیدار شد، از کرده اش پشیمان گشت و فرمان به آزادى دانیال داده از آن حضرت عذر خواهى نمود و علاوه بر این ، مشورت در امور مملکت و نیز قضاوت بین مردم را به او وا گذار نمود که بنى اسرائیل بدین سبب از حالت اختفا و پر یشانى به در آمدند.[7]

بخت نصر در قرآن
[ویرایش]

نام بخت نصر در قرآن نیامده است ولی در ذیل برخی آیات به صورت مبهم با اختلاف گزارش های بسیار به او اشاره شده است:
«وَقَضَینا اِلی بنی اسرائیلَ فِی الْکتابِ لَتُفسِدُنَّ فِی الْارضِ مَرَّتَینِ وَلَتَعلُنَّ عُلُوّا کبیراً فَاِذا جاءَ وَعْدُ اولئهُما بَعَثنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا اُوْلی بأسٍ شَدیدٍ فَجاسوا خِلالَ الدَّیارِ وکانَ وَعْداً مَفعُولاً»[8]
«ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کرد یم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد و بر تری جویی بزرگی خواهید نمود.
هنگامی که نخستین وعده فرا رسد گروهی از بندگان پیکار جوی خود را بر ضد شما می‌ انگیزیم (تا شما را سخت در هم کو بند، حتی برای به دست آوردن مجرمان) خانه ‌ها را جستجو می‌ کنند و این وعده‌ ای است قطعی. »(ترجمه آیات از آیت الله مکارم شیرازی می‌ باشد)[9]
آیات فوق سخن از دو انحراف اجتماعی بنی اسرائیل است که منجر به فساد و برتری جویی می‌ گردد، که به دنبال آن خدا وند مردانی نیرو مند و پیکار جو را بر آنها مسلط ساخته تا آنها را سخت مجازات کنند و به کیفر اعمالشان بر سانند.
در اینکه قرآن به کدامیک از این حوادث اشاره می‌ کند در میان مفسران گفتگو بسیار است،
[10] راویان اسلامی حمله کنند گان به بنی اسرائیل را چند نفر ذکر کرده‌ اند که در این بین شهرت بخت نصر از دیگران بیشتر است.
جدای از اینکه آیات قرآن به وقوع این حملات در گذشته صراحت ندا رند ولی عموم مفسران به وقوع حداقل یکی از این دو حمله به دست بخت نصر اتفاق نظر دارند. [11]
بخت النصر (نبوکد نصر) یکى از سلاطین بابل در حدود ششصد سال قبل از میلاد بر آنان آمده بود. وى پادشاهى نیرو مند وصاحب شوکت ویکى از ستم کاران عهد خود به شمار مى رفت ودر آغاز از بنى اسرائیل حمایت مى کرد ولیکن چون از ایشان تمرد و عصیان دید لشکر هاى بى شمار به سرشان گسیل داشت ، وایشان را محاصره وشهر ها یشان را در هم کوبید و همه را ویران ساخت ، مسجد الاقصى را خراب و تورات وکتب انبیاء را طعمه حریق ساخت و مردم را قتل عام نمود، جمع زیادی از یهود یان را به قتل رسا ند به طوریکه دیگر کسی از حافظان تورات باقی نماند، باز ماندگان را نیز به اسارت برد و به بابل کوچ داد، و تا بخت النصر زنده بود و مدتى بعد از مرگ او، احدى نبود که از ایشان حمایت و دفاع کند.
بنی اسرائیل همچنان در ذ لت و خواری در بابل بسر برد ند تا آنکه کورش هخامنشی یکى از پادشاهان ایران تصمیم گرفت به بابل سفر نموده وآنجا را فتح کند. وقتى فتح کرد نسبت به اسراى بنى اسرائیل تلطف و مهربانى نمود وبه ایشان اجازه داد تا دو باره به وطن خود سرزمین مقدس بروند وایشان را در تجدید بناى هیکل (مسجد اقصى ) وتجدید بنا هاى ویران شده کمک نمود، و به عزرا یکى از کاهنان ایشان اجازه داد تا تورات را برا یشان بنویسد، واین حوادث در حدود چهار صد و پنجاه واندى قبل از میلاد بود.[12]
برخی گفته ‌اند: بیت المقدس یک بار در زمان داود(ع) و سلیمان(ع) ساخته شد و بخت نصر آن را ویران کرد، این همان وعد? اولی است که قرآن به آن اشاره می ‌کند و بار دیگر در زمان پادشاه هخامنشی ساخته شد و آن را "طیطوس رومی" ویران ساخت. و از آن پس همچنان ویران ماند تا در عصر خلیفه دوم که آن سرزمین بوسیله مسلمانان فتح شد. [13]

سرانجام بخت نصر
[ویرایش]

بخت النصر از تعبیر خواب دانیال که خبر از پادشاهی در سرزمینی پهناوری می داد، بسیار خوشحال شد،او را حاکم تمام سر داران سپاه و حاکمان در گاه خودش قرار داد،کشور خودش را به دانیال بخشید و او را رئیس الوزرای خودش خواند.دانیال هم در این فرصت توانست، تا به آسانی،مردم را به دین حضرت موسی(ع) دعوت کند.
وجود دانیال نبی(ع) در حکومت استبدادی و ظالمانه بخت النصر، حجتی آسمانی بر مردم بود، تا بدانند، تا زمانی که پیامبران بر گزیده برای هدایت هستند، ستمکاران نیز برای انتقام از بیداد گران فرصت داده می شوند، تا قیام کنند و داد مظلوم را از ظالم، به نحو انتقام و کیفر بگیر ند.
گفته شده است: پس از گذشت چند سال از خوابی که بخت النصر دیده بود و بعد از به حکومت رسیدن دانیال در بابل، خداوند در ازای ستم های بخت النصر و به تسخیر در آوردن تمامی دنیا، وی را، به مدت هفت سال، به شدت عذاب کرد و پس از آن هفت سال، بخت النصر بخش نامه ای صادر کرد که به خدای دانیال و ارمیا،ایمان آورده است.
برخی دیگر گفته اند در اواخر عمر در اثر گناهان بسیار به صورت حیوانی مسخ یا دیوانه شده، خود را گاو می ‌پنداشت، مدتها در جنگل به سر می برد که در این مدت همسرش تمام امور را در دست داشت.
برخی سر انجام وی را پس از دوره ‌ای مسخ شدن و بخشش از سوی خداوند و باز گشت به هیئت انسانی ذکر کرده‌ اند. [14] وی در سال 561 قبل از میلاد از دنیا رفت و مدت سلطنتش را چهل و چهار سال ذکر کرده اند. [

 


امپراتوری گوگوریو

تاریخ: ریشه: در تک پژوهش های جغرافیایی کتاب هان، واژه گوگوریو برای اولین بار در سال 113 به عنوان یک منطقه تحت صلاحیت فرمانداری زوانتو ذکر شده است (صفحه33). در کتاب قدیمی تانگ (945) گفته شده است که امپراطور تایزونگ تاریخ گوگوریو را در حدود 900 سال به حساب آورده است.بر اساس منبع قرن دوازدهمی سامگوک ساگی و منبع قرن سیزدهمی سامگوک یوسا، شاهزاده ای از بویو به نام جومونگ بعد از یک کشمکش قدرت با دیگر شاهزادگان دربار فرار نمود و در سال 37 قبل از میلاد مسیح در منطقه ای به نام جولبون بویو که اغلب تصور می شود در میانه حوضه رودخانه یالو و تونگ جیا قرار داشت و در مرز کنونی کره شمالی و چین واقع است، گوگوریو را تاسیس نمود. در سال 75 قبل از میلاد، گروهی از قبایل یه مِک که ممکن است ریشه ای از گوگوریو داشته باشند، در غرب رودخانه یالو تهاجمی بر علیه فرمانداری زوانتو ترتیب دادند. اما وزن منابع متنی از کتاب قدیم تانگ، کتاب جدید تانگ، سامگوک ساگی، نیهون شوگی و همچنین دیگر منابعی که از سال 37 قبل از میلاد یا نیمه قرن اول قبل از میلاد به عنوان زمان پیدایش گوگوریو حمایت می کنند، بیشتر است. یافته های باستان شناسی از گروهای متمرکز شده ی قبایل یه مِک در قرن دوم قبل از میلاد حمایت می کنند اما هیچ مدرکی مستقیمی در این مورد که این گروه های یه مِک با عنوان گوگوریو شناخته شده یا خود را گوگوریو بنامند، وجود ندارد.اولین باری که گوگوریو به عنوان گروهی مرتبط با قبایل یه مِک ذکر شده است، به کتاب هان شو بر می گردد که در آن از یک شورش گوگوریو در سال 12 قبل از میلاد نام برده شده که در خلال آن آنها از تاثیر چینی ها در زوانتو رها شدند. گمان می رود در زمان پیدایش آن، مردمان گوگوریو ترکیبی از مردمان بویو و یه مِک بودند در حالی که رهبرانی از بویو از پادشاهی خودشان فرار کرده و با خانسالاران موجود یه مِک ترکیب شده بودند. منابع سه پادشاهی در قسمتی به نام ” شرح وحشی های شرقی” تصریح کرده است که مردمان بویو و یه مِک از لحاظ قومی مرتبط بوده و به یک زبان مشترک صحبت می کنند. گوگوریو و بکجه افسانه های پیدایش مشترکی داشته و از بویو مشتق شده اند. امپراطوری گوگوریو جومونگ و افسانه پیدایش گوگوریو: اولین اشاره به جومونگ در بنای یادبود گوانگتو در قرن چهارم میلادی صورت گرفته است. جومونگ رونویسی مدرن کره ای جومونگ، چومو یا جونگمو می باشد. بنای یادبود بر این نکته دلالت می کند که جومونگ اولین پادشاه و جد گوگوریو می باشد و این که وی پسر شاهزاده ای از بویو و همسرش یعنی دختر الهه چینی رودخانه زرد هابک می باشد. سامگوک ساگی و سامگوک یوسا اطلاعات بیشتری بر اینکه نام مادر جومونگ یوها بوده را اضافه کرده اند. گفته می شود پدر بیولوژیکی جومونگ مردی به نام هه موسو بود که به عنوان مردی قوی و شاهزاده ای آسمانی توصیف شده است. خدای رودخانه یوها را وادار کرد به دلیل بارداری اش به سمت رودخانه یوبال برود و در آنجا او با گوموا ملاقات کرده و صیغه ی وی شد. جومونگ به دلیل استعدادهای استثنایی اش در تیراندازی به خوبی شناخته شده بود. سرانجام پسران گوموا به وی حسادت ورزیدند و جومونگ مجبور شد تا به بویو شرقی بگریزد. بنای یادبود و منابع بعدی کره ای در مورد اینکه جومونگ از کدام بویو امده بود، عدم توافق دارند. بنای یادبود می گوید که او از بویو آمده ولی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا می گویند که او از بویو شرقی آمده است. جومونگ سرانجام به جولبون رسید و در آنجا با سوسونو دختر حاکم آن ازدواج نمود. متعاقبا او شخصا پادشاه شد و گوگوریو را با گروه کوچکی از پیروانش که از سرزمین مادری اش آمده بودند، تشکیل داد. یک مدخل سنتی از بخش “سالنامه بکجه” در سامگوک ساگی توضیح می دهد که سوسونو دختر یونتابال (یک شخصیت ثروتمند و تاثیر گذار در جولبون) بود و با جومونگ ازدواج کرده بود. اما همان منبع رسما تصریح می کند که پادشاه جولبون دخترش را به جومونگ که با پیروانش از بویو شرقی فرار کرده بود، به نکاح داد. او به همسرش جومونگ در راه تاسیس کشور جدید یعنی گوگوریو حمایت های مالی داد. بعد از اینکه یوری (پسر جومونگ و همسر اول وی بانو یه) از بویو شرقی آمده و به جومونگ ملحق شدند، او گوگوریو را ترک نمود و دو پسرش بیریو و اونجو را به سمت جنوب برد تا پادشاهی های خود را تشکیل دهند. نام یکی از این پادشاهی ها بکجه بود. نام خانوادگی نسبت داده شده به جومونگ ” هه” بود که نام حکام بویو نیز بود. بر اساس سامگوک یوسا، جومونگ نام خانوادگی اش را در انعکاسی هوشمندانه از نسب الهی اش به ” گو” تغییر داد. در منابع آورده شده است که جومونگ قبیله بیریو در سال 36 قبل از میلاد، هنگین در سال 33 قبل از میلاد و اوکجه شمالی را در سال 28 قبل از میلاد به تصرف در اورد. متمرکز سازی و گسترش اولیه: گوگوریو از مجموعه ای از قبایل مختلف یه مِک به یک کشور ابتدایی توسعه یافت و به سرعت قدرت خود را از مقر اصلی تحت کنترل خود در حوضه رودخانه هون گسترش داد.در زمان پادشاه ته جوته در سال 53 بعد از میلاد، پنج قبیله محلی به صورت پنج منطقه ی حکومتی مرکزی سازماندهی شدند. روابط خارجی و امور نظامی توسط پادشاه کنترل می شدند. ممکن است توسعه ی اولیه گوگوریو به خوبی توسط بوم شناسی توضیح داده شود. گوگوریو قلمروی را کنترل می کرد که امروزه در مرکز و جنوب منچوری و شمال کره قرار دارد و این مناطق هم بسیار کوهستانی و فاقد زمین های قابل کشت بودند. بعد از متمرکز سازی، گوگوریو منابع کافی را از زمین هایش برای سیر کردن جمعیت خود نداشت بنابراین متعاقب تمایلات تاریخی گیاه خواران، اقدام به تهاجم و بهره برداری از جوامع همسایه در مورد زمین ها و منابع آنها نمود. فعالیت های سلطه جویانه ی نظامی به توسعه گوگوریو کمک نمود و به آن اجازه داد تا از قبایل همسایه خراج گرفته و بر آنها از نظر اقتصادی و سیاسی تسلط داشته باشد. پادشاه تجو قبایل اوکجه را که در شمال شرقی کره حضور داشتند به همراه قبایل دونگ یه و سایر قبایلی که در جنوب شرقی منچوری و شمال کره واقع بودند، تصرف کرد. از عواید حاصل از افزایش منابع و نیروی انسانی که قبایل تصرف شده به او داده بودند، پادشاه ته جوته گوگوریو را در تهاجم به فرمانداری های هان نظیر للانگ و زوانتو در شبه جزیره کره و شبه جزیره لیائودونگ هدایت نمود و به طور کامل از این فرمانداری ها مستقل شد. عموما ته جوته به قبایل تصرف شده اجازه می داد تا خانسالاران خود را حفظ کنند ولی آنها را ملزم می کرد تا به فرماندارانی که مرتبط با نسل سلطنتی گوگوریو بودند گزارش دهند.قبایل تحت سلطه گوگوریو از دادن خراج های سنگین معاف می شدند. پادشاه ته جوته و جانشینان وی این منابع افزایش یافته را به ادامه توسعه ی گوگوریو در جهات شمال و غرب مرتبط کردند. قوانین جدید اشراف و رعایا را تحت نظم درآورد و به موازات آن جذب نمودن روسای قبایل در اشرافیت مرکزی نیز ادامه یافت. جانشینی سلطنتی نیز از روش برادر به برادر به شیوه ی پدر به پسر تغییر یافت و به این ترتیب دربار سلطنتی ثبات یافت. توسعه ی پادشاهی گوگوریو به زودی تبدیل به ارتباط مستقیم نظامی با فرمانداری لیائودونگ در غرب کشور شد. فشار از جانب لیائودونگ گوگوریو را مجبور کرد تا پایتخت خود را از دره ی رودخانه هون به دره رودخانه یالو در نزدیکی هواندو منتقل کند. امپراطوری گوگوریو جنگ های گوگوریو – وی (WEI) در آشفتگی های بعد از سقوط سلسله هان، فرمانداری های سابق هان از کنترل رهایی یافتند و توسط جنگ سالاران مستقل و مختلف حکمرانی شدند. گوگوریو که با این فرمانداری هایی که توسط جانگ سالاران خشن هدایت می شدند احاطه شده بود، اقدام به بهبود روابط با سلسله جدیدا ایجاد شده ی سائو وی در چین نمود و در سال 220 به ان کشور خراج فرستاد. در سال 238، گوگوریو به منظور نابود کردن فرمانداری لیائودونگ وارد یک اتحاد رسمی با وی شد. زمانی که لیائودونگ سرانجام به دست وی تصرف شد، همکاری بین گوگوریو و وی از بین رفت و گوگوریو به مرزهای غربی لیائودونگ حمله کرد.این موضوع باعث تحریک وی و ضد حمله آن در سال 244 شد. بدین ترتیب گوگوریو در سال 242 جنگ های گوگوریو – وی را آغاز کرد و سعی نمود تا با گرفتن یک دژ چینی دسترسی چینی ها را از قلمروهای خود در کره قطع کند. اما کشور وی با حمله و شکست گوگوریو پاسخ این اقدام را داد. پایتخت در هواندو در سال 244 توسط نیروهای وی نابود شد. گفته می شود که پادشاه دونگ چون به همراه ارتش نابود شده اش برای مدتی به سرزمین اوکجه در شرق فرار کرد. وی مجددا در سال 259 حمله نمود ولی در یانگ مِنگ گوک شکست خورد. بر اساس سامگوک ساگی، پادشاه جانگ چون 5000 سواره نظام سرآمد را جمع آوری کرده و سربازان مهاجم وی را شکست داد و هشت هزار نفر از نیروهای دشمن را سر برید. بازسازی و توسعه بیشتر: در عرض تنها هفتاد سال، گوگوریو پایتختش هواندو را بازسازی کرد و مجددا شروع به تهاجم به فرمانداری های لیائودونگ، للانگ و زوانتو کرد. زمانی که گوگوریو قلمرو خود را به شبه جزیره لیائودونگ رساند، آخرین فرمانداری چینی در للانگ توسط پادشاه میچون مغلوب شده و در سال 313 جذب گوگوریو شد. با این کار باقی مانده بخش های شمالی شبه جزیره کره به تصرف در امد. این فتوحات موجب پایان حکومت چینی ها بر مناطق شمالی شبه جزیره کره شد که به مدت 400 سال ادامه داشت. از آن زمان به بعد تا قرن هفتم میلادی، اولویت رقابت بر سر کنترل قلمرو شبه جزیره توسط سه پادشاهی کره انجام می گرفت. گوگوریو با موانع و شکست های بزرگی در خلال سلطنت پادشاه گوگاک ون در قرن چهارم میلادی روبرو شد. در اوایل قرن چهارم، مردمان چادر نشین ژیانبی که مغول هایی بدوی بودند، شمال چین را تصرف کردند. در زمستان سال 342، ژیانبی های سلسله ی یان قدیم که توسط قبیله مارونگ هدایت می شدند، حمله نموده و پایتخت گوگوریو در هواندو را نابود کردند، 50 هزار مرد و زن گوگوریو را برای استفاده به عنوان نیروی کار برده به اسارت گرفتند ، ملکه دواگر و ملکه را به عنوان زندانی گرفته و گوگاک ون را مجبور نمودند تا برای مدتی فرار کند. همچنین ژیانبی در سال 346 بویو را نابود کرد و مهاجرت پناهندگان بویو به گوگوریو را تسریع کرد. در سال 371، گیون چوگو از بکجه پادشاه گوگاک ون را در نبرد چی یانگ کشته و پیونگ یانگ یکی از بزرگترین شهرهای گوگوریو را به توبره بست. سوسوریم که جایگزین پادشاه گوگاک ون مقتول شده بود، سازماندهی های کشور را به منظور نجات آن از یک بحران بزرگ دوباره شکل داد. سوسوریم که توجه خود را به ثبات داخلی و اتحاد قبایل تصرف شده ی مختلف معطوف کرده بود، قوانین جدیدی اعلام کرد، بودائیت را به عنوان دین رسمی کشور در سال 372 پذیرفت و سازمان اموزشی کشوری جدیدی به نام ته هاک را پایه گذاری نمود. به علت شکست هایی که گوگوریو از ژیانبی و بکجه متحمل شده بود، سوسوریم به منظور جلوگیری از این دست شکست ها در آینده اصلاحاتی نظامی را اجرا کرد. تمهیدات داخلی سوسوریم زمینه را برای موفقیت های گوانگتو فراهم نمود. جانشین وی و پدر گوانگتو کبیر، گوگاک یانگ، در سال 385 به سلسله یان جدید که جانشین سلسله یان قدیم بود و در سال 386 به بکجه حمله ور شد. گوگوریو از ارتش خود به منظور محافظت و بهره برداری از مردمان نیمه چادرنشینی به مانند مردم اوکجه در شمال شرقی شبه جزیره کره و مردمان موهه در منچوری که بعدها به جورچن ها بدل گشتند و به عنوان خراجگزار، سربازان ابتدایی یا برده ها عمل می کردند، استفاده می کرد. امپراطوری گوگوریو اوج قدرت گوگوریو (391 تا 531 بعد از میلاد): گوگوریو عصری طلایی را در زمان حکومت پادشاه گوانگتو کبیر و پسرش جانگسو تجربه کرد. در آن زمان قلمرو گوگوریو شامل سه چهارم شبه جزیره کره و در بر گیرنده سئول امروزی، تقریبا تمام منچوری، بخش هایی از مغولستان داخلی و بخش هایی از روسیه بود.مدرکی باستان شناسی وجود دارد که نشان می دهد بیشینه مساحت گوگوریو در غرب حتی به مغولستان امروزی نیز رسیده بود. این موضوع بر پایه کشفیات خرابه های دژهای گوگوریو در مغولستان گفته شده است. گوانگتو کبیر (391-412) امپراطوری بسیار پر انرژی بود که به دلیل گسترش نظامی سریع قلمرو کشور در یادها مانده است. او نام عصر خود را یونگ ناک به معنی شادمانی داخلی گذاشت و با این کار بطور قاطعانه ای تاکید کرد گوگوریو اعتبار مشابهی با سلسله های چینی دارد. گوانگتو 64 شهر محصور و 1400 روستا را در طول لشکر کشی های خود تصرف کرد. در غرب، وی قبایل خیتان همسایه را نابود کرد و به سلسله یان جدید یورش برد، کل شبه جزیره لیائودونگ را تصرف کرد؛ در شمال و شرق، او بخش اعظمی از بویو را ضمیمه کرده و بر قبایل سوشن که اجداد تونگوسیک جورچن ها و مانچوها بودند غلبه کرد. در جنوب او بکجه را شکست داده و تحت انقیاد دراورد، در فروپاشی گایا سهیم شد و بعد از دفاع از شیلا در برابر اتحاد بکجه ، گایا و ژاپن، آن را خراج گذار خود کرد. گوانگتو یک اتحاد تقریبی در شبه جزیره را بدست اورد و کنترل بی تردیدی بر بیشتر منچوری و دو سوم شبه جزیره کره را بدست اورد. شاهکارهای گوانگتو در یک ستون یادبود بزرگ که توسط پسرش جانگسو در منطقه جیان امروزی در مرز بین کره شمالی و چین نصب شده است، به یادگار مانده است. جانگسو (حکومت:413-491) در سال 413 به سلطنت رسید و در سال 427 پایتخت را به پیونگ یانگ که منطقه ای مناسب تر برای رشد به صورت یک پایتخت کلان شهری بود، منتقل کرد. این موضوع سبب رسیدن گوگوریو به سطحی بالا از موفقیت های اقتصادی و فرهنگی شد. جانگسو به مانند پدرش توسعه قلمرو گوگوریو به منچوری را ادامه داد و در شمال به رودخانه سونگهوا رسید. او با همراه متحدین روران خود به خیتان ها و سپس به دیدویو که در مغولستان شرقی حضور داشتند، حمله نمود. به مانند پدرش، جانگسو یک اتحاد موقتی از سه پادشاهی کره ای را به دست آورد. او بکجه و شیلا را شکست داد و مقادیر زیادی سرزمین از هر دو به دست آورد. بعلاوه دوران طولانی حکومت جانگسو تکمیل اقتصادی، سیاسی و دیگر آرایش های سازمانی گوگوریو را به خود دید. جانگسو تا 98 سالگی و به مدت 79 سال بر گوگوریو حکومت کرد که طولانی ترین دوران حکومت در تاریخ کشورهای شرق اسیا می باشد. در خلال سلطنت مونجا، گوگوریو به طور کامل بویو را تصرف نمود و بیشترین حد تصرف در جهت شمال را ثبت نمود در حالی که تاثیرات قدرتمند خود را بر پادشاهی های شیلا و بکجه و قبایل ووجی و خیتان را ادامه داد. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو نزاع داخلی (531 تا 551): گوگوریو در قرن ششم به اوج قدرت خود رسید. اما بعد از آن شروع به افولی مداوم کرد. پادشاه آنجانگ به قتل رسید و توسط برادرش آن وون که در زمان سلطنت وی حزب گرایی اشرافی افزایش یافته بود، جایگزین شد. به دلیل اینکه دو حزب از شاهزاده های مختلفی تا زمان به پادشاهی رسیدن پادشاه یانگ وون هشت ساله برای جایگزینی حمایت می کردند، یک تفرق حزبی در کشور پدید آمد. اما کشمکش قدرت هرگز به طور کامل حل نشد زیرا قضات خائن دارای ارتش های خصوصی خودشان را به عنوان حکام بالفعل مناطق تحت کنترلشان منصوب کرده بودند. با استفاده از کشمکش های داخلی گوگوریو، یک گروه چادرنشین به نام توچوح در دهه 550 میلادی به دژهای شمالی گوگوریو حمله نمودند و بعضی از زمین های شمالی آن را تصرف نمودند. به دلیل اینکه جنگ داخلی بین لوردهای فئودال بر سر جانشینی ادامه یافت، گوگوریو حتی بیشتر تضعیف شد و بکجه و شیلا برای حمله به گوگوریو از سمت جنوب در سال 551 میلادی با یکدیگر متحد شدند. نبردهای اواخر قرن ششم و قرن هفتم: در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، گوگوریو اغلب با سلسله های چینی سویی و تانگ در مناقشه نظامی بود. روابط آن با شیلا و بکجه بغرنج بود و یکی در میان بین دشمنی و اتحاد در حال تغییر بود. یک همسایه در شمال غربی گوگوریو به نام گوک ترک های شرقی وجود داشت که متحد اسمی گوگوریو بودند. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو گوگوریو دره رودخانه هان را از دست داد: در سال 551 بعد از میلاد، بکجه و شیلا به منظور حمله به گوگوریو و تصرف دره رودخانه هان که منطقه ای بسیار مهم و استراتژیک در نزدیکی مرکز شبه جزیره کره و ناحیه ای غنی از نظر کشاورزی بود، وارد یک اتحاد شدند. زمانی که بکجه خود را با یک سری تهاجمات هزینه دار بر علیه استحکامات دفاعی گوگوریو خسته نمود، سربازان شیلا با وانمود کردن به کمک به بکجه از راه رسیدند ولی حمله نموده و اختیار کل منطقه ی دره ی رودخانه ی هان را در سال 553 در دست گرفتند. به دلیل عصبانیت بر اثر این خیانت، پادشاه سئونگ در سال آتی یک حمله ی تلافی جویانه بر مرز غربی شیلا انجام داد ولی دستگیر شده و به قتل رسید. این جنگ که در میانه ی شبه جزیره ی کره انجام شد، عواقب بسیار مهمی داشت. آن عملا بکجه را تبدیل به ضعیف ترین بازیگر شبه جزیره کره نمود و به شیلا یک منبع مهم و منطقه ای با جمعیتی غنی به عنوان پایگاهی برای توسعه بیشتر داد. بالعکس، این جنگ باعث شد گوگوریو این منطقه را از دست داده و پادشاهی اش رو به زوال برود. این مسئله همچنین باعث دسترسی مستقیم شیلا به دریای زرد شد و درب های دسترسی مستقیم تجاری و دیپلماتیک به سلسله های چینی را بر روی شیلا باز نموده و اقتباس نمودن از فرهنگ چینی را برای شیلا تسریع نمود. بنابراین شیلا می توانست کمتر به گوگوریو در مورد جنبه های تمدنی تکیه داشته و مستقیما فرهنگ و تکنولوژی را از چین وارد کند. این تمایل رو به افزایش شیلا به چین به اتحادی انچامید که بعدا در قرن هفتم میلادی برای گوگوریو فاجعه بار بود. جنگ گوگوریو و سویی: سلسله سویی که در سال 581 به وجود آمده بود، به قدرت رسیده و به عنوان یک سلسله قدرتمند در چین ظاهر شد. توسعه طلبی گوگوریو با سلسله سویی تداخل پیدا کرده و تنش ها افزایش یافت. در سال 598، سویی که در اثر تهاجمات نظامی گوگوریو در منطقه لیائوشی به ستوه آمده بود، در اولین فاز از جنگ های گوگوریو و سویی به گوگوریو حمله نمود. در آن نبرد که با نبردهای سال های 613،612 و 614 دنبال شد، سویی شکست خورد و سه چهارم از ظرفیت نظامی خود را از دست داد. نود درصد از اعضای لشکر کشی اول هرگز برنگشتند. لشکرکشی های سال های 613 و 614 بعد از اقدام بی نتیجه ماند. لشکر کشی سال 613 بعد از اینکه ژنرالی از سویی به نام یانگ ژوانگ آن بر علیه امپراطور یانگ از سویی شورشی را انجام داد، قطع شد. لشکر کشی سال 614 بعد از اینکه گوگوریو پیشنهاد داد تا هوسی ژِنگ (پناهنده ای که به گوگوریو فرار کرده بود) را تسلیم نموده و بازگرداند، قطع شد. این موضوع به امپراطور یانگ اجازه داد تا هوسی را اعدام کند. امپراطور یانگ برنامه ریزی نمود تا تهاجم دیگری را در سال 615 بر علیه گوگوریو انجام دهد اما به دلیل وخامت اوضاع داخلی هرگز آن را عملی نکرد. شورش ها بر علیه حکومت امپراطور یانگ حکومت سویی را ضعیف تر نمود. تهاجمات بیشتر زمانی که سربازان سویی در داخل از فرستادن حمایت های لجستیکی سرباز زدند، غیر ممکن شد. لشکر کشی سال 612 که در آن سویی حداقل 1138000 سرباز مبارز را مسلح کرده بود، به عنوان یکی از فاجعه بارترین لشکرکشی های سویی به اثبات رسیده است. ژنرال اولچی موندوک با کشیدن سربازان سویی به داخل یک تله در خارج شهر پیونگ یانگ، سربازان گوگوریو را هدایت نمود. در نبرد رودخانه سالسو، سربازان گوگوریو آب را از یک سد رها کردند که باعث شد ارتش سویی از پا درآمده و تقریبا تمامی سربازان سویی غرق شوند. از 310 هزار سرباز اصلی، تنها 2700 تن زنده به چین بازگشتند. سویی سه مرتبه دیگر یورش برد که گوگوریو تمامی آنها را دفع نمود. خرانه ملی سلسله سویی تحلیل رفت و بعد از شورش ها و کشمکش های سیاسی، سلسله سویی در سال 618 فروپاشید. این جنگ ها همچنین استحکامات گوگوریو را تحلیل برده و باعث شد قدرت آن نیز کاهش یابد. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو جنگ گوگوریو و تانگ و اتحاد شیلا و تانگ: در سال 642، پادشاه یونگ نیو در مورد یون گه سومون (یکی از بزرگترین اشراف گوگوریو) نگران و دلواپس بود و به همراه سایر مقامات نقشه قتل او را کشیدند. اما یون گه سومون اخبار مرتبط با توطئه را شنید و با شروع یک کودتا، یونگ نیو و صد تن از مقامات را کشت. او پسر عموی یونگ نیو (گو جانگ) را به عنوان پادشاه بوجانگ به تخت نشاند در حالی که خودش در عمل به عنوان سپهسالار گوگوریو را کنترل می کرد. یون گه سومون حالت تحریک آمیز فزاینده ای در برابر شیلا و تانگ در پیش گرفت. در سال 643، شیلا از تانگ درخواست کمک نظامی نمود. در سال 644، تانگ شروع به آماده سازی برای یک لشکرکشی بزرگ بر علیه گوگوریو نمود. در سال 645، امپراطور تایزونگ که یک بلند پروازی شخصی در شکست دادن گوگوریو داشت و مصمم بود که در کاری که امپراطور یانگ شکست خورده بود موفق شود، شخصا تهاجمی را بر علیه گوگوریو هدایت کرد. ارتش تانگ تعدادی از دژهای گوگوریو از جمله دژ مهم یودونگ (در لیائونینگ امروزی) را تصاحب کرده و در مسیر خود ارتش های بزرگ گوگوریو را شکست داد. شهر آنسی (در شهر هایچنگ امروزی) آخرین دژی بود که تصرف آن باعث پاکسازی شبه جزیره لیائودونگ از استحکامات مهم دفاعی می شد و بی درنگ در محاصره قرار گرفت. اما دفاع قابل توجهی توسط فرمانده کل آنسی ( که نام او بحث برانگیز است اما به صورت سنتی اعتقاد بر این است که او یانگ مانچون می باشد) انجام شد، مانع نیروهای تانگ شده و در اواخر پائیز و با نزدیک شدن سریع زمستان و رو به اتمام بودن تدارکات، امپراطور تایزونگ عقب نشینی نمود. این لشکر کشی برای چینی های تانگ ناموفق بود و آنها بعد از یک محاصره طولانی که به مدت بیش از 60 روز طول کشید، در محاصره قلعه آنسی ناموفق بودند. امپراطور تایزونگ مجددا در سال های 647 و 648 به گوگوریو یورش برد ولی هر دو مرتبه شکست خورد. امپراطور تایزونگ مقدمات حمله دیگری را در سال 649 فراهم نمود ولی در تابستان و احتمالا به دلیل یک بیماری که او در خلال لشکرکشی به کره به آن مبتلا شده بود، درگذشت و بنابراین نتوانست تا به رویای تصرف گوگوریو در طول عمر خود دست یابد. شکست گوگوریو برای امپراطور تایزونگ یک عقده روحی بود و بعد از مرگ وی در سال 649، پسرش امپراطور گائوژونگ رویای او را ادامه داد. بعد از پیشنهاد کیم چونچو، اتحاد شیلا و تانگ در ابتدا بکجه را در سال 660 به منظور شکستن اتحاد گوگوریو و بکجه تصرف نمودند و سپس تمام توجه خود را به گوگوریو معطوف نمودند. اما امپراطور گائوژونگ نیز در شکست گوگوریویی که توسط یون گه سومون هدایت می شد، ناموفق بود. یکی از مشهورترین پیروزی های یون گه سومون در سال 662 در نبرد ساسو اتفاق افتاد که او ارتش تانگ را نابود کرده و ژنرال مهاجم یعنی پانگ ژیائوتای را به همراه 13 پسرش کشت. بنابراین تا زمانی که یون گه سومون زنده بود، تانگ نتوانست گوگوریو را شکست دهد. امپراطوری گوگوریو امپراطوری گوگوریو سقوط: در تابستان سال 666، یون گه سومون به علل طبیعی فوت نمود و گوگوریو به هرج و مرج افتاده و با کشمکش های جانشینی بین پسرانش و برادر کوچکترش، ضعیف شد. در ابتدا مقام” ته مانگ نیجی ” وی که بالاترین مرتبه ای بود که جدیدا در خلال دوران حاکمیتی یون گه سومون ایجاد شده بود، توسط بزرگترین پسرش یون نامسنگ به ارث برده شد. اما زمانی که یون نامسنگ بعدها گشتی در قلمرو گوگوریو انجام داد، شایعاتی شروع به پخش شدن کرد که یون نامسنگ در حال اقدام برای کشتن برادرانش یون نام گون و یون نامسان که او آنها را مسئول پیونگ یانگ گذاشته بود، است و اینکه یون نام گون و یون نامسان نقشه ی شورش بر علیه یون نامسنگ را دارند. بعدا زمانی که یون نامسنگ مقامات نزدیک به خود را در تلاشی برای جاسوسی در مورد اوضاع به پیونگ یانگ فرستاد، یون نام گون آنها را بازداشت کرده و خود را ته مانگ نیجی نامید و به برادر خود حمله کرد. یون نامسنگ پسر خود چون هون سونگ را برای درخواست کمک به تانگ فرستاد ( یون نامسنگ نام خانوادگی خود را از یون به چون تغییر داده بود زیرا می دانست نام یون برای امپراطور گائوژو یک تابو می باشد). امپراطور گائوژونگ این موقعیت را فرصتی مناسب دید و ارتشی را برای حمله و نابودی گوگوریو فرستاد. در بحبوحه ی کشمکش های قدرت در داخل گوگوریو بین جانشینان یون گه سومون، برادر کوچک تر وی، یون جونگ تو، به شیلا پناهنده شد. مطالب خواندنی: گو آنسونگ آذر 8, 1397 جون وو چی آبا 30, 1397 در سال 667، ارتش چینی ها از رودخانه لیائو گذر کرده و دژ شین ( در فوشون امروزی) را تصاحب کردند. پس از آن نیروهای تانگ با ضد حملاتی از جانب یون نام گون روبرو شدند و نیروهای خود را با نیروهای یون نامسنگ پیوند داده و تمام کمک های ممکن را از او که پناهنده شده بود، دریافت کردند. آنها در ابتدا با وجود این کمک ها به دلیل مقاومت گوگوریو نتوانستند از رودخانه لیائو عبور کنند. در بهار سال 668، لی جی توجه خود را به شهرهای شمالی گوگوریو معطوف کرد و شهر مهم بویو (منطقه جیلین امرزوی) را تصاحب کرد. در بهار سال 668، او از رودخانه لیائو عبور کرد و با هم آهنگی ارتش شیلا پیونگ یانگ را محاصره کرد. یون نامسان و پادشاه بوجانگ تسلیم شدند و در حالیکه یون نامگون به مقاومت در شهر داخلی ادامه می داد، ژنرال وی که راهبی بودایی به نام شین سونگ بود، بر علیه او تغییر موضع داد و شهر داخلی را به نیروهای تانگ تسلیم نمود. یون نامگون تلاش کرد تا خودکشی کند ولی دستگیر شده و مورد مداوا قرار گرفت. این پایان گوگوریو بود و تانگ گوگوریو را به قلمرو خود ضمیمه کرده در حالیکه ژو رنگوی به عنوان ژنرال محافظ در قلمرو سابق گوگوریو مسئولیت اولیه ای گرفت. اختلاف نظرهای خشونت آمیزی که بر اثر مرگ یون گه سومون پدید آمده بود، به عنوان عامل اصلی برای پیروزی تانگ و شیلا شناخته می شود و این امر به لطف تفرقه، پناهندگی و تضعیف روحیه ای که آن پدیده آورده بود، مسیر شد. همچنین ثابت شد که اتحاد با شیلا نیز ارزشمند بود زیرا آنها توانستند از جهات مختلف به گوگوریو یورش برده و همچنین شیلا کمک های نظامی و لجستیکی فراهم نمود. اما مقاومت زیادی در برابر حکومت تانگ (که توسط شیلایی که از عدم واگذاری قلمرو گوگوریو و بکجه به شیلا ناخرسند بود) وجود داشت و در سال 669، بعد از دستور امپراطور گائوژونگ، بخشی از مردم گوگوریو مجبور شدند تا به منطقه ی ما بین رودخانه ی یانگ تسه و رودخانه هوای و همچنین مناطق جنوبی کوهستان های ژین لینگ و غرب چانگ آن حرکت کنند و تنها ساکنان ضعیف و پیر را در سرزمین اصلی برجای گذاشتند. بعضی از مردمان گوگوریو به مانند گو ساگی و پسرش گو سونجی که ژنرالی مشهور بوده و نیروهای تانگ را در نبرد تالاس هدایت می کرد، به خدمت دولت تانگ درآمدند. سپس شیلا بیشتر شبه جزیره کره را در سال 668 متحد نمود اما تکیه ی پادشاهی به سلسله ی چینی تانگ هزینه های خود را داشت. تانگ دفتر ژنرال محافظ برای تسکین شرق را با فرمانداری ژو رنگوی تاسیس نمود ولی با مشکلات فزاینده ای در مورد حکومت بر ساکنان سابق گوگوریو و مقاومت شیلا در برابر باقی مانده ی حضور نظامی تانگ در شبه جزیره کره روبرو شد. شیلا مجبورا در برابر اعمال حاکمیت چینی ها بر کل شبه جزیره مقاومت نمود و این مقاومت به جنگ های شیلا و تانگ انجامید ولی قدرت خود آنها نتوانست از رودخانه ته دونگ فراتر رود. امپراطوری گوگوریو جنبش های احیا: بعد از سقوط گوگوریو در سال 668، بسیاری از مردم گوگوریو با شروع جنبش های احیای گوگوریو بر ضد شیلا و تانگ شوریدند. گوم موجام و ته جونگ سانگ به همراه چندین تن دیگر در میان آنهایی بودند که جنبش های احیای گوگوریو را آغاز نمودند. سلسله تانگ سعی نمود تا با تاسیس چندین فرمانداری بر منطقه حکومت کند ولی موفق نشد. ته جویونگ که پسر ژنرال سابق گوگوریو بود، اولین جنبش احیای موفقیت آمیز را هدایت نمود، بیشتر سرزمین های شمالی گوگوریو را احیا نموده و امپراطوری بالهه را در سال 698، سی سال بعد از سقوط گوگوریو تاسیس نمود. شیلا مناطق جنوبی رودخانه ته دونگ از شبه جزیره کره را کنترل کرد در حالی که بالهه شمال کره و منچوری را تصرف نمود. بالهه به عنوان جانشین موفق گوگوریو ظاهر شد. سلسله لیائو بالهه را در سال 926 تصرف نمود و بعد از آن بسیاری از مردمان بالهه به گوریو مهاجرت نمودند. گزارشات و منابع اندکی در مورد بالهه باقی مانده است. تاریخ دانان زمان بالهه و شیلای متحد را دوران حکومت های شمالی – جنوبی از تاریخ کره به حساب می آورند. در اوایل قرن دهم میلادی، ته بونگ ( که با نام هو گوگوریو(گوگوریو پسین) نیز شناخته می شود)، مختصرا بر علیه شیلا شورش نمود و ادعای جانشینی گوگوریو را نمود. گوریو، سلسله ای که برای حکومت بر شبه جزیره متحد کره جایگزین شیلا شد، نیز آن وراثت را مطرح نمود.


امپراتوری گوگوریو2

جنبش های احیا:

بعد از سقوط گوگوریو در سال 668، بسیاری از مردم گوگوریو با شروع جنبش های احیای گوگوریو بر ضد شیلا و تانگ شوریدند. گوم موجام و ته جونگ سانگ به همراه چندین تن دیگر در میان آنهایی بودند که جنبش های احیای گوگوریو را آغاز نمودند. سلسله تانگ سعی نمود تا با تاسیس چندین فرمانداری بر منطقه حکومت کند ولی موفق نشد. ته جویونگ که پسر ژنرال سابق گوگوریو بود، اولین جنبش احیای موفقیت آمیز را هدایت نمود، بیشتر سرزمین های شمالی گوگوریو را احیا نموده و امپراطوری بالهه را در سال 698، سی سال بعد از سقوط گوگوریو تاسیس نمود. شیلا مناطق جنوبی رودخانه ته دونگ از شبه جزیره کره را کنترل کرد در حالی که بالهه شمال کره و منچوری را تصرف نمود.

بالهه به عنوان جانشین موفق گوگوریو ظاهر شد. سلسله لیائو بالهه را در سال 926 تصرف نمود و بعد از آن بسیاری از مردمان بالهه به گوریو مهاجرت نمودند. گزارشات و منابع اندکی در مورد بالهه باقی مانده است. تاریخ دانان زمان بالهه و شیلای متحد را دوران حکومت های شمالی – جنوبی از تاریخ کره به حساب می آورند. در اوایل قرن دهم میلادی، ته بونگ ( که با نام هو گوگوریو(گوگوریو پسین) نیز شناخته می شود)، مختصرا بر علیه شیلا شورش نمود و ادعای جانشینی گوگوریو را نمود. گوریو، سلسله ای که برای حکومت بر شبه جزیره متحد کره جایگزین شیلا شد، نیز آن وراثت را مطرح نمود.

امور نظامی:

گوگوریو کشوری بسیار نظامی گرا بود. در ابتدا، 4 منطقه ی تا اندازه ای خود مختار بر پایه ی جهات اصلی، و یک منطقه ی مرکزی وجود داشت که توسط پادشاه هدایت می شدند اما در قرن اول نواحی اصلی متمرکز شده و توسط منطقه مرکزی اداره شدند. در اواخر قرن سوم میلادی، آنها تمام اختیارات سیاسی و نظامی را به پادشاه واگذار کردند. در قرن چهارم، بعد از متحمل شدن شکست هایی در برابر ژیان بی و بکجه در خلال حکومت پادشاه گوگاک وون، سوسوریم اصلاحاتی نظامی را بنیان نهاد که راه را برای پیروزی های گوانگتو هموار نمود. در اوج آن، گوگوریو می توانست سیصد هزار سرباز را مجهز کند. گوگوریو اغلب از خراج گذاران نیمه چادر نشینش به مانند مردمان موهه سرباز می گرفت و از آنها به عنوان سربازان صفر بهره می جست. برای هر مردی در گوگوریو این الزام وجود داشت که خدمت سربازی را انجام دهد یا اینکه می توانست با پرداخت مالیات بر غله اضافی از خدمت اجباری اجتناب کند. یک مقاله ی تانگی متعلق به سال 668، تعداد 675 هزار پرسنل آواره و 176 پادگان نظامی را برای گوگوریو بعد از تسلیم شدن بوجانگ ثبت می کند.

تجهیزات:

اصلی ترین سلاح پرتابه ای که در گوگوریو استفاده می شد کمان بود. کمان ها برای ترکیبی تر شدن و افزایش توانایی پرتاب با تعادل، به شکل کمان زنبورکی اصلاح شدند. با استعمال کمتری، کمان های زنبورکی و ماشین های پرتاب سنگ نیز استفاده می شدند. سر نیزه ها در برابر سواره نظام استفاده می شد در حالی که در نظام های باز، اکثرا نیزه ها استفاده می شدند. دو نوع شمشیر توسط مبارزان گوگوریو استفاده می شدند. اولین نوع شمشیری کوتاه با دو لبه بود که اکثرا برای پرتاب استفاده می شد. نوع دیگر شمشیری بلند و تک لبه بود که دسته ای کمینه و قبه ای حلقوی داشت که تاثیر مدل هان شرقی در آن هویدا بود. کلاه خود ها با نوعی که مردمان اسیای مرکزی استفاده می کردند مشابه بود و با پره ها، چرم ها و یال اسب تزئین می شدند. سپر محافظ اصلی سربازان بود که بیشتر بدن آنها را پوشش می داد. سواره نظام گه ماموسا نامیده می شد که نوع مشابهی از کاتافراکت بود.

استحکامات:

متداول ترین نوع از دژهای گوگوریو نوعی بود که در شکل یک ماه ساخته می شد و بین یک رودخانه و شاخه های آن قرار داشت. خندق ها و دیوارهای زمینی بین سواحل باعث به وجود امدن خصوصیات اضافی دفاعی می شدند. این دیوارها در طول خود گسترده بودند و از بلوک های عظیم سنگی که با خاک رس به هم پیوند داده شده بودند، ساخته می شدند و حتی برای توپخانه چینی ها نیز دشوار بود که از آنها عبور کند. دیوارها با یک خندق احاطه می شدند تا از حملات زیر زمینی ممانعت شود و این دیوارها به برج های دیده بانی نیز مجهز می شدند. تمامی قلعه ها برای یک محاصره طولانی مدت ذخایر کافی آب و تجهیزات مکفی را داشتند. اگر رودخانه ها و کوه هایی وجود نداشتند، خطوط دفاعی بیشتری اضافه می شدند.

دو برنامه ی شکار در هر سال با مدیریت پادشاه انجام شده و عملیات های نظامی در آنها تمرین می شد. عملیات های شکار و مانورها به این جهت انجام می شدند که سربازان گوگوریو به سطحی عالی از آموزش های شخصی برسند.

در پایتخت پنج ارتش حضور داشت که اغلب آنان سواره نظام بوده ، شخصا توسط پادشاه هدایت می شدند و تعداد آنها تقریبا 12500 نفر بود. تعداد اجزای واحدهای نظامی از 21 هزار تا 36 هزار سرباز متغیر بود و آنها در مناطق ساکن بوده و توسط فرمانداران کنترل می شدند. مستعمرات نظامی نزدیک مرزها اغلب شامل سربازان و رعایا می شدند. همچنین ارتش های خصوصی نیز وجود داشتند که توسط اشراف کنترل می شدند. این سیستم به گوگوریو اجازه می داد تا ارتشی 50 هزار نفره را بدون هزینه هنگفت پشتیبانی و به کار گیرد. شمار این ارتش در یک مسلح سازی بزرگ در شرایط ویژه به سیصد هزار نفر می رسید.

واحد های گوگوریو بر اساس سلاح های غالبشان تقسیم می شدند: نیزه داران، تبرداران، کمان داران چه آنهایی که بر زمین بوده یا سوار بر اسب بودند و سواره نظام ها شامل زره پوشان و واحدهای سنگین نیزه دار. دیگر گروه ها شامل واحدهای منجنیق، دیوار نوردان و واحدهای هجومی بخشی از واحدهای ویژه بودند و به عموم اضافه می شدند. مزیت این واحد وظیفه دار، شدیدا تخصصی شدن واحدهای درگیر و عیب آن غیر ممکن بودن واکنش های تاکتیکی و ترکیبی برای یک واحد خاص بود.

استراتژی:

آرایش نظامی به گونه ای بود که ژنرال و کارکنان وی به همراه محافظان در میانه ی ارتش قرار داشتند. کمان داران توسط تبرداران محافظت می شدند. در جلوی ژنرال نیروهای پیاده نظام اصلی قرار داشتند و در جناحین ردیف هایی از سواره نظام سنگین قرار داشتند که در موارد حمله دشمن از جناحین آماده پاتک زدن بودند. در جلو و عقب های بسیار دور این آرایش، سواره نظام های سبک قرار داشتند که برای کار اطلاعاتی، تعقیب و تضعیف حمله ی دشمن استفاده می شدند. دور و بر سربازان اصلی گروه های کوچکی از سواره نظام های سنگین و پیاده نظام ها قرار داشتند. هر واحد برای دفاع از دیگری با فراهم نمودن حمایت دو جانبه آماده سازی شده بود.

گوگوریو یک استراتژی دفاع فعالانه بر پایه شهرها را پیاده سازی کرده بود. بر اساس شهرهای محصور و کمپ های نظامی مستحکم، این سیستم دفاعی فعال از سواره نظام های سبک برای عاجز کردن پیوسته ی دشمن و از واحدهای محاصره کننده و ذخایر قوی که شامل بهترین سربازان می شدند، برای یک حمله ی سخت در پایان بهره می جست.

همچنین گوگوریو از جاسوسان نظامی و تکنیک های ویژه به عنوان بخش مهمی از این استراتژی بهره می برد. گوگوریو در دادن اطلاعات غلط به مانند فرستادن سر نیزه های سنگی به عنوان خراج به دربار چین در زمانی که آنها در عصر آهن بودند نیز ماهر بود. گوگوریو سیستم جاسوسی خود را نیز توسعه داده بود. یکی از معروف ترین جاسوسان گوگوریو به نام باک سوک که نامش در کتاب سامگوک یوسا نیز ذکر شده است، می توانست در گروه هوارانگ های شیلا نیز نفوذ کند.

روابط خارجی:

طبیعت نظامی گوگوریو اغلب آنها را به درگیری با سلسله های چینی می کشاند. در زمانی که آنها در جنگ با چینی ها نبودند، گوگوریو گهگاه خراج هایی به بعضی از سلسله های چینی به عنوان نوعی تجارت و پیمان عدم تجاوز می فرستاد. این داد و ستدها باعث ترویج و جاری شدن فرهنگ و ادیان از چین به داخل شبه جزیره کره شد. گوگوریو همچنین از دیگر پادشاهی های شبه جزیره کره و مناطق قبیله ای همسایه خراج دریافت میکرد و متناوبا مردمان مالگال را در امور نظامیشان مجهز می کرد. اگرچه گوگوریو و بکجه سرانجام در جنگشان بر علیه شیلا و تانگ یک اتحاد تشکیل دادند ولی آنها رقابت منطقه ای خود را در طول تاریخشان ادامه دادند.

علی رغم تضادها بین گوگوریو و چین در طول قرن ها، دو کشور شرکای تجاری مکرری برای یکدیگر بودند. این در حالی بود که گوگوریو طلا، نقره، مروارید و منسوجات به چین صادر می نمود و چین نیز در عوض تسلیحات، ابریشم و لوازم نگارش به گوگوریو می فرستاد. همچنین با اتحاذ سیستم نوشتاری چینی ، سکه های ووژو ( که با نام اوشوچون نیز شناخته می شود)، سبک شعری چینی، اجزای معماری (مخصوصا در مورد مقبره ها)، بن مایه های هنری ( مجددا در مقبره ها به صورت نقاشی صور فلکی بر روی سقف ها و تصاویر حیوانات چینی در چهار جهت)، و سیستم اعتقادی توسط گوگوریو، روابط فرهنگی بین دو کشور نیز وجود داشت.

فرهنگ:

فرهنگ گوگوریو با آب و هوا، دین و جامعه پر تنشی که مردم به علت جنگ های متععدی که گوگوریو به راه انداخته بود با آن مواجه بودند، مشخص می شود. چیز زیادی در مورد فرهنگ گوگوریو در دسترس نمی باشد زیرا منابع زیادی در مورد آن از بین رفته است.

ساکنان گوگوریو به مانند دیگر فرهنگ های سه پادشاهی اولین استفاده کنندگان از هانبوک امروزی بودند. نقاشی های دیواری و مصنوعاتی وجود دارد که رقاص هایی را به تصویر می کشد که لباس های سفید با جزئیاتی پوشیده اند.

فستیوال ها و سرگرمی ها:

سرگرمی متداول در بین مردمان گوگوریو اشامیدن شراب، آواز خواندن یا رقص بود. بازی هایی به مانند کشتی نیز تماشاگران کنجکاو را به خود جذب می کرد.

فستیوال دونگ منگ  اکتبر هر سال برگزار می شد. فستیوال دونگ منگ به منظور عبادت خدایان انجام می شد. این مراسمات با ضیافت های عظیم مهمانی، بازی ها و دیگر فعالیت ها دنبال می شد. اغلب، پادشاه برای اجداد خود تشریفات مذهبی برگزار می کرد.

شکار فعالیتی مردانه  و همچنین روشی مناسب برای آموزش مردان جوان برای حضور در ارتش بود. گروه های شکار بر اسب ها سوار شده و آهو شکار کرده یا بازی های دیگری با تیر و کمان انجام می دادند. همچنین مسابقه تیر اندازی نیز برگزار می شد.

دین:

مردم گوگوریو اجداد خود را می پرستیدند و انها را ماورا الطبیعه به حساب می آوردند. جومونگ، موسس سلسله گوگوریو، در میان مردم پرستیده شده و مورد احترام بود. حتی معبدی در پیونگ یانگ وجود دارد که به جومونگ نسبت داده شده بود. در فستیوال سالیانه ی دونگ منگ، یک مراسم مذهبی برای جومونگ، اجداد و خدایان برگزار می شد.

چهار پایان و حیوانات افسانه ای نیز در گوگوریو مقدس شمرده می شدند. ققنوس و اژدها پرستیده می شدند در حالی که سامجوگو ( پرنده سه پایی که نمایانگر خورشید بود)، به عنوان قدرتمندترین در میان این سه شناخته می شد. نقاشی های حیوانات افسانه ای امروزه در مقبره پادشاهان گوگوریو موجود می باشد.

آنها همچنین به ” ساسین” که چهار حیوان افسانه ای بودند، اعتقاد داشتند. چونگ ریونگ (اژدهای آبی) از شرق، بک هو (ببر سفید) از غرب، جوجاک (ققنوس قرمز) از جنوب و هیون مو ( لاک پشت سیاه) از شمال محافظت می کردند. این حیوانات افسانه ای با اژدهای لاجوردی، پرنده قرمز، ببر سفید و لاک پشت سفید از مجموعه چهار نماد یکسان بودند.

بودائیت برای اولین بار در سال 372 به گوگوریو معرفی شد. دولت آموزش بودائیت را به رسمیت شناخته و تشویق نمود و دیرها و معابد زیادی در زمان حکومت گوگوریو ساخته شد. به این ترتیب گوگوریو به اولین کشوری در منطقه تبدیل گشت که بودائیت را پذیرفته است. اما بودائیت در شیلا و بکجه که از گوگوریو به آنها منتقل شده است، محبوب تر بوده است.

زبان:

گوگوریو به مانند بسیاری از پادشاهی های دیگر شرق آسیا از الفبای چینی استفاده نموده و به صورت چینی کلاسیک می نوشت. تنها تعداد اندکی از واژگان زبان گوگوریو باقی مانده است ولی این واژگان یک شباهت با زبان شیلا و نفوذ پذیری از زبان های تونگوسیک را ثابت می کند. حامیان خانواده زبان آلتایی اغلب زبان گوگوریو را به عنوان عضوی از خانواده آن زبان به حساب می آورند. اغلب زبان شناسان کره ای زبان گوگوریو را از بین زبان های سه پادشاهی که از گوچوسون دنباله روی می کردند، نزدیکترین زبان به زبان آلتایی می دانند.

بکجه و گوگوریو با پشتیبانی این افسانه که تاسیس بکجه را توسط پسران موسس گوگوریو توصیف می کند، شباهت های قابل توجهی دارند. نام های گوگوریو برای پست های دولتی  با نام های شیلا و بکجه برای این پست ها شباهت زیادی دارد. زبان شناس آمریکایی کریستوفر بک ویث به شباهت هایی در واژگان موجود با زبان ژاپنی باستان اشاره کرده است. بعضی از زبان شناسان نیز خانواده ” زبان بویو”  که شامل زبان های بویو، گوگوریو، بکجه و ژاپنی قدیم می شد را برای گوگوریو پیشنهاد داده اند. منابع چینی شباهتی بین زبان های گوگوریو، بویو، اوکجه شرقی و گوچوسون را طرح می کنند در حالی که زبان گوگوریو به وضوح از زبان مالگال (موهه) متفاوت می باشد. بعضی از کلمات با ریشه گوگوریو در زبان کره ای باستان (اوایل قرن دهم – اواخر قرن چهاردهم) وجود داشت ولی واژگان با ریشه شیلایی جایگزین بسیاری از آنها شدند.

دولت و طبقات اجتماعی:

به مانند دو پادشاهی دیگر آن زمان، گوگوریو توسط یک پادشاه به همراه پست های مدیریتی ارشدی که توسط اشراف صاحب زمین تصرف شده بودند، اداره می شد. در ساختاری به مانند سیستم طبقاتی خون مقدس شیلا، اشخاص بر اساس وراثت خود زیر مجموعه ای از گروه های خاص اجتماعی می شدند. مرتبه شخص نشان می داد که وی در کدام یک از چهارده رده مدیریتی می توانست قرار بگیرد. گروه اشراف در طبقات اجتماعی ته گا و سوگا قرار داشتند و در زیر مجموعه آنها رعایایی قرار داشتند که بر روی زمین خودشان کار می کردند. در پائین ترین رده از نردبان اجتماعی، برده ها و مجرمینی وجود داشتند که مجبور بودند بر روی زمین های اشراف کار کنند. کشور از مردم مالیات می گرفت که قابل پرداخت به صورت جنس بوده و یا اینکه شهروندان را موظف می کرد تا در ارتش به پیکار پرداخته یا در پروژه های دولتی به مانند ساخت استحکامات کارگری کنند.

هنر در گوگوریو:

نوع مهمی از هنر در گوگوریو نقاشی های دیواری بود. شاید مشهورترین نمونه های باقی مانده از این هنر در مقبره رقاص ها در تونگ گو امروزی یافت شود. یک نقاشی دیواری که اسم مقبره نیز از آن گرفته شده است، ردیف هایی از رقاص ها را نشان می دهد که بازوان خود را بالا گرفته اند. انان رداها و کت های استین بلند و شلوارهایی که به مچ پایشان گره خورده است را پوشیده اند. دیگر اتاقک ها نقاشی هایی دارند که ساکنین مقبره، مبارزانی سوار بر اسب، شکار یک شیر، حیوانات افسانه ای و جزئیات زندگی روزمره و معماری را نشان می دهند. در حدود 80 مقبره گوگوریو نقاشی های دیواری را در خود جای داده اند که در آنها یا نقاشی به صورت مستقیم بر دیوارهای سنگی اتاقک اعمال شده است و یا بر روی لایه ای از کچ آهک کشیده شده است. رنگ های روشن و طرح های جاری از ویژگی های معمول نقاشی های گوگوریو هستند. احتمال دارد همانگونه که نقاشان کره ای از همتایان چینی خود این هنر را آموخته اند، آنها نیز دانش خود را به هنرمندان ژاپنی انتقال داده باشند.

همچنین مقابر منبع غنی از مصنوعات هستند ولی گرایش به ساخت مقابری با ورودی های افقی که به آسانی قابل دسترس باشد نشان می دهد که مقبره های گوگوریو در سالیان دور مورد غارت قرار می گرفت. بعضی از اندک قطعات هنری باقی مانده به مانند تاج های برنزی زرد اندود شده و جواهر آلات نیز وجود دارند که به استادکاری سازندگان خود شهادت می دهند. نمونه های بسیار اندکی از کوزه های سفالین گوگوریو باقی مانده است و این موارد نیز زادگاهی پر ابهام دارند. تعداد بیشتری از مجسمه های برنزی و برنز اندود شده ی بودا نیز وجود دارد که به علت حضور یک مندورلای شعله ور و حضور بودی ساتوهای نشسته در جناحینش، تاثیر سلسله وی شمالی در آن محسوس می باشد.

معماری گوگوریو:

هیچ معبدی از دوران گوگوریو باقی نمانده است ولی بعضی از معماری های باقی مانده قابل توجه تر گوگوریو که شامل دیوارها و استحکامات می شوند، از شهرهای تونگ گو، فوشون و پیونگ یانگ به دست آمده است. پیونگ یانگ که در گذشته پایتخت گوگوریو بود، دارای ساختمان های بسیار بزرگ با ابعاد 80 در 30 متر و قصرهایی با باغ هایی بود که تپه ها و دریاچه های مصنوعی داشتند. ساختمان ها با کاشی های سقفی زیبایی که نقوش گل لوتوس و ماسک دیو را با خود دارند تزئین شده اند. این کاشی ها به کرات در مکان های این ساختمان ها پیدا شده اند. ده هزار مقبره گوگوریو که از ساختمان های خارجی سالمتر مانده اند، به عنوان مثال به صورت اولیه توده های سنگ که از بستر رودخانه به دست امده بودند، موجود می باشد. اما در قرن چهارم میلادی قبور مربعی در داخل اهرامی که از بلوک های سنگی بریده شده درست می شدند، قرار می گرفتند. معروفترین نمونه از این نوع در پایتخت سابق یعنی گونگ نه سونگ قرار دارد که گمان می رود مقبره پادشاه گوانگتو کبیر باشد. این مقبره که 75 متر طول داشته و با استفاده از بلوک هایی با ابعاد 3 در 5 متر ساخته شده است، در هر کنج ان 4 ساختار دولمن مانند کوچکتر دارد.

مقبره مهم دیگر متعلق به تونگ شو، آخرین حکمران ته بانگ می باشد. این مقبره در نزدیکی پیونگ یانگ قرار دارد و سنگ نوشته مربوطه ایجاد مقبره را به سال 357 قبل از میلاد ارجاع می دهد. اتاق اصلی آن 18 ستون سنگ آهکی و نقاشی های دیواری دارد که با 4 اتاقک کوچک محاصره شده است. مقبره های متداول تر از این دو نمونه در دوران گوگوریو به شکل نیم کروی و برآمده از زمین بر روی یک پایه مربعی ساخته می شدند که قسمت داخلی آنها با استفاده از سنگ درست می شد. دیگر ویژگی های معماری که در مقبره های مختلف گوگوریو دیده می شوند شامل طاق ها، ستون های هشت ظلعی و درهای سنگی چرخان می شود.

پیوند فرهنگی:

هنرهای گوگوریو که به خاطر انرژی که در تصویر سازی های خود دارد شناخته می شوند، به طور عمده در نقاشی های مقبره ها نمود پیدا کردند. این هنر که به خوبی دارای جزئیات شده است، در مقبره های گوگوریو و دیگر نقاشی های دیواری قابل مشاهده می باشد. بسیاری از قطعه های هنری سبکی اصیل از نقاشی را دارند.

میراث فرهنگی گوگوریو در فرهنگ امروزی کره می تواند یافت شود.به عنوان مثال: دژهای کره ای، سسیروم، تک کیون، رقص کره ای، اوندول (سیستم گرمایش از کف گوگوریو) و هانبوک از این قسم هستند.

ما ترک:

باقی مانده ی شهرهای محصور، دژها، قصرها، مقابر و صنایع دستی که شامل نقاشی های باستانی موجود در یک مجموعه مقابر گوگوریو در پیونگ یانگ نیز می شود، در کره شمالی و منچوری یافت شده است. بعضی خرابه ها نیز همچنان در چین امروزی قابل روئیت می باشد. به عنوان مثال کوهستان وونو که در نزدیکی هوانرن در منطقه ی لیائونینگ در مرز کنونی کره شمالی قرار دارد، به عنوان محل دژ جولبن تخمین زده می شود. منطقه ی جیان نیز میزبان مجموعه بزرگی از مقبره های سلسله گوگوریو می باشد که به اعتقاد محققین چینی شامل قبور گوانگتو و پسرش جانگسو، به همراه احتمالا شناخته شده ترین مصنوع  ساخت گوگوریو یعنی ستون یادبود گوانگتو که یکی از اصلی ترین منابع تاریخ گوگوریو قبل از قرن پنجم میلادی می باشد، است.

محل میراث جهانی یونسکو:

یونسکو در سال 2004 شهرهای پایتخت و مقابر امپراطوری باستانی گوگوریو در چین امروزی و مجموعه مقابر گوگوریو در کره شمالی امروزی را به فهرست مکان های میراث جهانی خود افزود.

نام:

نام انگلیسی امروزی کره (korea) از گوریو (که به صورت کوریو نیز تلفظ می شود)(918-1392) که خود را به عنوان جانشین اصلی گوگوریو قلمداد می کرد، مشتق شده است. نام گوریو برای اولین بار در خلال سلطنت جانگسو در قرن پنجم میلادی به کار رفته بود. گوگوریو بعد از سال 520 میلادی در منابع تاریخی و دیپلماتیکی ژاپنی و چینی با لفظ گوریو مورد خطاب قرار گرفته است.


پادشاهی شیلا

پادشاهی شیلا که در نیمه جنوبی شبه جزیره کره در خلال قرن سوم بعد از میلاد ظهور کرد، نقشی اساسی در توسعه فرهنگ سنتی کره ایفا نمود. یک طبقه اشرافی بر اساس رده های نجیب زادگی “خون حقیقی” و “خون مقدس” تشکیل شد که باعث شکوه و جلال در جامعه شیلا گردید. گیونگجو به عنوان شهری قدرتمند و ثروتمند نمود پیدا کرد. نظامی گری شیلا توسعه هایی در زمینه تکنیک ها و تسلیحات به خود دید که از جمله آنها می توان به تشکیل هوارانگ یا جنگجویان بودایی سوار بر اسب که بر همسایگان خود استیلا یافته و باعث کسب احترام در چین شدند اشاره کرد. شیلا بودائیت و کنفسیوسیسم را پذیرفت، با شامانیسم حاضر آن روزها آمیخت و یک فرهنگ روحی غنی را که با زیبایی و دانش آراسته شده بود، ایجاد نمود. سنت های شیلا در دوران شیلا متحد که بعد از تصرف موفقیت آمیز گوگوریو و بکجه آغاز شد، ادامه یافت.

سیلا (57 قبل از میلاد – 935 بعد از میلاد) که گاها به صورت شیلا تلفظ می شود، جزوی از سه پادشاهی کره به شمار می رود. شیلا که به عنوان خانسالاری در اتحادیه سامهان تاریخ خود را شروع کرد، با چین متحد شده و سرانجام دو پادشاهی دیگر را تصرف نمود. بکجه در سال 660 و گوگوریو در سال 668 به تصرف شیلا درآمدند. از آن پس شیلا بیشتر شبه جزیره کره را تصرف کرد در حالی که بخش شمالی گوگوریو با نام بالهه در تاریخ ظاهر شد. این مقاله به شیلا تا زمان اتحاد سه پادشاهی می پردازد. شیلا متحد و بالهه تا سال 935 تسلیم گوریو شدند.

پادشاهی شیلا

 

 

نام:

از زمان پیدایش تا تبدیل شدن به یک پادشاهی کاملا تکامل یافته، نام شیلا با حروف آوایی هانجا مختلفی که نزدیک نام کره ای بومی آن می باشد، بیان شده است. این نام ها عبارتند از: سارو، سارا، سونا (بول)، سویا (بول)، سورا (بول) و سوبول. در سال 503 میلادی، پادشاه جی جونگ حروف را طوری استاندارد سازی نمود که در زبان کره ای مدرن در یکجا به صورت سیلا خوانده می شد. حرف s کره ای اغلب قبل از i از سق ادا می شود و به همین دلیل نتیجه آوایی که به گوش مخاطب انگلیسی زبان می رسید بیشتر به شیلا شباهت دارد. معنی اصلی واژه بومی شیلا ممکن است “شهر پایتخت” باشد، اگرچه زبان شناسان حدس های متفاوتی می زنند.

زاده مستقیم واژه ” سورابول” که نام پایتخت شیلا بود، در کره ای اواخر قرون وسطی به شکل سیوبول به معنی ” شهر پایتخت سلطنتی” ظاهر شد که به شکل سیوول تغییر یافته و سرانجام در زبان کره ای مدرن به شکل سئول در آمد. امروزه سئول نام پایتخت کنونی کره جنوبی است که سابقا هان سونگ یا هانیانگ نامیده می شد.

نام شیلا یا پایتخت آن سورابول در شمال شرقی آسیا به طور گسترده ای به عنوان ریشه اجدادی ملت مدرن و قرون وسطایی کره شناخته می شود. این نام به عنوان “شیراقی” یا “شیراقی بیتو” (به معنی مردم شیلا) در زبان ژاپنی یاماتو و ” سولگو” یا ” سولهو ” در زبان قرون وسطایی جورچن ها و نوادگان آنها یعنی مانچوها ظاهر گشته است.

همچنین از شیلا با نام گه ریم (از لحاظ ادبی به معنی بیشه جوجه) نیز یاد شده است، نامی که ریشه در جنگلی نزدیک پایتخت شیلا جایی که طبق افسانه موسس کشور از یک تخم بیرون آمده است دارد.

 

 

 

تاریخ:

پیدایش:

در خلال سه پادشاهی اولیه، شهرهای مرکزی و جنوبی کره در سه اتحادیه که سامهان نامیده می شد، دسته بندی شده بودند. شیلا در آن مقطع زمانی سارو گوک نامیده می شد که شهری کوچک در داخل اتحادیه 12 عضوی به نام سامهان بود. سارو گوک شامل شش روستا و شش قبیله می شد.

بر اساس منابع کره ای باک هیوک گوسو شیلا را در سال 57 قبل از میلاد در حوالی گیونگ جو امروزی تاسیس کرد. افسانه ها می گویند که هیوگ گوسو از داخل یک تخم که توسط یک اسب سفید رنگ گذاشته شده بود به بیرون آمده و زمانی که او به سن 13 سالگی رسید، شش قبیله پادشاهی را به وی تحویل داده و به این ترتیب سارو (یا سونا) تاسیس شد.او به عنوان جد خاندان پارک به یکی از متداول ترین نام های خانوادگی در کره حیات بخشید.

سامگوک ساگی که کتاب تاریخی قرن دوازدهمی کره می باشد، اولیه ترین منابع در مورد آن دوران است. یافته های باستان شناسی تاکید می کنند در حالیکه یک حکومت کوچک ممکن است حتی قبل تر از آن زمان در منطقه گیونگجو تاسیس شده باشد، شیلا به صورت یک حکومت قبل از پادشاهی وجود داشته است. کیم بو سیک نویسنده سامگوک ساگی احتمالا می کوشید تا با دادن نوعی ارشدیت تاریخی به شیلا در برابر دو پادشاهی دیگر یعنی گوگوریو و بکجه، به حکومت شیلا مشروعیت ببخشد.

دوران اولیه:

در سال های اولیه، رهبری بین سه قبیله قدرتمند باک، سوک و کیم در چرخش بود. در قرن دوم میلادی، شیلا به صورت یک ناحیه متمایز در منطقه جنوب شرقی شبه جزیره کره وجود داشت. با توسعه تاثیر خود بر خانسالاران همسایه اش در اتحادیه جینهان، شیلا به عنوان قوی ترین منطقه شهری در یک اتحادیه بی قاعده در خلال قرن سوم بعد از میلاد حضور داشت.

در غرب، بکجه با تصرف اتحادیه ماهان در حول و حوش سال 250 به صورت یک پادشاهی متمرکز در آمد. در جنوب غربی، اتحادیه گایا جایگزین اتحادیه بیون هان شد. در شمال کره، پادشاهی گوگوریو که در حدود سال 50 قبل از میلاد تاسیس شده بود، آخرین فرمانداری چینی را در سال 313 شکست داد و به صورت یک قدرت منطقه ای تهدید کننده رشد نمود.

 

رشد کردن به شکل یک پادشاهی:

پادشاه نِمول (356-402) از خاندان کیم یک سلطنت موروثی را با حذف رویه چرخش قدرت پایه ریزی نموده و عنوان سلطنتی وقت حاکمان آن ماریپگان (معنی هان یا گان در ریشه زبان کره ای بومی “رهبر” یا “بزرگ” است که سابقا برای شاهزادگان حاکم در جنوب کره استفاده می شد که شاید ارتباطی با عنوان خان در زبان مغولی/ترکی نیز داشته باشد) تعیین شد. در سال 377، کشور فرستاده هایی به چین گسیل کرده و روابطی رسمی با گوگوریو ایجاد نمود.

در خلال سلطنت پادشاه سوجی (458-500 میلادی) ایستگاه های پست برای ارتباط بهتر مابین شهرهای مستحکم کشور ایجاد شدند.

شیلا که در سال های پایانی قرن چهارم با فشار بکجه در غرب و کشور ژاپنی وا در جنوب مواجه شده بود، با گوگوریو متحد شد. اما زمانی که گوگوریو اقدام به توسعه قلمرو خود به سمت جنوب کرده و پایتخت خود را در سال 427 به پیونگ یانگ منتقل نمود، پادشاه نولجی مجبور شد تا با بکجه متحد شود.

در زمان پادشاه بوپ هونگ (514-540)، شیلا با بودائیت به عنوان دین رسمی و سیستم های نام دوران منحصر به فرد خود یک پادشاهی کاملا تکامل یافته بود. شیلا در خلال جنگ های گایا – شیلا موفق شد اتحادیه گایا را تصرف کند، در سال 532 گوم گوان گایا را ضمیمه خاک خود کرده و در سال 562 خاک ته گایا را به تصرف خود در آورد. به این ترتیب بود که شیلا مرزهای خود را تا حوزه رودخانه ناکدونگ گسترش داد.

پادشاه جین هونگ (540-576) یک نیروی قوی نظامی را ایجاد کرد. شیلا به بکجه کمک نمود تا گوگوریو را از قلمرو رودخانه هان (سئول) به بیرون براند و سپس کنترل همه آن منطقه استراتژیک را در سال 553 از بکجه غصب کرده و به اتحاد 120 ساله بکجه – شیلا خاتمه داد. همچنین پادشاه جین هونگ هوارانگ ها را تاسیس کرد.

شیلا در خلال سلطنت جین هونگ با زمین های کشاورزی  بزرگتری که از بسط سیستم های آبیاری و شخم زنی با گاو به دست آمده بود، به بهروزی رسید. همچنین کشور از منابع طبیعی به مانند طلا و آهن بهره می برد. شیلا محصولاتی به مانند ابریشم، تولیدات چرمی، اسباب منزل، سرامیک و تسلیحات و ابزار آلات فلزی می ساخت که تمامی آنها توسط حوزه های اختصاصی دولتی سرپرستی می شدند.

دوران اولیه با سقوط رده اشرافی ” استخوان مقدس” خاتمه یافت. این امر با فوت ملکه جیندوک رخ داد. در قرن هفتم شیلا با سلسله چینی تانگ متحد شد. در سال 660 و در زمان حکومت پادشاه مویول (654-661)، شیلا بکجه را تحت انقیاد خود در آورد. در سال 668، تحت رهبری پادشاه مونمو (جانشین پادشاه مویول) و ژنرال کیم یوشین، شیلا بر گوگوریو در شمال خود غلبه کرد. سپس شیلا به مدت حدود یک دهه برای دفع نیروهای تانگی در منطقه که قصد ایجاد مستعمرات تانگ را در منطقه داشتند مبارزه کرد و سرانجام یک پادشاهی متحد تا پیونگ یانگ کنونی را بنیان گذاری نمود. بخش شمالی گوگوریو از دست رفته نیز بعدها با عنوان کشور بالهه ظاهر شد.

دوران میانی شیلا شاهد افزایش قدرت سلطنت به دست  اشراف طبقه جینگول بود. این موضوع به دلیل ثروت و اعتبار کسب شده از اتحاد شبه جزیره توسط شیلا و همچنین سرکوب موفقیت آمیز چندین شورش مسلحانه اشراف به دست سلطنت که بلافاصله بعد از اتحاد طغیان نمودند، انجام گرفت. این جریان به پادشاه این بضاعت را داد تا قدرتمندترین طائفه های کشور و رقبا را پاکسازی کرده و در بروکراسی مرکزی تجمیع نماید.

بعلاوه، برای مدت کوتاه حدود صد ساله ای از اواخر قرن هفتم تا اواخر قرن هشتم میلادی، سلطنت کوشید تا با تاسیس یک سیستم پرداخت حقوق یا زمین دفتری (جیک جون) در عوض سیستم سابقی که مقامات اشرافی زمین هایی را به جای حقوق قانونی خود می گرفتند (اصطلاحا روستاهای مالیات یا نوگوپ)، آنها را از پایگاه قدرت خود یعنی زمین ها محروم کند.

اما از اواخر قرن هشتم میلادی، ابتکار عمل دربار در کنترل قدرت اشراف تثبیت شده با اختلالاتی مواجه شد. میانه تا اواخر قرن هشتم میلادی تجدید شورش های هدایت شده توسط شاخه هایی از خاندان کیم را به خود دید که به طور موثری باعث محدود شدن اختیارات سلطنتی شد. مشهورترین این موارد شورشی بود که توسط کیم ته گونگ رهبری شده و سه سال طول کشید. یک مدرک از فرسایش اختیارات سلطنتی از بین رفتن سیستم زمین دفتری و ایجاد مجدد سیستم مالیات روستایی به عنوان حقوق زمین برای اشراف صاحب منصب در سال 757 بود.

دوران میانی شیلا در سال 780 با قتل پادشاه هه گونگ و منسوخ شدن خط جانشینی سلطنتی از پادشاه مویول (معمار اتحاد شیلا در شبه جزیره) به پایان راه خود رسید. سقوط هه گونگ مرگی خونین به شمار می رفت که در نقطه اوج یک جنگ داخلی با مشارکت بیشتر خانواده های اشرافی رده بالای کشور به وقوع پیوست. با مرگ هه گونگ و در خلال باقی مانده سال های شیلا، پادشاه به شخصی کمی قدرتمندتر از یک رئیس پوشالی بدل گشت در حالیکه خانواده های اشرافی قدرتمند به طور فزاینده ای از کنترل مرکزی خارج شدند.

پس از آن پادشاهی شیلا در خانقاه پادشاه ون سونگ (785-798) تثبیت شد، اگرچه بر سر خود مناصب در میان شاخه های مختلف خاندان کیم رقابت وجود داشت.

با اینحال، دوران میانی شیلا گواه نقطه اوج کشور، استحکام موقتی قدرت سلطنتی و تلاش برای بنیان گذاری یک سیستم بروکراتیک به سبک چینی در کشور بود.

 

اضمحلال و سقوط:

یک قرن و نیم اواخر کشور شیلا دورانی از تحول های دائمی و جنگ های داخلی بود زیرا پادشاه به شخصی کمی قدرتمندتر از یک رئیس پوشالی تبدیل شده و خانواده های اشرافی به تسلطی حقیقی در خارج از پایتخت و دربار سلطنتی رسیده بودند.

دنباله پایانی این دوران که سه پادشاهی پسین نامیده می شود، مختصرا شاهد ظهور پادشاهی های بکجه جدید و گوگوریو جدید بود که در حقیقت از نیروهای نظامی تشکیل شده و در مناطق تاریخی سابق متبوعشان گرد آمده بودند. شیلا سرانجام تحت انقیاد سلسله گوریو در آمد.

جامعه و سیاست های شیلا:

به مانند دیگر دولت های آن دوران، در زیر لوای دربار سلطنتی یک دولت متمرکز با مقاماتی که به منظور نظارت بر شش منطقه (پو) منصوب شده بودند، پادشاهی را کنترل می کردند. حداقل از قرن ششم میلادی در زمانی که شیلا یک سیستم با جزئیات از قوانین و فرمانروایی را تبیین کرد، جایگاه های اجتماعی و ترقی مقامات توسط سیستمی به نام سیستم رده خونی دیکته می شد. این سیستم دقیق وابسته به اصل و نسب، همچنین لباس، مساحت خانه، وسیله حمل و نقلی که شخص مجاز به استفاده بود، و حدود مجاز ازدواج را نیز تعیین می کرد.

از زمان به روی کار آمدن آن به عنوان یک حکومت متمرکز، جامعه شیلا با آرایش خشکی از اشراف مشخص شده بود. شیلا دو طبقه و رده سلطنتی داشت: “خون مقدس” (سونگ گول) و “خون حقیقی” (جینگول). تا زمان سلطنت پادشاه مویول که اشرافیت به دو دسته اشراف “خون مقدس ” و “خون حقیقی” تقسیم می شدند، رده خون مقدس با اولویتی که برای به دست آوردن پادشاهی داشت متمایز شده بود. رده دیگری به نام ” طبقه رهبری” نیز وجود داشت که بزرگترین بوده و خود به شش سطح تقسیم می شد.این دوگانگی زمانی که ملکه جیندوک، آخرین فرمانروا از رده خون مقدس در سال 654 فوت نمود، به پایان رسید. تعداد اشراف  خون مقدس در حال کاهش بود زیرا سلطنت تنها به آنانی این عنوان را اعطا می کرد که والدینشان هر دو عنوان اجتماعی “خون مقدس” را داشته باشند در حالی که کودکانی که یکی از والدین آنها “خون مقدس” و دیگری در طبقه “خون حقیقی” بودند، تنها عنوان “خون حقیقی” را به دست می آوردند. همچنین راه های متعددی برای تنزل رتبه از ” خون مقدس” به ” خون حقیقی ” وجود داشت که باعث شد سقوط کل این سیستم را محتمل تر کند.

پادشاه (یا ملکه) از نظر تئوری سلطان مطلق بودند اما گاها قدرت سلطنتی توسط یک اشراف قدرتمند محدود می شد.

هوابک به عنوان شورای سلطنتی با اختیار تصمیم گیری در بعضی امور حیاتی به مانند جانشینی سلطنت یا اعلان جنگ به ایفای نقش می پرداخت. هوابک توسط شخصی (سانگ ته دونگ) که از رده ” خون مقدس” انتخاب می گردید مورد سرپرستی قرار می گرفت. یکی از تصمیمات کلیدی شورای سلطنتی قبول نمودن بودائیت به عنوان دین رسمی کشور بود.

بعد از اتحاد شیلا اقدام به اتکای بیشتر به مدل های چینی بروکراسی به منظور مدیریت قلمرو به شدت بزرگ شده خود نمود. این روش تغییری را از روزهای قبل از اتحاد که سلطنت شیلا بر بودائیت تاکید کرده و سلاطین آن به عنوان “پادشاه بودا” حکومت می کردند، ایجاد کرد. بحران های فزاینده بین سلطنت کره و اشراف عامل برجسته دیگری را در سیاست های پسا اتحادی رقم زد.

 

 

فرهنگ:

گیونگجو به عنوان پایتخت پادشاهی شیلا به ایفای نقش پرداخت. تعداد زیادی از مقبره های شیلا در مرکز گیونگجو وجود دارد. مقبره های شیلا به شکل اتاقکی سنگی بودند که توسط یک تپه خاکی در برگرفته می شدند. تعداد کثیری از اشیای تاریخی دوران شیلا در سرتاسر گیونگجو وجود دارند. یونسکو محوطه تاریخی اطراف گیونگجو را در سال 2000 به لیست میراث جهانی خود اضافه نمود. بیشتر این محوطه نیز به عنوان پارک ملی گیونگجو ثبت شده است.

ناقوس برنزی پادشاه سونگ دوک کبیر هر ساله تعداد زیادی از توریست ها را جذب می کند. یک افسانه حول و حوش صدای متمایزی که از ناقوس (ناقوس امیله) ساطع می شود، وجود دارد. چوم سونگ ته که در خلال سلطنت ملکه سوندوک (623-647) ساخته شده بود، قدیمی ترین رصدخانه نجومی موجود در شرق آسیا می باشد درحالیکه برخی بر کارکردهای واقعی آن شبهه هایی دارند. این رصد خانه که نه متر ارتفاع دارد، به مانند یک ساعت آفتابی عمل می کند اما پنجره رو به جنوبی نیز دارد که اشعه های آفتاب را در زمان هر نقطه اعتدالین به کف داخلی جذب می کند.

در میان خیل کثیری از دستاوردهای شیلا متحد اولین نمونه از چاپ نیز به چشم میخورد. یک سوترای بودایی که به وسیله چاپ با بلوک های چوبی تولید شده بود، در معبد بولگوکسا یافت شده است. آن در سال 751 چاپ شده و اولین سند چاپ شده ای است که تا بحال پیدا شده است.

بازرگانان مسلمان نام شیلا را از طریق راه ابریشم از حوزه سنتی شرق آسیا به جهان خارج معرفی نمودند. جغرافی دانانی از ایران و جهان عرب به مانند ابن خردادبه، ال مسعودی، شهاب الدین نویری، تقی الدین مقریزی و دیگران یادداشت هایی را در مورد شیلا به جای گذاشته اند. در کتاب تاریخی که توسط ابن خردادبه محقق ایرانی تدوین گشته، چنین آورده شده است: ” شیلا در انتهای شرقی چین واقع شده و در آن کشور زیبا مقدار زیادی طلا، شهرهای با شکوه و مردمانی سخت کوش وجود دارد. فرهنگ آنها قابل مقایسه با پرسیا است.”

بودائیت:

اگرچه بودائیت به مدت بیش از 1 قرن در میان توده مردم جا باز کرده بود، شیلا در سال 527 به طور رسمی بودائیت را در زمان پادشاه بوپ هونگ پذیرفت،. راهبی بودایی به نام آدو زمانی که در اواسط قرن پنجم از از گوگوریو رسید، بودائیت را در شیلا ترویج داد. بر اساس افسانه ها، سلطنت شیلا مصمم بود تا این آئین را با شهادت نجیب زاده دربار خود یعنی ایچادون رسمی کند و این کار با اعدام او به خاطر ایمان به بودائیت به دست پادشاه شیلا در سال 527 انجام گرفت. افسانه ها تصریح می کنند که خون وی به رنگ شیر جاری شده بود.

بودائیت نقشی مهم در شکل دادن به جامعه شیلا در اواخر دوران اولیه آن ایفا نمود. از زمان پادشاه بوپ هونگ و متعاقبا در دوران شش پادشاه بعد از وی، پادشاهان نام های بودایی اتخاذ کرده و خود را پادشاهان بودا به عموم نشان دادند. بودائیت در شیلا بیشتر از بکجه و گوگوریو مورد حمایت رسمی از جانب دربار پادشاهی قرار گرفته بود. جنبه محافظت از کشوری آن در تواریخ شیلا مورد تاکید قرار گرفته است. گروه هوارانگ، لشکری از جوانان نخبه شیلایی که نقشی حیاتی در اتحاد شیلا در شبه جزیره ایفا نمود، خصوصا در ارتباط با ستایش بودای مایترِیا ارتباط محکمی با بودائیت داشتند. اواخر دوران ابتدایی شیلا نقطه اوج شیلا را به خود دید. راهب ها تعداد زیادی دیر را که اغلب از سوی اشراف رده بالا حمایت و پشتیبانی مالی می شد ساختند. مشهورترین این دیرها هوانگ یونگ سا، بولگوکسا و سوک گورام بودند. معبد هوانگ یونگ سا (اژدهای سلطنتی) در حقیقت بر قدرت سلطنت و حاکمیت بودا در محافظت از کشور و بزرگتر شدن آن تاکید می کرد. پاگودای چوبی نه طبقه آن که احتمالا بلندترین سازه ساخته شده به دست بشر در شرق آسیا در آن دوران بوده است، گفته می شود حاکی از نه کشوریست که مقرر شده بود تحت لوای شیلا قرار بگیرند. شیلا به پاگودا اهمیت زیادی می داد و آنها را از سنگ و چوب می ساخت.

با اتحاد شیلا بودائیت نقش محسوس کمتری در سیاست ایفا می کرد زیرا سلطنت در تلاش بود تا بنیادهای حکومت داری کنفسیوسی چینی را برای اداره یک کشور بزرگتر شده و محدود نمودن قدرت خانواده های اشرافی اتخاذ کند. با اینحال بودائیت همچنان از نقشی محوری در جامعه بزرگ شیلا بهره می برد. صدها راهب شیلایی به منظور یافتن آموزه ها و تهیه سوتراهای بسیار مورد نیاز بودائی به سلسله چینی تانگ سفر نمودند. هزاران پیکره سنگی و کنده کاری های باقی مانده بودا که مهم ترین آنان در نامسان یافت شده اند، هویت بودایی قوی شیلا را به تصویر می کشند.

 

امور نظامی:

امور نظامی در اوایل شیلا حول و حوش تعداد اندکی از گاردهای سلطنتی شیلا که به منظور محافظت از سلطنت و اشرافیت کشور ایجاد شده بود و در زمان جنگ و اضطرار به عنوان نیروی نظامی اصلی ایفای نقش می کردند، شکل می گرفت. به دلیل درگیری های متناوب بین بکجه و گوگوریو و سلسله ژاپنی یاماتو، شیلا شش پادگان محلی که هر کدام برای یک ناحیه بودند ایجاد کرد. گارد سلطنتی سرانجام تبدیل به ” پرچم سوگند” یا واحدهای سودانگ شد. در سال 625، گروه دیگری از سودانگ ایجاد گردید. سربازان پادگان مسئول دفاع محلی بودند و به عنوان نیروی پلیس نیز ایفای نقش می کردند.

تعدادی از بزرگترین ژنرال ها و رهبران نظامی هوارانگ ها (معادل شوالیه ها یا سواران شجاع غربی) بودند. آنها که در اصل یک گروه اجتماعی بودند، به دلیل رقابت نظامی پیوسته بین سه پادشاهی کره سرانجام از یک گروه مردان اشرافی جوان و نخبه به سربازان و رهبران نظامی تبدیل شدند. هوارانگ ها نقشی کلیدی در سقوط گوگوریو (که باعث اتحاد شبه جزیره کره زیر لوای شیلا شد) و جنگ های شیلا و تانگ که باعث دفع نیروهای تانگ از دو پادشاهی دیگر کره ای شد، بازی کردند.

معماری شیلا:

مقبره های معمول شیلا در دوران سه پادشاهی از یک اتاقک چوبی که در  حفره ای خاکی تعبیه می شد و سپس با توده عظیمی از سنگ ها و یک تپه خاکی پوشانده می گردید ، ساخته می گردید. به منظور ضد آب کردن مقبره ها، لایه هایی از رس بین سنگ ها قرار می گرفت. بسیاری از مقبره ها چندین دفن شده را در خود جای می داد که گاها تعداد آنها به ده تن می رسید. فقدان یک ورودی این معنی را می دهد که تعداد زیادی از مقبره های شیلا نسبت به دو پادشاهی دیگر دست نخورده باقی مانده است و گنجینه های ارزشمندی از تاج های طلایی تا جواهرات یشم را به دست می دهند. بزرگترین این مقابر که از دو تپه تشکیل شده و پادشاه و ملکه را در بر میگیرد، مقبره هوانگ نام ته چونگ می باشد. این مقبره که تاریخ بنای آن به قرن پنجم تا هفتم قبل از میلاد باز می گردد، ابعادی برابر با 80*120 متر داشته و ارتفاع آن 22 و 23 متر برآورد شده است.

 

 

هنر در شیلا:

بدون شک مشهورترین آثار صنعتگران شیلا تاج های طلایی و برنز اندود شده است که از چندین مقبره سلطنتی شیلا کاوش شده اند. این موضوع تصدیقی است بر این نکته که پایتخت شیلا کومسونگ یا “شهر طلا” نام گذاری شده است. آنها که از ورقه های طلا ساخته و با برآمدگی و آویزهای هلالی شکل یشمی تزئین شده بودند، شاخ و برگ ها و درختچه های عمودی که نشان از ارتباط با شامانیسم را می داد، داشتند. تنها تاج ها نبودند بلکه جواهرات، کمربندها، کفش ها و فنجان هایی که از ورقه های نازک طلایی ساخته شده بودند، به صورت پیچیده ای  کنده کاری شده و با نوشته هایی از جنس طلا، برآمدگی، آویزهای طولانی و قطعات یشم زیبا سازی می گشتند.

مجسمه های سنگی و برنز اندود شده مخصوصا از بودا، بودی ساتوا و بودای آینده (مایتریا) ساخته می شدند. مجسمه برنزی زر اندود شده ای از نوع آخر که از قرن ششم بعد از میلاد به جا مانده است، یکی از برجسته ترین قطعات مجسمه سازی از دوران کره باستان می باشد. مجسمه یک پیکره اندیشمندانه با دستی که با ظرافت قرار گرفته را به همراه پاهایی متقاطع و ردایی جاری پیشکش کرده  و حال در موزه ملی کره در سئول به نمایش گذاشته شده است.

سفالگری شیلا در دوران سه پادشاهی به طور عمده ای سنگ های قیمتی خاکستری با تزئینات برش خورده، اعمال شده و سوراخ شده می باشد. دو نوع غالب در این باره وجود دارد: کوزه های گردن دراز و فنجان های گرد و دریچه داری که پایه ای گسترده به نام کوبه داشتند (اما برای غذا استفاده می شد و نه مایعات). دیگر اشکال شامل فنجان شاخدار، فنجان هایی با چرخ های متصل شده، فنجان های یک دسته، سبوهای پیازی بزرگ، فانوس ها و فنجان های زنگوله داری که قطعاتی کوچک از رس را در داخل بخش توخالی پائینی داشته و اینچنین در زمان بلند شدن صدای تق تق می دادند می شد. پایه های کوزه که به منظور تکیه گاهی برای کاسه های بزرگ استفاده می شدند نیز به گونه ای ساخته می شد که طراحی های پیچیده ای از سوراخ ها را داشتند. شاید شگفت انگیزترین شی کوزه ای آبدستان هایی به شکل اسب سواران زره پوش است.


تاریخ چین باستان

در چین باستان هر که از قدرت بیشتری برخوردار بود به سلطنت می رسید و طایفه های قدرتمند برای افزایش وسعت قلمرو با هم رقابت می کردند. طایفه های مغلوب هم به دولت های زیردست تبدیل می شدند و از راه پرداخت خراج و تامین نیروی کار و سرباز  به طایفه ی قالب خدمت می کردند.

دودمان شیا: 2000 پیش از میلاد

به لحاظ آثار باستان شناختی هنوز اثری از این دودمان یافت نشده است و لی در ادبیات چین از این دودمان بسیار سخن به میان آمده است.

هوانگ تی، امپراتور زرد،  یکی از ارجمندترین قهرمانان ادبیات نخستین چین است. پس از او تاج و تخت بین نوادگان او دست به دست شد تا یکی از نبیره های وی به نام یائو در شانزده سالگی به تخت نشست. او نیز فرمانروایی خردمند و مهربان بود. در دوره ی وی سیل و طوفان از قدرت امپراتوری وی کاست. تا اینکه او در جستجوی مشاور مطمئنی برآمد تا در امور یاری اش دهد. شوین دستیار او شد. یکی سلطنت کرد  ودیگری حکومت. اما شوین نیز از یو در حل مشکل کمک خواست. شوین پس از مرگ یائو، یو را به امپراتوری مشترک برگزید و بعد از مرگ شوین، یو امپراتور ماند. او امیر پادشاهی کوچکی به نام شیا بود و خود را شیایو نامید. و سلسله ی شیا را رسما تشکیل داد.

پسرش چی، پادشاه بعدی بود و پس از وی 3 امپراتور حکومت کردند که خوشگذران و ترسو بودند. لذا حکومت بیشتر در دست وزیران بود.

دستاوردهای سلسله شیا:

زمان تاسیس این سلسله بین عصر نوسنگی و  عصر مفرغ بود. لذا جنگ افزارهای چوبی و سنگی جای خود را به فلز دادند. فلز کاری مفرغی (برنزی) در اختیار قشر حاکمه بود و برای ساخت جنگ افزار و اشیاء مذهبی استفاده می شد.

پرستش در دوره شیا:

پرستش نیاکان.

سقوط دودمان شیا:

ژو آخرین امپراتور بود. تانگ یکی از اتباع وی از او درخواست کمک کرد تا با قبیله های کوچک کوچگر مقابله کند ولی ژو به وی اعتنا نکرد تا نارضایتی ها باعث شد تا تانگ در حدود 1600 قبل از میلاد حکومت شیا را به پایان برساند و سلسله ی شانگ را تشکیل دهد.


دودمان شانگ: 1600 تا 1050 قبل از میلاد

محل اکتشاف آثار باستانشناختی: شهر آن یانگ در نزدیکی پکن.

آثار مکشوفه: لاک سنگ پشت و استخوان کتف (استخوان اژدها). نوشته های روی این لاک ها و استخوان ها قدیمی ترین نوشته هایی بودند که در چین کشف شده و در برگیرنده پیش گویی ها، نام پادشاهان و تاریخ رویدادها را در بر داشت.

امپراتوری شانگ: این امپراتوری از بیش از دویست یا سیصد طایفه تشکیل شده بود و قبیله برتر و حاکم شانگ بود که حکومت می کرد. فرستادگان امپراتور در مناطق مختلف تشکیل دولت های اقماری می دادند. با چنین تمهیداتی دودمان شانگ حدود 500 سال حکومت کرد.

پادشاهان  شانگ پیوسته در جنگ بودند و این تهاجمات هم بر قلمروی آنان می افزود و هم باعث ثروتمند تر شدن آنها از طریق خراج و مالیات شده بود. همچنین برده های بسیاری به عنوان نیروی کار و قربانی در مراسم مذهبی به اختیار گرفتند.

در این دودمان:

ایجاد خط چینی در حدود 1300 قبل از میلاد که پیشرفته بود.

کیفیت عالی اشیاء برنزی به ویژه جام های شراب، ظروف غذا بدون شک وجه تمایز این سلسله بود. کنده کاری روی یشم هم در این دوره و دوره های قبلی رواج داشت و هنری دیرینه محسوب می شد.

شکار یکی از دلمشغولی مهم بین پادشاهان بود

ایجاد واحدهای نظامی متشکل از سواره نظام، فیل سواران، پیاده نظام، تیراندازان و برای نخستین بار ارابه های جنگی در این دودمان به چشم می خورد

باورها و آیین های مذهبی:

آنان نیز مانند دودمان شیا، نیاکان خود را می پرستیدند و معتقد بودند که پس از مرگ زندگی در جهانی روحانی ادامه می یابد و مردگان بر زندگان نفوذ و تسلط دارند. همچنین معتقد بودند که پادشاه با جهان روحانی ارتباط دارند و از حانب دی خداوندی در آسمان فرستاده شده اند.

ایشان برای خدمت به مردگان در آن دنیا، قربانیانی را با جسد در قبر می گذاشتند. این قربانیان که برای خدمت به مرده دفن می کردند، زن و مرد و کودک و حیواناتی مانند سگ و فیل و کرگدن را شامل می شدند.

نهادهای اجتماعی و اقتصادی:

کشاورزان زحمتکش آن شکوه و عظمت را برای دودمان شانگ به همراه می آوردند. در عین حال از فقر برخوردار بودند و توان استفاده از ابزارهای فلزی برای کار کشاورزی بهره مند نبودند. بسیاری از ویژگی های ملازم تمدن مانند تجارت با اقوام دیگر، نظام پولی واحد، تقویم واحد، واحد های اندازه گیری یکسان و رسمی  و نظام نگارش در این جامعه وجود داشت.

سرانجام دودمان شانگ:

ولخرجی و اسراف در طبقه اشراف و حاکمه و ایجاد کاخ ها و مقابر مجلل و سرگرمی های فراوان باعث سست شدن پایه های سلطنت شانگ شد. جنگ ها، شکنجه ها و نارآرامی های داخلی بر سر مالیات شانگ را تضعیف و باعث انحطاط اش شد. جو، یکی از طوایف زیردست شورش کرد و آخرین پادشاه شانگ به نام دی-شین را در آن یانگ شکست داد.


دودمان چو

دودمان چو غربی (نخستین) 1050 تا 771 پیش از میلاد

دودمان چو شرقی (پسین) 771تا256 پیش از میلاد

این دودمان دیرپاترین سلسله ی تاریخ چین است. اما در طی زمان تفاوت کرد. معمولا این سلسله در 2 قسمت بررسی می شود که دوره اول از 1050 تا 771 ق م و پایتخت آن شیان و دوره بعدی از 771 تا 256 پیش از میلاد که پایتخت آن لوئو یانگ بود.

مهمترین امپراتور این دودمان ون وانگ بود که به مردمش توجه می کرد. پسرش وو وانگ برای کنترل امپراتوری بزرگ خود نوعی نظام فئودالی را ایجاد کرد.

تفکرات مذهبی

آنان علاوه بر پرستش نیاکان خود براین باور بودند که برای دوام پادشاه، عدالت و صداقت و شایستگی اخلاقی لازم است واگر پادشاهان فاسد باشند به سرنوشت دودمان شیا و شانگ مبتلا می شودند.

البته مردم عادی نیاکان ثبت شده ای نداشتند تا بخواهند پرستش کنند لذا کشاورزان خدایان محلی خاک و حاصلخیزی و آیین های شمنی را می پرستیدند.

پیشرفتها:

فلز به کمک کشاورزی آمد.

نوشته های روی قطعات برنزی از طول و تفصیل بیشتری نسبت به دوره ی شانگ برخوردار بود و بیشتر برای ثبت یک پیام کاربرد داشت.

موسیقی و ادبیات نقش برجسته تری به خود گرفت. کتاب چکامه ها، گلچین منظوم 305 قطه ای است که از منابع این دودمان گرداوری شده است.

کتاب یی چینگ با مضمون پیشگویی تدوین شد و این روش جایگزین پیش گویی ها بر روی لاک سنگ پشت و استخوان کتف شد.

پایان دوره جو نخستین:

برتری نظامی بربرها که به تسلیحات برنزی دست یافته بودند، و مشکلات داخلی همچون قدرتمند شدن دولت های فئودال که از امپراتور به طور کامل فرمانبرداری نمی کردند باعث تضعیف دولت شد. در 771 ق م امیران ناراضی قبایل شورش کردند و شاه یو شکست خورد. اما سلسله ی دیگری ایجاد نشد بلکه پادشاه جدید در قلمروی کوچک خود در لوئو یانگ ماند و بیشتر به نقش مذهبی خود پرداخت.

تاریخدانان این رخداد را پایان بخش نخست دودمان جو می دانند.

جو شرقی (پسین):

این دوره نیز خود به دو دوره ی عمده ی دیگر تقسیم می شود: دوره ی بهار و پاییز 770 تا 481 ق م و دوره ی دولت های ستیزه جو 403 تا 221 ق م

دولت جو شرقی پر از درگیری و جنگ بود. در دوره ی جو غربی 170 دولت فئودال وجود داشت که بسیاری از آنها کوچک و برخی بزرگ بودند. حال در دوره ی جو شرقی دولت های بزرگتر شروع به بلعیدن دولت های کوچکتر نمودند. و در عین حال از دولت مرکزی لوئویانگ حمایت لفظی می کردند.

در دوره ی بهار و پاییز جنگ ها حالت سلحشوری به خود گرفته بود که طی آداب و مراسمی خارج از شهر برگزار می شد. اصل نبرد را افسران ارشد به عهده داشتند و پیاده نظام وظیفه ی خاصی نداشت. اما در دوره ی دولت های ستیزه جو تنها هشت یا نه دولت مستقل باقی ماندند. نوع و هدف جنگ ها فرق کرده بود. شهرها به محاصره های طولانی در می آمدند. پیاده نظام نقش مهمی به خود گرفته بود. و هدف قتل عام و نابودی دشمن و تمام استحکامات آن بود. بخش عمده منابع مالی و انسانی دولت ها صرف تقویت قوای نظامی می شد. فن آوری آهن نیز  به کمک جنگ آمده بود. و کمان های تفنگی هم پا به عرصه گذاشت. احداث جاده و پل رونق گرفت تا در اختیار لشگر کشی ها باشد. کشاورزی هم مورد توجه قرار گرفت تا غذای سربازان سریع تر تامین شود.

دوره جو نخستین با سیستم فئودالی خود کارکرد به نسبت خوبی داشت و مردم تا حدودی امنیت داشتند. ولی در دوره جو پسین روند متفاوت شده بود. با این وجود مکاتب فکری جدیدی ایجاد شد.

مکاتب فکری

فلسفه ی کنفسیوس:

کونگ فو زی (کنفسیوس) در حدود 551 ق م در ایالت لو در شرق چین پا به دنیا نهاد. وی خواستار تغییرات بود و با قشر حاکمه سازگار نبود. ولی شورشی هم نبود و سعی می کرد با تعلیم و تربیت جامعه به تغییرات برسد.  آموزه های وی اجتماعی بود و نه مذهبی. او در طول عمرش اثر مکتوبی از خود بجای نگذاشت ولی شاگردانش گفته های او را گردآوری کردند. او حتی دوست داشت به قشر حاکمه نفوذ کند و مدیر ارشد باشد تا راحتتر بتواند تغییرات اعمال کند. هدف او ایجاد یک جامعه عادلانه و بسامان از طریق وظایف مشخص و متقابل بود. ولی عقاید او از سوی نظام جو پذیرفته نشد.  وی در سال 479 فوت کرد.

فلسفه ی تائوئیسم:

مکتبی متفاوت با کنفسیوس که در حال حاضر در هاله ای از ابهام فرو رفته. طرفداران این تفکر خود را تسلیم سیر عالم می کردند. آنها از حکومت کناره می گرفتند و قانون طبیعی نظام عالم را بر اقتدار انسانی ترجیح می دادند. این تفکر در جو پسین از احساس نومیدی و بی پناهی بسیاری از مردم جنگ زده منشا می گرفت. هنوز بعد از 25 قرن این تفکر طرفدار دارد.

قانون گرایی:

تفکر کنفسیوسی و تائوئیسمی در پی دفاع از مردم در برابر حکومت بود. اما تفکر قانون گرایی که از رفتار خودکامه حکومت دفاع می کرد پا به عرصه گذاشت. یعنی معتقد بودند که مردم گناهکارند و به خاطر خیر خودشان باید مهار شوند.

این تفکر با معیار های خشک و خشن و مجازات های خشن و بیرحمانه دودمان جو را متزلزل کرد.

سرانجام دودمان جو

سپاهیان دودمان چین از 314 ق م شروع به اشغال و الحاق سرزمین های وسیعی کردند و در 256 ق  م توانستند دولت ضعیف و کوچک جو را شکست دهند و نقطه ی پایانی برای دودمان جو باشند.


دودمان چین 256 تا 207 ق م

نخستین مقتدر دودمان چین سالار شانگ بود که از 360 ق م دست به اصلاحات وسیع زد. مانند احیای زمین های بایر که متعلق به دولت جو نبود. در این صورت کشاورزی رونق گرفت و مالیات آن به دولت چین واریز می شد. همچنین علاوه بر تجارت مروارید و یشم که در اختیار قشر حاکم بود، تجارت پارچه،  غلات، نمک، فلزات،  چوب، چرم و پوست هم آغاز شد و این امر باعث به وجود امدن قشر جدیدی به نام طبقه بازرگانان شد. و مشاغل مرتبط با آن ماننند سفال گری، دباغی، بنایی، سبد سازی، گاری سازی و کمان سازی به وجود آمدند. نظام مالیاتی هم تغییر کرد و افرادی که فرزندان بالغ بیتشتری داشتند موظف به پرداخت مالیات بیشتر می شدند. این اصلاحات هم طبقه اشراف را تضعیف می کرد و هم دودمان چین را قدرتمند تر.

در نهایت شاه ژانگ آخرین پادشاه دودمان جو را 256 ق م شکست داد و  247 ق م به سلطنت رسید اما هنوز به سن قانونی نرسیده بود و از دو صدر اعظم برای فرمانورایی استفاده کرد تا 9 سال بعد که به طور مستقل امپراتور شد. شاه ژانگ لقب ببر چین داشت و در سال 221 به پیروزی نهایی رسید وامپراتور چین واحد شد  و خود را شی هوانگ تی یعنی نخستین امپراتور نامید. او در 38 سالگی سعی در اتحاد دول چین شد. او هم قانون گرا بود.

اصلاحات شی هوانگ تی

متمرکز سازی، اصلاح دستگاه اداری و یکسان سازی

متمرکز سازی: خلع خاندان های حکومتر گر دول فتح شده از عناوین و و زمین هایشان و انتقال ایشان به نزدیکی شیان یانگ، پایتخت شی هوانگ؛ تقسیم امپراتوری به ایالت هایی تحت کنترل افسران دولت مرکزی؛ ادغام سپاهیان دولت های پیشین در نیروی رزمی سراسری امپراتوری. مالیت شخصی سلاح ها غیرقانونی اعلام شد.

اصلاح دستگاه اداری: تعریف دقیق مشاغل دولتی، سازماندهی سمت های دولتی، ارجحیت شایسته سالاری نسب به جایگاه موروثی.

یکسان سازی: پول مشترک به صورت سکه ی فلزی؛ یکسان سازی واحدهای اندازه گیری؛ یکسان سازی رسم الخط چینی به صورت خط رسمی امپراتوری

خصوصیات فردی امپراتور

او از مرگ می هراسید و در پی یافتن معجون زندگی بود. بسیاری از حکیمان دربار را نیز به دلیل عدم موفقیت در تهیه  معجون کشت یا تبعید کرد. مقبره ای برای خود ساخت که هزاران نفر زندگی خود را وقف ساخت آن کردند. سپاه سفالی در شیان بخشی از مقبره اوست که حفاری شده و متشکل از 7000 سرباز سفالی است. کاخ مجلل و با شکوهی نیز در نزدیکی شیان یانگ ساخت. رفتار امپراتور و اسراف او در هزینه ها باعث تضعیف امپراتوری او شد.

کتاب سوزی:

رسم الخط جدید باعث می شد تا بسیاری از کتب قدیم قابل خواندن نباشد و دانشوران با این حرکت مخالف بودند. لذا در سال 213 شی هوانگ تی به پیشنهاد مشاور اعظمش لی سی دستور داد تمام کتاب ها را بجز چند کتاب پزشکی و کشاورزی و پیشگویی بسوزانند.

سرانجام دودمان چین

در نهایت او مرد و هوهای بعد از او به مدت 3 سال به تخت نشست. ژائو گائو وزیر شی هوانگ تی او را فریفت تا به قدرت برسد. هوهای خودکشی کرد و زی یینگ به سلطنت رسید و ژائو گائو را کشت. در زمستان 207 ق م دهقانی به نام لیو یانگ شورش کرد و وارد پایتخت شد. و عمر کوتاه دودمان چین به پایان رسید.


دودمان هان

دومان نخستین هان 202 ق م تا 23 میلادی

دودمان پسین هان 25 میلادی تا 220 میلادی

دودمان نخستین هان

لیو یانگ بنیانگذار دودمان هان بود و از بیشینه ی اشرافی برخوردار نبود. او در نبرد با دودمان چین قصد کشتار نداشت ولی بعد از ورود وی به پایتخت چین، و امان دادن به خانوداه ی سلطنتی، ولی شیانگ یو، سردار لیویانگ با سپاه بزرگتری به پایتخت آمد و خانواده سلطنتی را کشت. لذا 4 سال نزاع بین لیویانگ و شیانگ یو بر سر تسلط بر قدرت در گرفت تا لیو یانگ پیروز شد. لیو یانگ در 202 ق م امپراتور دودمان هان شد و نام گائو زو یعنی جد بزرگ را بر خود نهاد.

رفتارش ساده و بی پیرایه بود و زندگی محقر پیشین خود را فراموش نکرد. مهربانی او مردم را بیشتر به سوی خود می کشاند. او قوانین سخت گیرانه دودمان چین را با کاهش مالیات و آزادی بردگان و امثالهم  اصلاح کرد. در دوره ی وی عقاید کنفسیوسی به دربار راه یافت.

گائو زو در 188 ق م پس از 8 سال سلطنت مرد. پس از او ملکه لو نقش موثری داشت و چند پادشاه دیگر عزل و نصب شدند. در سال 141 ق م یکی از نوادگان او به نام ون دی که خود را وو دی نامید برتخت نشست که او هم منصف و ارجمند بود.  او با آنکه فرمانده جنگ نبود ولی به امپراتور رزمجو مشهور بود. در زمان گائوزو ارسال هدایایی جون مروارید و یشم و ابریشم و برنج  به قبایل به عنوان رشوه برای جلوگیری از شورش آنها صورت می گرفت. حتی شاهزاده خانم هایی به عقد رئسای قبایل می فرستاد. اما در دوره وو دی قبیله ی شیونگ نو اتحادی از قبایل ایجاد کرده بود و شورش می کرد. لشگر کشی به منطقه ی آن قبیله خیلی سخت بود. لذا او خواست تا قبیله یوئژی را پیدا کند تا به امپراتور کمک کند. ژانگ شیان را به عنوان سفیر خود برای پیدا کردن قبیله یوئژی فرستاد. بیش از ده سال طول کشید تا قبیله در نزدیکی افغانستان امورزی پیدا شد. اما دستاورد این سفر نکته مهمتری را در بر داشت. اجناس چینی حتی در دور افتاده ترین نقاط مانند افغانستان هم وجود داشت. گزارش ژانگ شیان، امپراتور را مصصم به احداث جاده ابریشم کرد تا اجناس از آن طریق به دوردست ترین نقاط تجارت شوند. دودمان هان برای تامین امنیت مسیر با قبایل سر راه پیمان بست. با این جاده اجناس چینی به کشورهایی همچون هند و پاکستان و افغانستان و میانمار و کره ی امروزی ارسال می شد.

دستاوردهای ادبی:

کتاب تاریخ شیه چی اثر سوما چی ین  یکی از بزرگترین آثار کلاسیک ادبی چین در این دوره خلق شد.

صنعت:

ساخت لوازم چوبی جلادار نیز به هنرهای چینی افزوده شد.

برای تدفین پادشاهان و ملکه ها از پارچه های ابریشمی استفاده می شد که در نوع خود مومیایی تلقی می شد.

همچنین از لباس هایی استفاده می شد که از قطعات کوچک یشم که با نخ طلا به هم متصل بودند نیز استفاده می شد.

اقتصاد:

با اینکه تجارت یشم و مروارید و ابریشم جایگاه خاصی پیدا کرده بود ولی بازهم شالوده اصلی اقتصاد کشاورزی بود.

سرانجام دودمان هان نخستین

امپراتور وو دی در 87 ق م درگذشت و پس از لیو فو لینگ، هوئوگوانگ، شوان دی و یوان دی حکومت کردند.  در 33 ق م بعد از مرگ یوان دی وزیر زیرک او وانگ مانگ سلطنت را غصب کرد. او نیز 15 سال سلطنت کرد.  دوره ی وانگ مانگ با آشفتگی و هرج و مرج مواجه شد. مالیات های بیش از حد و تغییر مسیر رود زرد و به تبع آن شرایط وخیم زندگی دهقانان و شورش های آنان وانگ مانگ را تضعیف کرد. تا در 23 میلادی دودمان هان احیا شد.

دودمان پسین هان

در 23 میلادی وانگ مانگ سرنگون شد و در 25 میلادی لیو شیو تمام مخالفان را سرکوب کرد و پس از 15 سال دوباره دودمان هان حاکم شد. او نام گوانگ وو دی را اختیار کرد.

یکی از نخستین اقدامات وی تغییر پایتخت از شیان به لوئو یانگ بود. و بعد حکومت خود را به صورت فئودالی مدیریت کرد. او املاک زمینداران ثروتمند را به زور گرفت اما بعد به آنها بازگرداند. دهقانان نیز به تدریج موقعیت اجتماعی و مالکیت اراضی خود را از دست دادند. در این دوره کشاورزان آزادی خد را از دست دادند و وابسته به ثروتمندان زمیندار شدند. آنها مجبور به فروش اراضی خود بودند که بعد باید به صورت کارگر بر روی زمین هایشان فعالیت می کردند و یا نیمی از تولید خود را به اربابان می دادند. قدرت ثروتمندان رو به افزایش می رفت و نارضایتی دهقانان بیشتر می شد. لذا پایه های دولتی هر روز متزلزل تر می شد. و شورش های دهقانی از جمله شورش زردسربندان در 170 میلادی تداوم می یافت. دودمان هان پسین متکی بر وزیرانش بود ولی از وزیران می هراسیدند و از مردان خواجه استفاده می کردند. خواجه ها نیز برای خود موقعیتی ایجاد کرده بودند و رفته رفته تهدیدی برای حکومت شدند.

علم و آموزش:

دودمان هان توجه بیشتری به آموزش و ایجاد مدارس کردند.

کتاب تاریخ هان شو نیز در این دوره تالیف شد. بعد از سوما چی ین، پدر با گو شروع به تالیف کتاب تاریخ کرد و پس از مرگ او، بان گو و خواهرش بان ژو کتاب را تکمیل و در 80 میلادی منتشر کردند.

ستاره شناسی در 28 میلادی لکه های خورشید را نقشه برداری کرد.

جادوگران تائوئیست در قرن نخست میلادی آزمایش با آهنربا را آزمایش کردند.

ژآنگ هنگ، رئیس رصد خانه سلطنتی، در حدود 130 میلادی یک لرزه نگار اختراع کرد.

کوره تبدیل آهن به فولاد و اختراع کاغذ از دستاوردهای دیگر این دودمان بود.

اختراعات صنعتی تولید نمک، خیش های آهنی، فرغون، ایجاد قلاده و یراق برای اسبهای بارکش، اختراع سکان عقب کشتی، نیز از این قبیل بودند.

در این دوره پزشکان اجازه داشتند با تشریح جسد مجرمان، بیتشر آناتومی بدن انسان را بشناسند و در طب سوزنی بیتشر پیشرفت کنند.

سرانجام دودمان هان

شورش دهقانان و اتحاد خواجه ها دودمان هان را به دردسر انداخت. البته خواجه ها نتوانستند کار مهمی انجام دهدند ولی در سال 220 میلادی آخرین امپراتور هان به نام شیین دی از سلطنت کناره گرفت و امپراتوری به سه قسمت تقسیم شد.

از نظر تاریخدانان سقوط دولت هان پایان تاریخ باستان در چین است.